کربُبلا و دگر هیچ...
-
اصلا حسین جنس غمش فرق می کند.
دوباره یه محرم دیگه اومد،
دوباره همون بغض همیشگی، دمِ غروبِ اولین شبش بیخ گلوی خیلیامونو گرفت و دوباره به یادمون آورد که حق و آزادگی، حتی اگه سرش رو هم از تنش جدا کنی، بازم نمیمیره و تا قیام قیامت زنده میمونه و نفس می کشهحسین، سر و بدن و فرزند و خانواده و دوستان و عزیزان خودش رو فدا کرد، تا یه یادگاری بزرگ برای تاریخ به جا بذاره
یادگاری "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا"یادگاری ای که توی لحظه به لحظهی تاریخ جریان داره و هیچوقت متوقف نمیشه.
هر روز عاشوراست؛ و همه جا کربلا.
هر جا دیدی حق کسی پایمال شد، هر جا دیدی کسی با زور و قدرت و تریبون، به بقیه ظلم می کنه (مهم هم نیست بی دین باشه یا قرآن خوان و جای مهر بر وسط پیشونیش باشه؛ ظالم ظالمه!)، بدون همون لحظه عاشورایی به پا شده و دوباره دارن سر از تن حق و آزادگی جدا میکنن.برای همینه که جنس غم حسین فرق می کنه.
چون شیرینه، چون سازندهس، چون راه رو از بیراهه نشون میدههر لحظه عاشوراست
این پیام حسین بود ...السلام علی الحسین
و علی الارواح التی حلت بفنائک -
انشالله قسمت باشه بریم کربلا و تصاویری که خودمون میگیریم رو بزاریم
-
بازخوانی نوحه پرشور معروف و نوستالژیک نزار قطری بعد از ۱۷ سال در حسینیه معلی
-
هر کس که حسینی است حقیرش مشمار
در رتبه کبیر است صغیرش مشمار
عنوان گدائی درش آقائی است
آقاست گدای او فقیرش مشمار
-
بین همه ی عشق های دنیا
عشق است ابوالفضل
پور علوی فاتح دل ها
عشق است ابوالفضل -
یا حسین
غریب مادر
توی ارباب دل من
یک گوشه چشم تو بسه
واسه حل مشکل من -
حـروف اطـهر قـرآن و نعـل تــازۀ اســب
چه خوب شد که نبوده است بر بدنها سر -
عَجَباً لِحِلمِ الله فی کربلا...
-
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...
پدر مهربانم سلام ...صلي الله عليك يا مولانا يا علي الاكبر
رگ قلب پدرت
با پهن کردن عبا
و جمع کردن شما
پاره شد...خدايا
قسمت ميدهيمبه اِرباً اِرباي صحراي كربلا
به ماجرای علی اكبر حسینامام زمان ما را برسان...
اللھمعــــجلݪوݪیــــڪاݪفــــࢪج
-
-
تا نقدر وار نفس شوقیله من سسلرم
ای شه جودو کرم آدوا من نوکرم
اللهم ارزقنا کربلا -
خودمونیم عجب کرببلایی
عجب صحن و سرایی داری️
-
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
-
اَلسَّـــلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتــي
حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ
وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي
لِزِيارَتِكُمْاَلسَّلامُ عَلَـى الْحُسَيْــنِ وَ عَلــــى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْــنِ
وَ عَلــــى اَوْلادِ الْحُسَيْــــنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن -
سلام . قصد داریم يك ايراد و پاسخ آن ، جمعا پنج ايراد و شبهه وارد شده به امام حسين ( ع ) بهمراه جواب آن را برايتان طرح كنیم .
تاریخ بخوانیم تا گرفتار جهل نشویم
ايراد اول : کربلا صحرا نبود ، جلگه بود ، هوا اونقدر هم گرم نبوده ، حسین هم تشنه لب نبوده ! دهم محرم ( عاشورا ) سال 61 هجری قمری برابر با 21 مهرماه سال 59 هجری شمسی است ، بله عاشورا در فصل پاییز بوده ! پس این جنگ در گرمای تابستون نبوده بلکه در اواخر مهرماه و در فصل پاییز بوده . کربلا صحرا نیست بلکه یک جلگه ی حاصلخیز در کنار رود پر آب فرات است . در این جلگه ی حاصلخیز بیش از شصت درصد مایحتاج کشاورزی مردم عراق تولید می شود . حالا صادرات عظیم خرمای عراق هم که مربوط به این منطقه است بماند . امام سوم شیعیان و لشگرش تشنه نبوده اند . اولا در صورت نبود آب هم می توانسته اند از شیر شترهایشان استفاده کنند . که خوردن این شیر در میان مردم عرب بسیار پر طرفدار است . یا می تونستن توی اون چند روز که اونجا بودن چاه بکنن . جلگه ی کنار رود هرجا بکنی چاه آب درمیاد . می گویند لشگر یزید آب را بر سپاه حسین بسته است ! چگونه ممکن است کسی بتواند رودخانه ای پرآب فرات را ببندد ، رودخانه ای که عرض آن در بعضی مناطق به چند صد متر می رسد !!
