هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
_Biliifti_
زبان سلیس تورکی کلمات بهتری هم داره ها@Soniaaa
"پوخ" خنده ی تمسخر آمیز -
@Soniaaa
"پوخ" خنده ی تمسخر آمیز_Biliifti_
رباط صلیبی مغزم پاره شد -
-
@Deleted-Account0
عه سلام
خوبید؟
غیبت مفید بود؟ -
نماد فیلمخوب:
-
@Soniaaa
سلام ، ممنون شما خوبید ؟
بد نبود ولی دیگه طاقت نیاوردم -
@Soniaaa
سلام ، ممنون شما خوبید ؟
بد نبود ولی دیگه طاقت نیاوردم@Deleted-Account0
ممنون
خب اگه مفید بود ادامه بدید
من کلا منصرف شدم -
ولی اونا امروز بدون من رفتن باغ
واقعا چجوری
حتی عکس گرفتن فرستادن برا من
خااک تو رفاقتتون -
Seyed sadegh Razavi
مرسی
موفق باشی پسر_Biliifti_ قربان شما
همچنین -
@Soniaaa
درسته ولی خیلی مهم نیس نباید تو بهرش رفت -
@Soniaaa
درسته ولی خیلی مهم نیس نباید تو بهرش رفت@Deleted-Account0
دقیقا
دیدم وقتی مدیریت میشه حالمم بهتره بیخیال شدم -
خانوم طوفان دوباره داری پست نمیزاری
-
ناامیدانه به زیستنی اندوهناک، تن سپرده ایم
-
@Soniaaa
خانم طوفان؟ -
سه چهار تا سونیای درون دارم
عصبانی
ناراحت
خوشحال
...
الان یچیز مخلوطی شدن -
@Soniaaa
خانم طوفان؟@Deleted-Account0
بله ی تیکه از ی متن بزرگشون بود -
SiliS آهان
خوبی آقا پویا؟ -
@Soniaaa
آها من خیلی نمیشناسمشون
ولی همون طرفای خودتون آذربایجان و این ها دو تا نویسنده خیلی بزرگ بودن ، دکتر غلامحسین ساعدی و صمد بهرنگی ..البته داستان کوتاه مینوشتن بیشتر -
@Soniaaa
آها من خیلی نمیشناسمشون
ولی همون طرفای خودتون آذربایجان و این ها دو تا نویسنده خیلی بزرگ بودن ، دکتر غلامحسین ساعدی و صمد بهرنگی ..البته داستان کوتاه مینوشتن بیشتر@Deleted-Account0
آهانمنم اینارو نمیشناسم زیاد
کلا متن ادبی و شعر دوست دارم ولی وقت ندارم زیاد دنبالش برم خانوم طوفان علاوه بر نوشته های خودشون گلچین کتاب و اینا هم میزارن خوندنش وقت نمیبره خوشم میاد -
@Soniaaa
آها من خیلی نمیشناسمشون
ولی همون طرفای خودتون آذربایجان و این ها دو تا نویسنده خیلی بزرگ بودن ، دکتر غلامحسین ساعدی و صمد بهرنگی ..البته داستان کوتاه مینوشتن بیشتر@Deleted-Account0 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
من خیلی نمیشناسمشون
صمدبهرنگی:
«قارچ زاده نشدم بی پدر و مادر، اما مثل قارچ نمو کردم، ولی نه مثل قارچ زود از پا درآمدم. هر جا نَمی بود، به خود کشیدم؛ کسی نشد مرا آبیاری کند. من نمو کردم… مثل درخت سنجد کج و معوج و قانع به آب کم، و شدم معلم روستاهای آذربایجان. پدرم میگوید: اگر ایران را میان ایرانیان تقسیم کنید، از همین بیشتر نصیب تو نمیشود.»