هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
@M-Tina
رحمان گفت برف اومده ،بعد یه عکس از کوچشون گرفته بود
گفت تا خبر دار شدم رفتم بیرون رو نگاه کنم با این صحنه مواجه شدم :
حتی زمین هم خشک بود
-
@M-Tina
همشون بخار شدن
-
@M-Tina
همشون بخار شدن
-
Sachli فکر کردم یادت رفته بهار رو:)
منم بهار یادم نمیره هیچکدوم از حرفهای آخر اخرا یادم نمیره:) -
وقتی بهم گفت نمرت 98 شده داشتم میمردم از خوشحالی وتموم کردنش داشتم میمردم
همون شب کلاس شیمی داشتم
و در واقع موقع ناهار بهم گفتن تا کمتر از 1 ساعت دیگه آزمونت شروع میشه
میدونی من خیلی له شدم
ولی شد
ولی تموم شد
تودلی
برگرد اینا رو بخون دختر
خودت میدونی چیکار کردی -
کلا روند جالبی داشت قبلنا انجمن
یهو یه اکیپ تشکیل میشد و اون اکیپ خیلی صمیمی میشدن
و بعد یهو اکثر اعضاش میرفتن و دیگه آنلاین نمیشدن

-
@ABR_DJ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
رو در و دیوار این شهر همش از تو یادگاره
توی این کوچهی تاریک منو تنها نمیذارهبرو عامووووووو
من که اصن اونجا نیومدم




-
@ABR_DJ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
رو در و دیوار این شهر همش از تو یادگاره
توی این کوچهی تاریک منو تنها نمیذارهبرو عامووووووو
من که اصن اونجا نیومدم




-

خیلی معصومیت قشنگی تو چهرش داره:) -

یا مثلاً این یکی

شعردانه