پاسخ : ( تشنگی روز عاشورا ) : واقعه عاشورا در 21 مهر واقع شده است و رودخانه پر آب فرات نیز از کنار این سرزمین عبور میکند ، اما هیچیک ازاین دو نمیتواند تشنگی روز عاشورا را منتفی کند ، زیرا سپاه امام حسین ( ع ) مانند سپاه دشمن برای تهیه آب هر روز یا روزی چند بار به طرف نهری میرفتند که از نزدیکی محل استقرار دو سپاه میگذشت . وسیله برداشت و ذخیره آب آنها نیز مَشک بوده است ، نه منبع دویست یا پانصد لیتری آب . بدیهی است آن مقدار آب با توجه به جمعیت سربازان و زنان و کودکان در سپاه امام به سرعت تمام میشد و نیاز به تهیه دوباره آب بود . از روز هشتم محرم که سپاه عمر سعد ، آب را بر امام حسین علیه السلام و یارانش بست ، تهیه آب با دشواری همراه شد ، ولی در عین حال آنها میتوانستند با زحمت مقداری آب تهیه کنند . مقصود از بستن آب این نیست که آنها سدی بر روی رودخانه یا نهر زدند " چنانکه اشکال کننده توهم کرده و آن را بعید شمرده است " بلکه مقصود این است که لشگر عمر سعد مانع نزدیک شدن سپاه امام به آب میشدند .
روز عاشورا دیگر تهیه آب ممکن نبود . شدت نبرد و تاخت و تاز امام و یارانش نیز شدت تشنگی را بسیار افزایش داده بود ، ذخیره آب نیز تمام شده بود یا بسیار کم بود و در حال تمام شدن بود و هرچه بیشتر میگذشت شدت تشنگی بیشتر میشد و توان و فرصتی هم در روز عاشورا برای حفر چاه نبود . شیر شتران شیرده نیز نمیتوانست پاسخگوی این سپاه وکودکان و زنان همراه آنها باشد . به علاوه شتران نیز مدتی بود آب نخورده بودند و شیر آنها نیز خشک شده بود . گرماي هوا در همان فصل پاییز نیز در سرزمین کربلا به گونهاي است که اگر شخص در حال تكاپو ( به خصوص جنگ ) باشد و آب هم نداشته باشد او را به زحمت و سختي مياندازد . پس امام و همراهانش پیوسته تشنه و تشنهتر میشدند .
آنچه باید در مسئله تشنگی مورد توجه قرار گیرد این است که کمبود آب از روزهای قبل شروع شده بود و تشنگی به مرور رو به افزایش بود و اوج آن در هنگام نبرد و ظهر عاشورا بود ، نه اینکه امام و یارانش چند روز در تشنگی شدید به سر میبردند . -
ايراد دوم : دراحادیث و روایات و کتب تاریخی اسلامی متفقا همگی به نوره کشیدن امام حسین پیش از آغاز جنگ می پردازند . نوره همان واجبی است و برای استفاده از این ماده نیاز به آب برای دوش گرفتن است ! پس چطور آب در دسترس نبوده ؟
پاسخ : ( نوره کشیدن ) : قبل از پاسخ در باره نوره کشیدن امام و یارانش توجه به دونکته لازم است : نخست آن که در زمانهاي گذشته به هنگام نوشتن از نقطه استفاده نميكردند لذا نسخه بردار اينگونه كتب ، به هنگام برخورد با اينگونه كلمات هر آنچه از كلمه ميفهميد و يا شبيه به آن مييافت همان را مينوشت . دوم آن که یكي از انواع پر طرفدار عطر در ميان اعراب ، " مُشْك " است . مشكي كه به صورت جامد يا غليط عرضه ميگردد را ، با كمي آب مخلوط كرده و سپس استعمال ميكنند . وقتی با توجه به این دو نکته به منابع تاریخی مراجعه میکنیم ، در اين فراز تاريخي مورخان بزرگ مطالب خود را به دو گونه متفاوت ارائه كرده اند : دستهاي كلمه نوره ( داروي نظافتي ) را در عبارت خود آوردهاند و دستهاي ديگركلمه تور را استعمال کردهاند (طبري درتاريخ الأمم و الملوك ، ج5 ، ص423 و بلاذري در : انساب الاشراف ، ج3 ، صفحه 395 و 396 ، ابن اثير در : الكامل في التاريخ ، ج2 ، ص561 ) . به نظر ميرسد در گزارش گروه اول ، كلمه " نوره " تصحيف شده واژه " تور" باشد كه به دليل عدم نقطه ، نسخه بردار اين كتاب ها آن را نوره خوانده است . اين كلمه ( تور ) به معني : ( ظرف برنجي يا سنگي ) است . با توجه به مطالب فوق ، ترجمه اين فراز از تاريخ اينگونه ميشود : « پس از دستور امام ، مُشكي آورده و آنرا در آن ظرف به هم زدند و آماده كردند و سپس به ترتيب ، امام و يارانش بدن خود را با آن خوشبو كردند » ،گزارش ابو علي مسكويه ، دقيق و خالي از تصحيف است ، او تنها سخن از مشك به ميان آورده مينويسد : و أمر الحسين بمسك فميث في جفنة عظيمة و أطلي ، حسين( ع ) دستور داد در باديهاي ( ظرفي بزرگ ) مُشْكي حل كردند و آن را بر بدن خود ماليد ... ( تجارب الامم ، ج2 ، ص70 )
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء -
ایراد سوم :
در کتاب تاریخ طبری یکی از دلایل جنگ ، دعوای عشقی میان حسین و یزید بر سر دختری زیبا رو به نام ارینب دختر اسحاق آورده شده است که اگر دوست داشتید در این زمینه تحقیق کنید .
