هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
صبح
ساعت۰۷:۰۵ فهمیدم یه جزوه دیگه هم بوده و من ندیدم و نخوندم
۱۰امتحان بود
۹ونیم سرویس میومد
۹باید آماده میشدیم
و من هنوز خیلی مباحث رو هم مرور نکرده بودم
و میدونستمم این مبحث
مبحث مورد علاقهی استاده(مورد علاقه هم نه
ولی گفته بودن دکتری /ارشدم رو استادمون بارداری اینا کلا باهامون کار میکرده ما هم کلا تو همین بخشا و کارا بودیم)
خلاصه تو سرویس یه روخونی کردم( فقط روخونی!!!)
بعد از همون مبحث ۳_۴تا سوال اومده بود تاجایی که یادمه
یکیشو غلط زدمیعنی شک داشتم بین دوتا گزینه
طبق عادت همیشگیمم روم نمیشد از استاد راهنمایی بخوام
۲دقیقه مونده بود وقت تموم شه و سایت بسته
اومدم ازشون بپرسم که نزدیکم نبودن
نمیتونستمم منتظر بمونم چون دوتا سوال دیگه هم باید مرور میکردم(اگه رو این سوال میموندم وقتم تموم میشد/اگرم رد میشدم دیگه برگشت به عقب نداشت و نمیتونستم اینو ازشون بپرسم)
و کار دوم رو کردم️
امیدوارم بقیه رو بی دقتی نکرده باشم... -
حتی شهاب تیام هم دیگه آهنگاش شاد نیست
-
حالا همین حینی که زمانم داشت میرفت
رسیدم به یه سوال محاسباتی
و نه خودکار داشتم نه برگه
من: ببخشید استاد
برگه و خودکار همرام نیست اینو چیکار کنم؟️(۲۰دقیقه وقت و ۲۵تا سوالهمون چند دقیقه هم ک داشت الکی میرفت خیلی مهم بود)
استاد یه نگاه به مانتیور کردن: آسونه که! حساب کنید
من:(تو دلم: استاد ما رو چی فرض کردین؟!)
دیگه رفتن از کناریم خودکار آوردن برام
اینم عکس یادگاریش️
-
همینجوری نمیمونه...
-
دل تنهای ویرونه رو سقفت سیل بارونه
گلستون میشه این خونه، همینجوری نمیمونه -
Akito در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
بعد از سه ساعت و نیم نشستن تازه کارم تموم شد
و هوا هم ابریه و میخواد بارون بیاد و منم پیاده....بالاخره رسیدم خونههههه نفسسسسس کشششششش
-
-
احساس کسیو دارم که از جنگ برگشته و باورش نمیشه الان خونست
البته کارای معاینه پزشکی ام انجام نشد و بزودی دوباره باید برم جنگ -
انصافا اگه ماشین یا دوچرخه بود کارم راحتتر بود....
-
آخر بار
پسرا:بچه ها بیاید با استاد عکس بگیریم
دوستم آروم پیش من: خب همین امروز باید یادتون بیفته؟ما قیافه هامون مثل ایناییه که از تو گور در اومدن که
من: وای آرهمحدثه صبح قیافهی منو میدید میخندید
.
حالا تو گرمای اینجا
همه منتظر یکی از بچه ها بودیم که دیر کرده بود.
استاد ازمون متنفر بود
استاد: میخواید عکس بیگیرید یا نه؟!
بچه ها: آره آره
استاد: خب زود باشید دیگه
گرمههه
ما:چشممم
حالا اومدیم ژست بگیریم
پسرا رفتن دو طرف استاد
ما روبهروشون وایساده بودیم
یکی از دخترا: یعنی چی شما رفتین کنار استاد
خب ما کجا وایسیم
استاد:الان درستش میکنیم
اومدن جلوتر که جای ما هم بشه
خلاصه کنار هم وایسادیم
استاد:اینجوری که شما با فاصله وایسادین اون آخریا که نمیفتن
ما: الان درستش میکنیم
خلاصه تنظیم شدیم
حالا کجا وایساده بودیم؟!
پشت سرمون یه مشت علف خشک
استاد: میخواید بریم کنار میدون؟
ما:سکوتتتت
دوست داشت بزنتمونبا تمام وجود ازمون متنفر بود -
امروز از وقتی فهمیدم یه جزوه نخوندم
رد داده بودم
کاملاااا چرت و پرت میگفتم بچه ها می خندیدن بهم
یه لحظه رفتم بیرون اتاق
وقتی برگشتم محدثه پوکید از خنده
من: چی شده؟
محدثه: آخه حضورت سمه
خلاصه با همین مود+قیافهی از تو گور بلند شده رفتیم سر جلسه
ردیف ما در ابتدا:
اول من
بعد یکی از پزشکیا(زینب)
بعد پسرهی هم رشتهی ما
بعدم دوست دخترش
ولی جابه جا شدن که تقلب کنن
بعد نفهمیدم هرکی چی شد
ولی در نهایت دختره اومد کنار من
دوست پسرشم اون طرفش
استاد اومد دختره رو بلند کرد برد یه جای دیگه
بعد گفت فلانی(فامیلِ زینب)بیا اینجا بشین(فامیلش هم فامیل یکی از همکلاسیام بود که درس نمیخوند و هی تقلب میخواست و من واقعا آمادگیشو نداشتم!!)
من آروم: وای نه استاددد تو رو خدااا(صدامم فقط خودم می شنیدم)
خلاصه یهو دوستم اومد نشست
من ناخودآگاه از عدمحضور همکلاسیم کنارم : وای مرسی زینب! خدا خیرت بده
چه خوب که اومدییی
زینب: چی میگی؟! من اینجا نمیتونم تقلب کنم
چی چیو چه خوب؟!
من:راستم میگیااا
آقا من دیشب نخوابیدم با من حرف نزنین -
ولی دلم تنگ میشه️
-
@حساب-کاربری-حذف-شده
سلام خانوم وقت شما بخیر
خورشید بر مدار راس السرطان یا ۲۳.۵ درجه شمالی قائم میتابه یعنی میگه که تابستونه
تابستون و ایجاد فصل هم دو دلیل داشت اگه یادتون باشه
اولی حرکت زمین
دومی زاویه انحراف محور زمینحالا چون سوال گفته دلیل مناسبی یعنی کدوم گزینه جامع تره پس گزینه ۱ درسته
گزینه دو به نوعی به دلیل دوم اشاره داره
گزینه سوم به نوعی به دلیل اول ربط داره
گزینه ۴ هم دلیل حساب نمیشه روی سوال گفته به مدار راس السرطان قائم میتابه اونوقت گزینه ۴ هم دوباره همینو نوشته فقط به جای راس السرطان نوشته ۲۳.۵ درجه شمالی