هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
Akito
نمیدونم این پدرام نایت داره یه انیمه ای رو دوبله میکنه اسمش جوجوعه نمیدونم جریانش چیه ولی فک کنم اسمش جوجواستیل ران اینا باشه -
ازم پرسید انیمه مورعلاقت چیه ؟
منی که کلا سرجمع ۵ تا انیمه دیده بودم -
Akito
نمیدونم این پدرام نایت داره یه انیمه ای رو دوبله میکنه اسمش جوجوعه نمیدونم جریانش چیه ولی فک کنم اسمش جوجواستیل ران اینا باشه@Sally نه والا نشنیدم...
-
jahad_121 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
کلا افسر ممکنه هر رفتاری برای به عجله انداختن شما یا عصبانیت و.. اینا انجام بده که بیینه واکنش شما چی هست
عه مربی من:
و منم همیشه اینجور مواقع تیز و بز عمل میکردم و مربی ام هم خوشش میومد
فکر کنم راننده خطرناکی از آب در بیام -
SiliS خب 2تا مشکل دارم اول اینکه بلد نیستم فک نکنم حجمش بکشه دوم اینکه اصن فیلمو میبینم پاک میکنم بدلیل نداشتن حافظه
فقط میتونم لینک بدم دان کنی -
Akito خوبه پس مربی باهاتون تمرین داشته
حالا دقت داشته باشید روز ازمون
ان شاء الله هرچی خیره -
@Comrade_Bayat
خانواده فرهنگی و پدر مادر معلم هست دیگه
منم از این زمینه ها و جدیت خانواده داخل نظم داستن برای مدرسه داشتمیکیش این بود انفدر بارون اومده بود سیل تو خیابون ها بود و ما شب هماهنگ کرده بودیم و مشخص بود که فردا کسی مدرسه نمیاد و تعطیل میشه
حالا صبح من اومدم نرم
فکر کنم سرویس اتوبوس مدرسه هم داشتیم
من با سرویس نرفتم
به بابام گفتم مدریه تعطیل میشه گفت نه باید بری جریمه اینکه نرفتی هم خودت پیاده می ری مدرسه
منم پیاده رفتم یا اینه دور شده بود
بعد کسی تو مدرسه نبود رفتم سمت دفتر تو راه رو یکی هم کلاسیام دیدم اونم باباش معلم بود گفت بابام نزاشت اوردم مدرسه
ما رفتیم تو دفتر مدیر و معاون از نگاهشون می شد خوند که چرا اومدید مدرسه
ما بودیم یک تعدادی از بقیه کلاس ها
خلاصه تک تک زنگ باید می زدیم خونه که به خانواده خبر بدند بچتون می خواد بیاد خونه مسولیت ش با خودتونه
دیگه برگشتیم تو اون بارون
حالا واکنش هم کلاسامون که چرا شما دوتا رفتید کلا یک کلاس یک دستی بودیم یک چیزی م یخواستیم لغو کنیم لغو می شد هماهنگ بودیم
اینجا دیگه بچه ها قانع شدند که دست ما نبود دیگه.تازه این ماجرا برای زمانی بود که پدرم دیگه معلم نبود باز نشست شده بود
زمان معلمی که نظم خونمون کلا با مدرسه رفتن تنظیم بوده همگی هم که دیگه می رفتیم مدرسهمامانم سال اخر ابتداییم مدیر مدرسه م بود من سال اخر یک مدرسه دیگه یک جا دیگه رفتم که مامانم مدیر بود
روزی نبود سر صف بخواد تذکری داده بشه از طرفشون و یا نکاتی گفته بشه جز اینکه اول من رو مخاطب قرار می دادند که اول به دختر خودم میگم بعد به شما
-
@Comrade_Bayat
خانواده فرهنگی و پدر مادر معلم هست دیگه
منم از این زمینه ها و جدیت خانواده داخل نظم داستن برای مدرسه داشتمیکیش این بود انفدر بارون اومده بود سیل تو خیابون ها بود و ما شب هماهنگ کرده بودیم و مشخص بود که فردا کسی مدرسه نمیاد و تعطیل میشه
حالا صبح من اومدم نرم
فکر کنم سرویس اتوبوس مدرسه هم داشتیم
من با سرویس نرفتم
به بابام گفتم مدریه تعطیل میشه گفت نه باید بری جریمه اینکه نرفتی هم خودت پیاده می ری مدرسه
منم پیاده رفتم یا اینه دور شده بود
بعد کسی تو مدرسه نبود رفتم سمت دفتر تو راه رو یکی هم کلاسیام دیدم اونم باباش معلم بود گفت بابام نزاشت اوردم مدرسه
ما رفتیم تو دفتر مدیر و معاون از نگاهشون می شد خوند که چرا اومدید مدرسه
ما بودیم یک تعدادی از بقیه کلاس ها
خلاصه تک تک زنگ باید می زدیم خونه که به خانواده خبر بدند بچتون می خواد بیاد خونه مسولیت ش با خودتونه
دیگه برگشتیم تو اون بارون
حالا واکنش هم کلاسامون که چرا شما دوتا رفتید کلا یک کلاس یک دستی بودیم یک چیزی م یخواستیم لغو کنیم لغو می شد هماهنگ بودیم
اینجا دیگه بچه ها قانع شدند که دست ما نبود دیگه.تازه این ماجرا برای زمانی بود که پدرم دیگه معلم نبود باز نشست شده بود
زمان معلمی که نظم خونمون کلا با مدرسه رفتن تنظیم بوده همگی هم که دیگه می رفتیم مدرسهمامانم سال اخر ابتداییم مدیر مدرسه م بود من سال اخر یک مدرسه دیگه یک جا دیگه رفتم که مامانم مدیر بود
روزی نبود سر صف بخواد تذکری داده بشه از طرفشون و یا نکاتی گفته بشه جز اینکه اول من رو مخاطب قرار می دادند که اول به دختر خودم میگم بعد به شما
-
تمام شب رو بیدار موندن
خوشگذرونی توی صبح
این طبیعت ماست... -
Akito
منم نمیدونم جریانش چیه -
jahad_121 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
خانواده فرهنگی و پدر مادر معلم هست دیگه
دقیقا، هرچند سختی داره، ولی خب بنظرم تربیت خوبی اتفاق میفته
.
.
عجب@Comrade_Bayat اره واقعا
-
SiliS خب 2تا مشکل دارم اول اینکه بلد نیستم فک نکنم حجمش بکشه دوم اینکه اصن فیلمو میبینم پاک میکنم بدلیل نداشتن حافظه
فقط میتونم لینک بدم دان کنی -
-
یادش بخیر یبار رفتم مدرسه
تو کل مدرسه فقط خودم بودم و یکی از معاون ها و مدیر
بعد رفتم داخل کلاس(روز آخر از کلاس شیشم ام بود) و دیدم هیچکس نیست
یه ۳۰ دقیقه ای برا خودم چرت و پرت بافتم و حرف زدم
وقتی برگشتم معاونه پشماش ریخته بود گفت مگه مدرسه باز بوده امروز؟؟؟
یبارم رفتم مدرسه
اون سال منو ۳ نفر دیگه بودیم باهم خیلییی صمیمی بودیم و همیشه باهم بودیم
اتفاقی همون روز توی کلاس خودمون، فقط ما ۴ تا بودیم.معلم هم نداشتیم(البته بقیه کلاسا یکم تعدادشون بیشتر بود)
عجب روزی بود
تمام اون روز رو بازی کردیم
صندلی ها زدیم کنار یه مشت کاغذ گلوله کردیم و فوتبال بازی کردیم
رو کاغذ موضوع نوشتیم پانتومیم بازی کردیم
صندلی هارو روی هم طبق طبق چیدیم و صندلی پادشاهی درست کردیم
روی تخته شکل میکشیدیم و بقیه باید حدس میزدن...
حقیقتا یادآوری اون روزا بیشتر دردناکه تا حس نوستالژیک بده:/
دلیلش هم میدونم چیه ولی خب وقتی یکی بخواد گند بزنه به یه چیزی کاریش نمیشه کرد:/