پاسخ : (دعوای عشقی) :
در بعضی از کتاب های تاریخی آمده است : یزید مشتاق تمتع از بانویی زیبا و شوهردار به نام ارینب دختر اسحاق ، همسر عبدالله بن سلام بود و به شدت علاقه مند به ازدواج با او بود ، پدرش معاویه نیز با حیلهگرى مقدماتى فراهم ساخت تا این زن پاک دامن مسلمان را از شوهر جدا ساخته به بستر گناه آلود پسرش یزید بکشاند . حسین بن على ( ع ) از قضیه با خبر شد در برابر این تصمیم زشت ایستاد و نقشه شوم معاویه را نقش بر آب ساخت . خلاصه قضیه بنابر نقل منابع معتبر بدین قرار است : در زمان خلافت معاویه ، زن مؤمنی به نام « ارینب » دختر اسحاق زندگی میکرد که در زیبایی و ادب و کمالات ، شهرتی درخور داشت . یزید که در این زمان ولیعهد بود شیفته و عاشق او بود ، اما قبل از این که در جهت ازدواج با وی اقدامی انجام دهد ، « ارینب » با پسر عموی خود « عبدالله بن سلام » که از شخصیتهای معروف بود ، ازدواج کرده و در عراق با همسر خود در کمال آسایش و راحتی زندگی می کردند . معاویه از عشق و دلباختگی یزید آگاه شد و قول داد که او را به مقصود برساند . در این زمان عبدالله از سوی معاویه در عراق مسئولیتی داشت . معاویه او را از عراق به شام احضار کرد و توسط ابوهریره و ابودرداء به وی پیغام داد که دوست دارد دختر خود را به ازدواج تو درآورد ، زیرا تو شایستگی داری که داماد خلیفه باشی . عبدالله این پیشنهاد را پذیرفت ، ابوهریره و ابودرداء جریان را به معاویه گزارش کردند . معاویه پیش از این ، به دختر خود گفته بود که اگر آن دو نزد تو آمدند که تو را برای عبدالله خواستگاری نمایند ، موافقت کن ! ولی به آنان بگو : " در صورتی موافقت میکنم که عبدالله ، همسر خود را طلاق دهد . " عبدالله فریب معاویه را خورده و همسر خود را طلاق داد و از معاویه درخواست کرد به وعده خود وفا کند . معاویه پاسخ داد : اگر دخترم رضایت دهد ، میپذیرم . آن دو نزد دختر معاویه رفتند و جریان طلاق « ارینب » را به او گفتند . دختر معاویه پاسخ داد : باید درباره این موضوع اندیشه و مشورت نمایم . مدتی گذشت تا عِدّه « ارینب » سپری شد . مجدداً آن دو نزد دختر معاویه رفتند اما او پاسخ منفی داد و گفت : این ازدواج به مصلحت من نمیباشد !! سپس معاویه ، ابودرداء را به عراق فرستاد تا « ارینب » را برای یزید خواستگاری نماید . چون وی وارد عراق ( کوفه ) شد ، فهمید که امام حسین ( ع ) هم در عراق است . تصمیم گرفت در آغاز خدمت امام برسد و بعد مأموریت خود را انجام دهد . چون خدمت امام رسید ، حضرت فرمود : برای چه به عراق آمدهای ؟ ابودرداء موضوع را به امام گفت ، امام فرمود : من هم تصمیم داشتم کسی را نزد « ارینب » برای خواستگاری بفرستم . اکنون که نزد او میروی ، پیام مرا نیز به او برسان . ابودرداء چون نزد ارینب رفت او را برای امام و یزید خواستگاری نمود . «ارینب» با وی مشورت کرد که کدام خواستگار بهتر است ، ابودرداء پاسخ داد : امام برای همسری با تو شایستهتر است . امام با همان مهریهای که بنا بود یزید بدهد ، « ارینب » را به عقد خود درآورد . عبدالله همسر سابق ارینب که در شام بود ، مورد بی مهری معاویه واقع شد و معاویه حقوق او را قطع کرد . عبدالله برای گرفتن اموالی که نزد همسر خود به