هرچی تودلته بریز بیرون۶

[چیچک]

Moonchild
قیافه من وقتی میبینم اینجا پیام میدی ولی اونجا پیاممو سین نزدی :

[Mr.Amir1]

امیدوارم بشه
وگرنه که بد میشه

[Moonchild]

چیچک هنوززززززز موندههههه از دست من سر به بیابووووونننن بزنییییی

[Rahman Aa]

Miss.Joker سلام میپرسم میگم ولی قبلا کارنامه سبز بود بهتر بود میشد این کارو کرد حالا از دختر عموم که علوم پزشکیه و از دوستم میپرسم حتما میگم بهت ولی فک کنم نشه حالا باز سونیا فک کنم تو این موضع اطلاعات بیشتری داشته باشه

[Moonchild]

Rahman Aa تو نباید ی پیام ب من میدادی بهت بگم من مردم بیا حلوا بخورر ؟

[Miss.Joker]

0-0ftm در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:

Miss.Joker فک کنم نمیشه تغییر داد
ولی میپرسم بهت میگم

مرسی

Rahman Aa در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:

Miss.Joker سلام میپرسم میگم ولی قبلا کارنامه سبز بود بهتر بود میشد این کارو کرد حالا از دختر عموم که علوم پزشکیه و از دوستم میپرسم حتما میگم بهت ولی فک کنم نشه حالا باز سونیا فک کنم تو این موضع اطلاعات بیشتری داشته باشه

ممنونمم

[Miss.Joker]

من از همون اولشم باید میرفتم ریاضی،
کامپیوتر میخوندم
این چه وضعشه خب الان

[Rahman Aa]

Moonchild آخه تویه جغد تایم الا اومدنت از ساعت ۱۲ شب تا ۶ صبح بود کلا کرمونیا جغدا

[Moonchild]

Rahman Aa آمدم ببینم آمده دیدم نیست ...

[0yasin.sh0]

در حال بارگذاری... در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:

0yasin.sh0 چیشدع؟
کسی دلخورت کرده بگو بریم دعاش کنیم‍️

ارزش دعا کردن هم نداره
بیخیالش کسی جرعت نداره چیزی بهم بگه
ولی مرسی پشتمین

[چیچک]

Moonchild منو نشناختی

[Mr.Amir1]

@Soniaaa
شرایطی که تو بدت بیاد
میشه ایده آل من‍️

[زهرا بنده خدا 2]

امروز رفتم کمک مامانم آشپزخونه رو جمع و جور کنیم
جوری خسته شدم که وسطش خواب رفتم
تهش دیگه نمیکشیدم بشقابا رو بذارم سر جاش
داداشم آورد مرتبشون کرد؛ نشسته بودم نگاه میکردم

داشتم به این فک میکردم که اگه کار کردن (بیرون)وظیفه‌ی خانما بود تهش چی میشد؟
البته یه سری از خانما توانشون خیلی بالاست
دیدم توی روضه ها سینی چایی بزرگ رو میگردونن ولی من یه دونه ام نمیتونم به سرانجام برسونم‍️
بابابزرگم فوت شده بود
کلاس دهم بودم
یه دونه از اون سینیا دادن دستم
که نصفش کمتر چایی بود
قبلا فک میکردم حتما راحته که فلانی از اول تا آخر روضه ها به همه چایی میاره
خلاصه با یه حس گنگی گرفتمش
فقط اولش چادرمو در آوردم بتونم راه برم نریزم رو مردم
بعد هرچند نفری که میگرفتم جلوشون
سینی رو میذاشتم زمین استراحت کنم بعد ادامه میدادمهیشکیم به دادم نمیرسید
میگرفتم جلوی مردم اکثرا بر نمیداشتتتتننن
میخواستم چپه‌اش کنم بیام
تهش یکی دلش سوخت اومد گرفت اون سینیِ لعنتی رو
قبلشم خرما با من و دختر داییم بود
خرما با من بود
پیش‌دستی با اون
دخترداییم وسطش خسته افتاد کنار مامانش
یه بچه‌ی کلاس پنجمی رو فرستاده بودن باهام که اصلا حواسش نبود کی جدید میاد
وای میخواستم فرار کنممممم
بعد جالب اینجاست تهش میگفتن آفرییین
فلانی گفته دخترداییش خسته شد
همه یه تایمی نشستن استراحت کردن
فقط زهرا از اول تا آخرش کار کرد
مگه من برده‌تون بودم چون هیشکی نبود چاره‌ای نداشتم جز دووم آوردن و بعدش که تا دو روز خوابم

[در حال بارگذاری...]

0yasin.sh0
خو عیچ ولش
خلاصه هستیم ما‍️
مخلصیم

[Moonchild]

ریحانهههه ریحانههههههه جوووونننن

[Rahman Aa]

[0yasin.sh0]

در حال بارگذاری... فدات

[0yasin.sh0]

اشکالی نداره ولی
پیش میاد

[AmirBarsam]

چطوری بانوی هرزه‌ی پیر؟
مادر گرگ، بچه‌ی شیر
چطوری اولین هفته‌ی دی؟
چطوری آخرین هفته‌ی تیر؟

[AmirBarsam]

اگه داری غم گاهی میدونم...