هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
@نویسنده-کوچولو ماهایی که تموم شدیم دلمون میخواد برگردیم موقع کنکور
-
@نویسنده-کوچولو عروسی خر
-
@Fatemegoli8282
متشکرم.
چه میکنی؟ اوضاع خوبه؟@danial-hosseiny اوضاع خوبه ولی همش شده درس
🫠
-
ترس و نگرانی عجیبی هم از این مسئله دارم...
گاهی میگم بیخیالش بشم کلا
مجبورم مگه؟
ولی خب با شرایطی که میبینم و الان دارم
اگه اوضاع همینجوری بمونه
آره مجبورم...
دارم صبرمو از دست میدم...
بهشونم گفتم نمیخوام اصلا! ولم کنید...
ولی این نخواستنه و خودم بودن
نیاز داره به یه سری مقدمات( :
که باید خودم تنهایی درستش کنم...یعنی آدمی نیست کنارم...
فقط میدونم خسته شدم از این آدمی که اونی که باید برام نبود...
و خسته ام ازش...
دیگه نمیخوام باشه... -
امیدوارم خدا صبرمو زیاد کنه...
-
کاش خدا ارادهی شروع کردنشو بهم بده...
و توان دووم آوردن و ادامه دادن... -
مسیر کم و بیش برام مشخص شده
ولی...
هنوزم میترسم از شروع( :
از ریسک...
ولی چارهای ندارم...
دو دقیقه فکر کنم به ۲سال بعد...
مشخصه که تکلیفم چیه( :
و باید با همین ترس از شروع کردن و نکردن
شروع کنم... -
@khanoomi
من همون موقع که دانش آموز راهنمایی اینا هم که بودم
کم میخوندم ولی با کیفیت
همه هی بهم میگفتن که این درس خونه
بعد اون موقع یه غرور مزخرفی داشتم که باهوشم
خودم میدونستم چیزی نمیخونم ولی اینکه همه فکر میکردن درس خونم مغرورم میکرد یعنی گند زدم به اون غرور
من هیچ وقت مشکل فهم درس رو نداشتم
ولی این تستا بهم پیوسته است مخصوصا شیمی
من خب دهم یازدهم رو درست نبردم بالا همه چی تقریبا شد سال آخر
سال آخرم که من عادت نداشتم زیاد بخونم
اصلا رسماً گند زدم اعصابم خورده الان
ولی آخه لیاقت من این نیستیعنی از دهم تا الان پنج روز اگه بتونم پیدا کنم بگم خب دیگه از این بیشتر اون روز نمیشد بخونی ، اصلا نیست، نیست که نیست که نیست، هر چقدر تست میزنم بیشتر اعصابم خورد میشه
چون قوانین تستارو که میفهمم میگم خب اینا که بقیه اینقدر تست میزدن اینارو از من زودتر میفهمیدن کار خاصی نمیکردن
نمیدونم خودم میگم خب همه همینن اگه این نبودن که من باید الان خیلی خفن میبودم ولی نمیدونم هیچ وقت تا حالا پیش نیومده فلان چیزو نفهمم از همون اول ابتدایی حتی زودتر از بقیه هم یاد میگرفتم ولی خب خودم اصلا نمیرفتم دنبالش کم پیش میومد@mk-mahdi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@khanoomi
من همون موقع که دانش آموز راهنمایی اینا هم که بودم
کم میخوندم ولی با کیفیت
همه هی بهم میگفتن که این درس خونه
بعد اون موقع یه غرور مزخرفی داشتم که باهوشم
خودم میدونستم چیزی نمیخونم ولی اینکه همه فکر میکردن درس خونم مغرورم میکرد یعنی گند زدم به اون غرور
من هیچ وقت مشکل فهم درس رو نداشتم
ولی این تستا بهم پیوسته است مخصوصا شیمی
من خب دهم یازدهم رو درست نبردم بالا همه چی تقریبا شد سال آخر
سال آخرم که من عادت نداشتم زیاد بخونم
اصلا رسماً گند زدم اعصابم خورده الان
ولی آخه لیاقت من این نیستیعنی از دهم تا الان پنج روز اگه بتونم پیدا کنم بگم خب دیگه از این بیشتر اون روز نمیشد بخونی ، اصلا نیست، نیست که نیست که نیست، هر چقدر تست میزنم بیشتر اعصابم خورد میشه
چون قوانین تستارو که میفهمم میگم خب اینا که بقیه اینقدر تست میزدن اینارو از من زودتر میفهمیدن کار خاصی نمیکردن
نمیدونم خودم میگم خب همه همینن اگه این نبودن که من باید الان خیلی خفن میبودم ولی نمیدونم هیچ وقت تا حالا پیش نیومده فلان چیزو نفهمم از همون اول ابتدایی حتی زودتر از بقیه هم یاد میگرفتم ولی خب خودم اصلا نمیرفتم دنبالش کم پیش میومدی سوال
الان با فکر کردن به اینا اعصابت اروم میشه یا حالت بدتر میشه؟
اگ کمکی میکنه بهت ک حالت خوب شه و این مقایسه کردنا داره بهت روحیه میده خیل خب ادامه بده -
هوا چقد خوبه
قشنگ باب آستین کوتاهه -
رسما عامل این نفس تنگی ها رو هیچی نمی دونم جز خودم:)
بعدا که میام این پستو می بینم باید حالم خوب باشه ،پس نشانک خورد ... -
تنها چیزی که میدونم الان
اینه که
بزنم زیر هرچی پابند و چارچوبِ اشتباهه و برم دنبال مسیر درستی که تشخیص دادم...
هرچی گفتن بگن( :
به حرفا و کنایه ها و دل شکستناشون اون دنیا میپردازیم... -
یه نسیم خنک میا
سرد اصن نیست... -
اوم...
اگه زیاد غر میزنم و
دوست ندارید بخونید رد شید -
حرفای یه عده بد قلب آدمو میشکنه( :
مخصوصا کسایی که دیدن خیلی چیزا رو...
اوم...
خیلی وقتا نیاز داشتم که باشه ولی نبود...
الان دیگه نمیخوام باشه...
یاد گرفتم چه جوری با نبودناش کنار بیام...
هر چند هر دفعه بغض شده و بعد یه مدت اشک...
ولی خسته ام ازش...
خیلی زیاد...
وقتی عزیزترین آدم زندگی آدم اینجوری باشه...
توقعی از هیچ کس نمیره
حتی دیگه نمیخوام دوسم داشته باشه...
دوست دارم هیچ حسی بینمون نباشه...
دوست دارم نه صدامو بشنوه نه صداشو بشنوم...
آرزوی مرگ نمیکنم...نه برای خودم نه اون...فقط کاش میشد زودتر برم سمت مسیری که برای خودم مشخص کردم...
اوم...
کاش اوضاع برمی گشت به روزای خوبش...
نمیخوام اصلا...
فقط میخوام این مرحله تموم شه...
این احساس تموم شه...
این مسخره بازیا تموم شه...
و هیچ کسم نمیخواد تمومش کنه
خودم باید با همین حال شروع کنم...
فقط منتظرم این چند ماه تموم شه...
چون اونجا جای من نیست
و این مسیر منو به جایی نمیرسه
اونجا احساس خفگیمیکنم... -
پروفسور محمدقاسم مهجانی 🥹
-
آرزوی من...
بزرگ ترین چیزی که خوشحالم میکنه( :
قشنگ ترین اتفاقی که شاید اشک شوقمو جاری کنه...
ولی باید ازش بگذرم...
اون آرزو فقط یه فانتزیه...
من آدم مسیرش نیستم( :
من فقط نتیجه رو دوست دارم...
فقط اون نتیجه است که خوشحالم میکنه...
ولی میتونم از یه سمت دیگه به کسایی که عاشق مسیرشم هستن کمک کنم...
فقط باید شروع کنم و توکل...
خدایا شکرت بابت همون که میدونی ... -
چقدر درد می کنه، این سری حتی از سری های قبلی هم بدتره دردش
میشه بتونم یکم عمومی بخونم؟رو هوا نمونن حداقل
بازم تودلی رو تا یه روز دیگه ایگنور می کنم
خیلی بهتر بود