|
شعردانه
هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
Narges_ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
CpR بحث این نیس اگه با من بودین
حجمش خیلی زیاده
طوری که درست خوندم ولی بازم خیلی مونده
ریپ نزدم چون بهم ربطی نداره
ولی عزیزم شما تا خود ساعت ۱۲ شب هم لز زیاد و کم بودنش صحبت کنی ن ب مطالب چیزی اضاف میشه ن کم میشه
ولی اگ وقت بزاری تا ساعت ۱۲ به جای ثابت موندن کمتر میشه و شاید تنوم نشه ولی و روز بعد راحت تری -
-
Narges_ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
CpR بحث این نیس اگه با من بودین
حجمش خیلی زیاده
طوری که درست خوندم ولی بازم خیلی موندهریپ نزدم چون بهم ربطی نداره
ولی عزیزم شما تا خود ساعت ۱۲ شب هم لز زیاد و کم بودنش صحبت کنی ن ب مطالب چیزی اضاف میشه ن کم میشه
ولی اگ وقت بزاری تا ساعت ۱۲ به جای ثابت موندن کمتر میشه و شاید تنوم نشه ولی و روز بعد راحت تری -
یکی رو بدین بزنم
-
mahdii در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@ABR_DJ
صد رحمت به پاچه خواری
اسم اینا یه چیز دیگهسدو دقیقه تنفس
-
ولی من عاشق مردم اهواز و خرمشهر و شهرای خوزستان شدم
دوست داشتم بغلشون کنممم
نمیدونم برداشت من بود یا واقعا همینجوری بودن
خونگرم
مهربون
ساده
صمیمی
کلاس نمیذاشتن و این خیلی به دلم نشست
رفتیم دهلاویه
دانشجوهای استان کرمان بودیم
بعد یه ۱۰_۱۵نفر پسر بچه دبیرستانی هم اومدن
صندلی کم بود
راوی گفت بچه های سوسنگرد(فک کنم) زود بیاید این جلو بشینید(رو زمین)
و بدون هیچ تعللی رفتن
حالا قبلش کلی با بچه های کرمان حرف زده بود که دوستان صندلی نیست بیاید زمین بشینید
و خب اونا دیرتر رفتن(نه همه ولی خب رفتار اون بچه ها خیلی خاکی‌تر بود به دلم نشست)
بعد نه نگاه بدی کردن
نه رفتار بدی
با اون لهجه عربی قشنگشون که میخواستن فارسی حرف میزدن و قشنگترررر میشدددد
با مردمش برخورد زیادی نداشتم
ولی همون یه ذره هم خیلی به دلم نشستتتتزهرا بنده خدا 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
ولی من عاشق مردم اهواز و خرمشهر و شهرای خوزستان شدم
دوست داشتم بغلشون کنممم
نمیدونم برداشت من بود یا واقعا همینجوری بودن
خونگرم
مهربون
ساده
صمیمی
کلاس نمیذاشتن و این خیلی به دلم نشست
رفتیم دهلاویه
دانشجوهای استان کرمان بودیم
بعد یه ۱۰_۱۵نفر پسر بچه دبیرستانی هم اومدن
صندلی کم بود
راوی گفت بچه های سوسنگرد(فک کنم) زود بیاید این جلو بشینید(رو زمین)
و بدون هیچ تعللی رفتن
حالا قبلش کلی با بچه های کرمان حرف زده بود که دوستان صندلی نیست بیاید زمین بشینید
و خب اونا دیرتر رفتن(نه همه ولی خب رفتار اون بچه ها خیلی خاکی‌تر بود به دلم نشست)
بعد نه نگاه بدی کردن
نه رفتار بدی
با اون لهجه عربی قشنگشون که میخواستن فارسی حرف میزدن و قشنگترررر میشدددد
با مردمش برخورد زیادی نداشتم
ولی همون یه ذره هم خیلی به دلم نشستتتتخیلی خوبن:)
-
mahdii در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Alba
دانشجوی تهران مرکز بودین؟
بله
دانشکده ام نزدیک علوم تحقیقات میشه
چطور؟
