|
شعردانه
هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
-
پسر مردم چیه خو داییمه
-
Zahra2020 معنی خاصی نداره
خواستم چندتا واژه بگم که نشنیدید
گفتم جونور(از اون کوچیکا مثل مارمولک) تو دهنتون باشه:/
-
-
Zahra2020 معنی خاصی نداره
خواستم چندتا واژه بگم که نشنیدید
گفتم جونور(از اون کوچیکا مثل مارمولک) تو دهنتون باشه:/ -
باورم نمیشه میخوام به جمله بندی لری فک کنم انگلیسی میاد تو ذهنم
-
هیچ وقت پدر و مادرم رو نمیبخشم که بهم لری یاد ندادن
-
-
Zahra2020 امروز سه ساعت پشت فرمون بودم از اینور به اونور
اگه دوباره رد شم افسر رو پرت میکنم پایین
البته اگه تمرین نکنم رد میشم:/ -
بیا خودم یادت میدم
-
Zahra2020
به خدا برای یه جمله انقدر فسفر میسوزونم مغزم درد گرفت -
ولی خطرناک‌ترین چیز توی دنیا برای یه پسر، یه مینی‌بوس پر از دخترای دبیرستانیه.
-
حجم استرسی که لحظهٔ رد شدن اون اتوبوس یا مینی‌بوس تحمل می‌کنیم واقعا قابل گفتن نیست.
«گلی نمانده خودت گل باش»
-
Akito حالا اینا که هیچ صبح یه ربع تو حیاط منتظر بودیم که صدا کنن بریم داخل سالن
بعد یه آقایی اومد با ابعاد خیلی زیاد و ریش‌های بلند داعشی خیلی هم حرفه‌ای سیگار می‌کشید! در حد یه کارخونه ذوب آهن دود تولید می‌کرد با هر تنفسش
خلاصه کلا یکم چهره‌شون غلط انداز و ترسناک بود
با خودم گفتم به این هیبت قطعا برا پایه یکه
ولی رفتیم ایشونم پایه سه بود
داخل سالن ازمون ۵۰ تا کمد کوچیک بود که گوشی‌هارا باید خاموش اونجا می‌ذاشتن
افسر اومد و حرف زد بعد صدای یه گوشی از داخل کمدا اومد افسره گفت گوشی مال هرکیه بیاد برداره بره بیرون لازم نیست آزمون بده
هیشکی بلند نشد
حالا افسره‌هم یه پنج دیقه دونه دونه کمدا را باز می‌کرد گوشی رو پیدا نمی‌کرد
صدا زنگش هم خیلی متفاوت بود
برگشت گفت هرکی هستی بیا گوشیتو خاموش کن صدا زنگتو میشناسی دیگه...بیرونت نمی‌کنم
که بعله همون آقاهه بلند شد گفت مطمئنی بیرونم نمیکنی؟ -
حجم استرسی که لحظهٔ رد شدن اون اتوبوس یا مینی‌بوس تحمل می‌کنیم واقعا قابل گفتن نیست.
-
حجم استرسی که لحظهٔ رد شدن اون اتوبوس یا مینی‌بوس تحمل می‌کنیم واقعا قابل گفتن نیست.
-
Akito حالا اینا که هیچ صبح یه ربع تو حیاط منتظر بودیم که صدا کنن بریم داخل سالن
بعد یه آقایی اومد با ابعاد خیلی زیاد و ریش‌های بلند داعشی خیلی هم حرفه‌ای سیگار می‌کشید! در حد یه کارخونه ذوب آهن دود تولید می‌کرد با هر تنفسش
خلاصه کلا یکم چهره‌شون غلط انداز و ترسناک بود
با خودم گفتم به این هیبت قطعا برا پایه یکه
ولی رفتیم ایشونم پایه سه بود
داخل سالن ازمون ۵۰ تا کمد کوچیک بود که گوشی‌هارا باید خاموش اونجا می‌ذاشتن
افسر اومد و حرف زد بعد صدای یه گوشی از داخل کمدا اومد افسره گفت گوشی مال هرکیه بیاد برداره بره بیرون لازم نیست آزمون بده
هیشکی بلند نشد
حالا افسره‌هم یه پنج دیقه دونه دونه کمدا را باز می‌کرد گوشی رو پیدا نمی‌کرد
صدا زنگش هم خیلی متفاوت بود
برگشت گفت هرکی هستی بیا گوشیتو خاموش کن صدا زنگتو میشناسی دیگه...بیرونت نمی‌کنم
که بعله همون آقاهه بلند شد گفت مطمئنی بیرونم نمیکنی؟ -
«گلی نمانده خودت گل باش»