امانت گذاشته بود ، رهسپار عراق شد و به خدمت امام حسین ( ع ) رسید و موضوع پس گرفتن امانت خود را با حضرت مطرح کرد . آنگاه برای گرفتن اموال خود نزد همسر سابقش رفت و اموال خود را دریافت کرد . آن دو چون به یاد گذشته افتادند ، متأثر شدند و هر دو به گریه افتادند . امام با دیدن آن صحنه نسبت به آن دو ترحم کرد و فرمود : " باش که او را سه طلاقه کردم . خدایا ! آگاهی که او را به جهت مال و زیبایی ، به عقد خود درنیاوردم ، بلکه به جهت این که او را برای شوهرش نگه دارم ، با او ازدواج کردم . " سپس دستور داد تمام مهریه او را بدهند . آن دو خواستند به عنوان تشکر اموالی را به امام بدهند ، که حضرت نپذیرفت و فرمود : پاداشی که امید است به من داده شود ، بهتر از اموال است ، سپس آن دو دوباره با یکدیگر زندگی کردند ( الامامةوالسیاسة ، ج 1 ، ص 217 ؛ الکاملفی التاریخ ، ج 3 ، ص 129 ؛ الاستیعاب ، ج 3 ، ص 1229 ) .واقعه بدین قرار بوده و این واقعه هیچگونه دلالتی بر عیب و نقصی برای امام نمیکند . به علاوه این داستان هیچ ارتباطی به قیام کربلا ندارد ، درهیچ یک ازمنابع معتبرعلت یا یکی ازعلت های نهضت کربلا ، این جریان ذکرنشده است که یزید به جهت کینهای که در اینباره از امام حسین داشت ، با حضرت جنگ کرده باشد . در عین حال اصل این داستان از اعتبار تاریخی برخوردار نیست ، زیرا اولا روایت فوق مرسل است و هیچگونه سندی برای آن ذکر نشده تا بتوان آن را مورد بررسی قرار داد ، ثانیا ابودرداء که در این داستان به عنوان واسطه بین معاویه و عبدالله بن سلام و ارینب از او نام برده شده است ، بنا به نظر مشهور مورخان در زمان حکومت عثمان از دنیا رفته است . ( بسیاری از مورخان سال مرگ او را 39 یا 38 هجری ذکر کرده اند ) . بنابراین ، او چگونه می تواند در این ماجرا که در اواخر حکمرانی معاویه و در زمان ولایت عهدی یزید روی داده است حضور داشته باشد ؟ ثالثا هیچ منبع تاریخی معتبری به آمدن امام حسین ( ع ) به عراق پس از شهادت حضرت علی ( ع ) و رفتن به مدینه اشاره ندارد ، مگر در حماسه عاشورا ، در حالی که ماجرای ارینب پیش از آن بوده است . رابعا در این داستان آمده است که امام ( ع ) ، ارینب را در یک مجلس سه طلاقه کرد ، در حالی که سه طلاقه کردن در یک مجلس در مذهب شیعه صحیح نیست و یک طلاق به حساب می آید . خامسا یکی از شرايط طلاق حضور دو شاهد عادل است . قرآن میفرماید : " ... و دو مرد عادل از خودتان را گواه گیرید و شهادت را براى خدا برپا دارید ... " در حالی که طبق این نقل ، در داستان فوق این شرط مهم رعایت نشده و هیچ شاهدی حضور نداشت . هر یک از این اشکالات به تنهایی کافی است تا اعتماد ما نسبت به صحت و درستی این داستان سلب کند ، اما به هر حال اگر از تمام اشکالاتی که در متن و سند این روایت وجود دارد صرف نظر کنیم و قائل به صحت این داستان شویم این واقعه نه تنها هیچ نقص و عیبی برای امام حسین (ع) نیست ، بلکه نشان از فضیلت ، سیاست ، کیاست ، رأفت و رحمت آن حضرت دارد که این کار را فقط و فقط برای خنثي کردن نقشه شوم و شیطانی یزید انجام داده و با این کار از پاشیده شدن زندگی یک خانواده جلوگیری کرده است .
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء