هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
زندگی کوتاه اَست ...
نه غَمش میاَرزد،
و نه شادی ماندن دارد !
بهترین راه برایت این است :
که بخندی و بخندی و بخندی
به غمش...به کَمش ...
و به زیادیِ غمش ... -
️
-
اللهم رزقنا حرم
#تودلی -
برم خونه باید دفتر خاطرات امسالم رو بخونم 🥲
#تودلی -
ولی من هربار زیر سنگینیِ روزگار بیشتر خم شدم، بیشتر دلم خواست هرطور شده بایستم و سرم را بالاتر بگیرم. ولی من هرچه بیشتر دستکم گرفته شدم؛ بیشتر تلاش کردم و بیشتر دلم خواست خودم را نه به آدمها! که به خودم و غروری که باعث شکستنش شدهبودم، ثابت کنم. ولی من هرچه بیشتر زمین خوردم، بیشتر راهِ بلند شدن را بلد شدم و بیشتر فهمیدم چطور میشود دوید و دوید و هرگز زمین نخورد و عزتمندانه و با غرور، به مقصد رسید...
بماند به یادگار ،و تو همون ادم قوی بمون:)
️
۱۴۰۲/۹/۲
چه زود ..
الان ۱۴۰۳/۵/۱۴ -
خدایا خودت آخر عاقبت مون رو بخیر کن ...
#تودلی
-
Zahra2020
چشماتو ببند خیال کن یه زائری زیر بارون.
که تو نجف شدی مهمون با چشمای گریون 🥺خیال کن میان زائرا باشی سحر قراره پاشی که راهی کربلا بشی.
اللهم الرزقنا حرم حرم؛ یه حرم داره اربابو یه جهان گرفتارش.هی بهم میگیم این روزا خدارا چه دیدی شاید؛ یه نگاهی کنه مارو هم بخره.
حرف شده باز خیال کن؛ نشستی کنج گوهر شاد
نگات به گنبدش افتاد؛ چه حس شیرینی.
ببخشید روی تودلی تون
-
گویند در مجلسی از ژولیده ی نیشابوری پرسیدند:
میتوانی فی البداهه شعری بگویی که ده تا کلمه ی (دل) داخلش باشد وهرکدام معانی مختلفی داشته باشند ؟
ژولیده رباعی زیر را در همان مجلس سرود:دلبری با دلبری دل از کفم دزدید و رفت
هر چه کردم ناله ازدل ٫سنگدل نشنید و رفت…گفتمش ای دلربا ! دلبر زدل بردن چه سود ؟
از ته دل بر من دیوانه دل٬خندید و رفت…از تودلی ۵..
-
دو نکته مثبت ب پارسال
الان خیلی پخته تر شدم و تجربه زیادی دارم
و اینکه پایه م خیلی قوی تره
ولی نکته منفی فرصت ترمیم نمیدن
قشنگ نکته منفی ..مثبت ها رو میشوره میبره#تودلی
-
وای نشانک هام یه دنیان واسه خودشون
️
-
Zahra2020
چشماتو ببند خیال کن یه زائری زیر بارون.
که تو نجف شدی مهمون با چشمای گریون 🥺خیال کن میان زائرا باشی سحر قراره پاشی که راهی کربلا بشی.
اللهم الرزقنا حرم حرم؛ یه حرم داره اربابو یه جهان گرفتارش.هی بهم میگیم این روزا خدارا چه دیدی شاید؛ یه نگاهی کنه مارو هم بخره.
حرف شده باز خیال کن؛ نشستی کنج گوهر شاد
نگات به گنبدش افتاد؛ چه حس شیرینی.
ببخشید روی تودلی تون
jahad_121 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
که تو نجف شدی مهمون با چشمای گریون
نرفتم ...نمیدونم چ حسی داره 🥲
-
Zahra2020
چشماتو ببند خیال کن یه زائری زیر بارون.
که تو نجف شدی مهمون با چشمای گریون 🥺خیال کن میان زائرا باشی سحر قراره پاشی که راهی کربلا بشی.
اللهم الرزقنا حرم حرم؛ یه حرم داره اربابو یه جهان گرفتارش.هی بهم میگیم این روزا خدارا چه دیدی شاید؛ یه نگاهی کنه مارو هم بخره.
حرف شده باز خیال کن؛ نشستی کنج گوهر شاد
نگات به گنبدش افتاد؛ چه حس شیرینی.
ببخشید روی تودلی تون
jahad_121 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
ببخشید روی تودلی تون
ن خواهش..این چ حرفیه .... مرسی ک حس خوب رو منتقل کردین (((:
-
یعنی میشه منم قوی و مستقل باشم (((((:
حس خوبیه
-
اون لحظه ای که داری غرق میشی
تو چاهِ عمیقِ غم و غصه و غوطه ور شدی تو دلِ
غم و داری دست و پا میزنی و تلاش میکنی
بزنی بیرون از اون چاه تاریک و سیاه
یهویی یه دستی میاد از ته اون چاه
میکشتت بیرون و نور رو نشونت میده!ازون لحظه ها هزار بار براتون آرزو دارم:)
-
jahad_121 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
که تو نجف شدی مهمون با چشمای گریون
نرفتم ...نمیدونم چ حسی داره 🥲
-
اون لحظه ای که داری غرق میشی
تو چاهِ عمیقِ غم و غصه و غوطه ور شدی تو دلِ
غم و داری دست و پا میزنی و تلاش میکنی
بزنی بیرون از اون چاه تاریک و سیاه
یهویی یه دستی میاد از ته اون چاه
میکشتت بیرون و نور رو نشونت میده!ازون لحظه ها هزار بار براتون آرزو دارم:)
@Hamid-s در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
یهویی یه دستی میاد از ته اون چاه
میکشتت بیرون و نور رو نشونت میده!قطعا اون خداست ن بنده ((((:
-
@Hamid-s در
شعردانه
گفته است:
یادش که چنان روح، مرا وصله تن بود
گاهی همه دلخوشی کوچک من بودهرگز به وفاداری او خرده مگیرید
هرچند خودم باخبرم عهدشکن بودچون قاصدک خستهای از خویش فراری
از عشق فقط سهم من آواره شدن بودگر اشک الفبای سکوت است، چه گویم؟!
چشم تو در این مدرسه استادِ سخن بودآفت زده این باغ کجایی که ببینی
پاییز فقط گوشهای از قصه من بود
️
این شعرم نشانک خورده بود=))
-
Zahra2020 ان شاء الله که بهزودی تو صحن شون باشید
ادم اونجا بره فقط بشینه نگاه ایوان نجف کنه
بهشت هjahad_121 ایشالا قسمت همه (:
-
@Hamid-s در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
یهویی یه دستی میاد از ته اون چاه
میکشتت بیرون و نور رو نشونت میده!قطعا اون خداست ن بنده ((((:
-
@Hamid-s در
شعردانه
گفته است:
یادش که چنان روح، مرا وصله تن بود
گاهی همه دلخوشی کوچک من بودهرگز به وفاداری او خرده مگیرید
هرچند خودم باخبرم عهدشکن بودچون قاصدک خستهای از خویش فراری
از عشق فقط سهم من آواره شدن بودگر اشک الفبای سکوت است، چه گویم؟!
چشم تو در این مدرسه استادِ سخن بودآفت زده این باغ کجایی که ببینی
پاییز فقط گوشهای از قصه من بود
️
این شعرم نشانک خورده بود=))
پرستو بابایی
احسنت بر شما که اهل شعر و قلم هستید