هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
Sara_R در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
وایییی مهرسا
نمیدونم🥲
هنوز نمیدونممم
ظاهرا که حل شده ولی باطنن رو نمیدونم🥲
دعا کن کامل حل شهانشالله امیدوارم ظاهر و باطن و همه چیش زود زود حل بشه
به خاطر دعاهای شما بوده
اره یادته؟🥲خیلی وقته درگیرشممهر چی سریع تر رفع شه الهی🥲
اقا هنوز به اون سطح استقلال نرسیدم که تنهایی برم سفر
ولی تو بیا اصفهان همه جاااااا میبرمت🥲من که خیلیییییی بعید میدونم بتونم حالا حالاها بیام🥲
پ.ن: اگه 🥲نبود چیکار میکردیم سارا؟با هیچی دیگه نمیشد حسو منتقل کرد
-
پرستو بابایی در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
برف آمد
ذوق کردم،
بیهوا چون کودکی خندان دویدم، راه رفتم، بغض کردم
کودکیها یادم آمد
صبح بابا از رهی میآمد و میگفت: پاشو! برف تا زانو رسیده...
میدویدم پشت شیشه
برف از زانو فراتر
کوچه ساکت، شهر ساکت
خانه سرد و
دل به آغوشِ عزیزان مبتلاتر...
برف بارید و دوباره؛
کودکی بودم که از سرما دلش آغوش میخواست
برف، باااااید ببارد
بیحد و ممتد ببارد
بیشتر، چون کودکیها ...
خانوم طوفان ️
این دفعه ولی من چیزی غیر این نمی خوام
ای جااانمممم،می خواستم برم مدرسه
یه نگاه به بیرون که کردم دیدم برف باریدهههههههه -
خدا میگه دیگه چی می خوای دختر
بیا ،هر چی خواستی دادم آخرشم قدر نمی دونی -
چقدر عقده نگهداشتم تو دل پیرم
چقدر دوئیدم و فهمیدم رو تردمیلم
وقتی منو دیدی بهم میگی چه قبراق شدی
ولی من میدونم از تو چقدر ترکیدم -
اون آدما که نوکرتم بهت میگن
با چند تا کلام چرب زبونی تو دلت میرن
کافیه که بلا استفاده بشی اونوقت
میبینی که مثل یه تیکه ورق جرت میدن -
قفلی، حرف دلو به غریبه گفتی
واسه زخم همه مرهمی، صلب سرخی
به تو که رسید هلت دادن سریع بیفتی
رو تله موشه که تو پیدا میکنی پنیر مفتی