هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
-
جاپن؟
نخوندم... نشنیدم...ن -
Reza-H در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
که جوهره حیاتی شخصیت اون بودند.
و نیز نکته دیگر اینجا بود که
انسان ها، مجموعه ای از ابزارآلات، برای از بیخ و بن کندن جامعه خود بودند، اما خودشان، خودخواسته کلید جعبه ابزارشان را بلعیده بودند.
و حال، دیگر خودشان هم فراموششان شده که آنچه که از دستانشان بر می آید، فراتر از اطلاع مغزشان از توانایی هایشان است. -
پرستو بابایی ولی فوق العاده:)))
@_Narges در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
پرستو بابایی ولی فوق العاده:)))
جالبه برای کنکوری اینقدر که برای شما میزاره اصلا نمیزاره
الان کلاسش شروع شده ولی من طبق معمول عقبم ازش -
-
پرستو بابایی اومدی؟🥲
@kosar-ab
سلام کوثر🥲
آره دیشب اومدم
خوبی دختر ؟ -
@_Narges در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
پرستو بابایی ولی فوق العاده:)))
جالبه برای کنکوری اینقدر که برای شما میزاره اصلا نمیزاره
الان کلاسش شروع شده ولی من طبق معمول عقبم ازش -
Reza-H در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
که جوهره حیاتی شخصیت اون بودند.
و نیز نکته دیگر اینجا بود که
انسان ها، مجموعه ای از ابزارآلات، برای از بیخ و بن کندن جامعه خود بودند، اما خودشان، خودخواسته کلید جعبه ابزارشان را بلعیده بودند.
و حال، دیگر خودشان هم فراموششان شده که آنچه که از دستانشان بر می آید، فراتر از اطلاع مغزشان از توانایی هایشان است.Reza-H در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
خودشان هم فراموششان شده
اما بیایید داستانی فرضی را دلیل احتمالی این اتفاق بگیریم:
روزی روزگاری، دو گونه از انسان ها، در دو نقطه متفاوت از کره خودشان زندگی می کردند. گروهی از آن ها هر از چند گاهی با خود می اندیشید که آیا اعتماد، یک ترفند برای سکوت خُلق حیوانیِ همگونه برای ندریدن من است؟ و آیا ما به ازای اعتمادی که به هم کرده ایم، هیچ تضمینی برای پاسخ گرفتن خواهیم داشت یا تنها بر یک گمان مضحک استواریم؟
و گروهی دیگر مازاد بر اعتماد، بر اصلی دیگر از غریضه خود متکی بودند مبنی بر اینکه: بیا خوشایند ترین احتمال ممکن را در نظر بگیریم. چه فرقی می کند که اعتماد ما تضمینی نیست. مهم آن است که پاسخِ در کنار هم زیستنمان را می دهد.
و اینگونه بود که بذر شک، به ترتیب در فرد فرد گروه اول میوه داد، و آنان شبانه به همدیگر یورش می بردند و خنجر را بر پهلوی هم فرو می بردند تا کسی خنجر در سینه شان ننشاند و دیری نپایید که گروه اول، پاره پاره، محو شدند.
و ما شاید بازمانده ای از سرخوشان سرمست دوم باشیم که آنچنان آن نداشتنِ تضمین در وجودمان رسوب کرده که سوال درباره چرای اعتماد هم خنده دار می آید...
و باز سوال اول. آیا ما تضمینی در پاسخ گرفتن از اعتماد به یکدیگر داریم؟#تنها_یک_مسئله_انتزاعی :))
-
@kosar-ab
سلام کوثر🥲
آره دیشب اومدم
خوبی دختر ؟پرستو بابایی خوش برگشتی، خوبم عزیزم ت روالی؟ خوب پیش میره؟🫂