|
شعردانه
هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
خانوم لوبیا داداشت خوبه؟
-
وأنَّ الله سيُعوِّضنا عَمَّا مَرَرْنا بِه
و خداوند آنچه را که به ما گذشت،
جبران خواهد کرد
-
@f-nalist
شوخی کردم
انشالله موفق باشی -
@ABR_DJ
اره خوبه🥺خانوم لوبیا خداروشکر که خوبه
دیگه حالا بین تموم مشغله های ذهنی یه کوچولویی هست که با فکر کردن بهش حالت خوب میشه -
ی آدم چقد میتونه گستاخ باشه
والا رک حرف زدن خوبه ولی ن دیگه در این حد-_- -
خانوم لوبیا خداروشکر که خوبه
دیگه حالا بین تموم مشغله های ذهنی یه کوچولویی هست که با فکر کردن بهش حالت خوب میشه -
منم بچه کوچولو می خوام:)
-
@ABR_DJ
دلتنگی:_)خانوم لوبیا
میدونم سخته الان هی ازش دل بکنی بری شهر دیگه
ولی از همین راه دور هم حال خوب کنه برات -
خانوم لوبیا
میدونم سخته الان هی ازش دل بکنی بری شهر دیگه
ولی از همین راه دور هم حال خوب کنه برات -
دستای کوچولوش
بوش
پاهاش
هقققق🥲 -
امروز با بچه ها جلوی امور فرهنگی نشسته بودیم
خانمی که مسئول مشاوره و سلامت روانه اومد
گفت به بهههه!!
میبینم که
دانشگاهم هستید و جلسه نیومدین
و دستشو به نشونه تهدید گرفت سمت من
(من نه ولی بچه هایی که کنارم بودن؛اون بخش فعالیت داشتن ولی به من گیر داد)
من: من که جایی فعالیت ندارم
چرا بازم به من گیر میدین
آروم گفتم و فک کردم نشنیدن
یهو برگشتن گفتن:
جایی عضونیستی؟! اصن دلم میخواد الکی به شما گیر بدم
من:
پ‌ن: دوترم پیش
یه سری جاها فعالیت داشتم
اسمی چیزی ازم نبود
ولی پشت صحنه کمک میخواستن میگفتن و میرفتم
خودم برنامه پیشنهاد میدادم و شده بود دونفری پیش میبردیمش
ولی چون عضو عادی بودم کسی نمیدونست که کمک میکنم
بعد طی یه جریانی
این خانم مهربونه(
)متوجه شد من فعالیت دارم ولی مسئولیت اصلی کاری رو نمیپذیرم
و دبیر و فرمانده و فلان نمیشم
همون روز گفت بیا مسئول فلان جا شو
من: حالا بذارید من برسم به دانشگاه
یه کم آشنا شم
بعد
خانمه: راست میگن بذاریم برسن
(جلوی چند تا از بچه های دانشگاه سر به سرم میذاشت و من هی سعی میکردم چیزی نگم ولم کنن ولی نمیکردن)
یه روز دیگه باز پیدام کرد
گفت بچه بیا فلان جا کار کن
هم کار دانشجوییه
هم واسه بعدنت خوبه
باز پیچوندم
از اون روز به بعد
هرجای دانشگاه منو ببینه گیرم میاره
بهم گیر میده
کلا هرجا ببینتم گیر میده
دیگه بعضی وقتا ببینم اوضاع واسه گیر دادن مناسب نیست
به روی خودم نمیارم که دیدمشون و بدون سلام فرار میکنم
یه بار دیگه ام سرویس اومده بود
داشتم از دانشگاه خارج میشدم
دیدنم
گفت دیشب برنامه رو اومدی؟!
من: آره آره این دفعه رو اومدم به خدا
خانمه:چه عجببب! چه عجببب! بالاخره یه جایی اومدی شما!(با صدای بلندددد!جوری که همه برگشته بودن سمتمون)
حالا برنامه چی بود؟ازدواج موفق
من در بین خیل عظیمی از دانشجویان
مسیر خروج از اونجا رو پیش گرفتم
️ -
اون شب صورتمو چسبوندم ب صورتش
صورت نرمششش
اصلا ی آرامشی داشتتتت🥺🥲 -
ولی من همه جا میرفتم
باید همون یه برنامه رو جواب پس میدادم؟🥴 -
دیگه حوصله‌ام سر رفته
یکی بیاد منو ببره خونمون دیگه
