-
@هویججج
سلام
مدرسه ۲۰۱۵

مدرسه ۲۰۱۷

زیبای حقیقی

دونده دوست داشتنی
اینو مطمئن نیستم که کاملا مدرسه ای محسوب میشه یا نه


امیدوارم از دیدنشون لذت ببری

️Hhh Hh در کیدراما ، انیمه و...
گفته است:مدرسه ۲۰۱۵
این جزء اواین کیدراماهایی بود که دیدیم و دونده دوست داشتنی هم دیشب قسمت آخرش رو دیدم


-
زیبای حقیقی رو ۸ بار دیدم


فقط بخاطر اینکه بازیگراش انگار از وسط مانگا پریده بودن بیرون واقعا خوشگلن
-
کیدراما ژانر دبیرستانی معرفی کنید

X2 -
انیمه طنز معرفی کنید

-
سلام
مواردی رو که نام میبرم
وایبشون مثبت و عالیییه (و واقعااا حین دیدنش علاوه بر لذت بردن ؛ درس هم میگریم ازشون)
اشک ها و لبخند ها ...
سریال کره ای:
_ به سامدالری خوش آمدید

_ هندوانه چشمک زن


_ دوباره ۱۸ سالگی


_ نسل خورشید


_ ۲۱ و ۲۵


[audio/5VewwjqqPQnvDWeU2UUFE1vz.mp3]_ ملکه اشک ها
️
انیمه:
_ نام تو (گرافیکش عالییی بود)

[audio/4ITHle3FCzhU1VcN7JLIW2Kd.mp3]_ صدای خاموش(موضوعش واقعا تاثیر گذار بود برام)

_ وایولت اورگاردن(الهام بخش)

_ هایکیو(ورزشی و هیجانی و انگیزشی
)
_ 86 (اکشن و هیجانی)

امیدوارم ببنیدشون و لذت ببرید

موفق باشید
️Hhh Hh در کیدراما ، انیمه و...
گفته است:دوباره ۱۸ سالگی
اینو تازه شروع کردم ( قسمت پنجم ) خیلی قشنگه

-
سلام
مواردی رو که نام میبرم
وایبشون مثبت و عالیییه (و واقعااا حین دیدنش علاوه بر لذت بردن ؛ درس هم میگریم ازشون)
اشک ها و لبخند ها ...
سریال کره ای:
_ به سامدالری خوش آمدید

_ هندوانه چشمک زن


_ دوباره ۱۸ سالگی


_ نسل خورشید


_ ۲۱ و ۲۵


[audio/5VewwjqqPQnvDWeU2UUFE1vz.mp3]_ ملکه اشک ها
️
انیمه:
_ نام تو (گرافیکش عالییی بود)

[audio/4ITHle3FCzhU1VcN7JLIW2Kd.mp3]_ صدای خاموش(موضوعش واقعا تاثیر گذار بود برام)

_ وایولت اورگاردن(الهام بخش)

_ هایکیو(ورزشی و هیجانی و انگیزشی
)
_ 86 (اکشن و هیجانی)

امیدوارم ببنیدشون و لذت ببرید

موفق باشید
️Hhh Hh در کیدراما ، انیمه و...
گفته است:دوباره ۱۸ سالگی
الان قسمت آخر رو دیدم بدترین درمایی بود که دیدم
-
Hhh Hh در کیدراما ، انیمه و...
گفته است:دوباره ۱۸ سالگی
الان قسمت آخر رو دیدم بدترین درمایی بود که دیدم
@سالی-هبیجه
به نام خدا درسی که از این دراما گرفتم ( البته قبلا خودم نسبت به دوستم تجربه اش کردم ) اینه که وقتی شما با یه نفر توی یه رابطه دوستانه یا حتی عاشقانه هستین نباید خودتون رو قربانی بدونید و فکر کنید دوستتون زیاد بهتون توجه نمیکنه و... شاید مشکلات اونم به اندازه مشکلات تو بزرگ باشن
و دیگه اینکه قدر تک تک لحظاتتون رو بدونید که بعداً حسرت نخورید
مثلاً اگه الان ۱۸ سالته یه جوری تلاش کن و زندگی کن که از ۱۸ سالگی حسرت یادت نباشه ، پر باشه از خاطرات خوب
تا دیدار دیگر بدرود

-
نقد سریال دوباره ۱۸ سالگی


خلاصه داستان: جونگ دا جونگ (Kim Ha-Neul) چندین سال است که با هونگ ده یونگ (Yoon Sang-Hyun) ازدواج کرده است و دو فرزند 18 ساله دارند ، اگرچه که مدت زیادی از ازدواجشان میگذرد و جونگ دا جونگ ، با قلبی گرم برای زندگی اش تلاش میکند اما بحث و دعواهای میان خود و همسرش تمامی ندارد ، طاقت جونگ دا جونگ وقتی تمام میشود که هونگ ده یونگ از کارش اخراج و پلیس به دنبال او میوفتد ، پس دادخواست طلاق میدهد تا از او جدا شود ، از طرفی هونگ ده یونگ که خود را یک فرد میانسال ناامید میبیند و از کارهای خود پشیمان است ، طی اتفاقی ورق برمیگردد و به یکباره جسم خود را در کالبد 18 سالگی اش میبیند درحالی که روحش همچنان سن فعلی اش را دارد تا اینکه…نقد و بررسی سریال کره ای دوباره هجده سالگی
داستان همون کلیشه ی تکراری سختی های زندگیه. زندگی ای که با کلی عشق شروع شده اما حالا به بن بست رسیده. دو طرف از انتخابشون پشیمون شدن و می خوان به گذشته برگردن. اما اینبار یه اختلاف کوچیک با بقیه سناریوهای این تیپی داشت. فقط آقا به قالب گذشته اش بر می گرده و میفهمه چه اشتباهی کرده.
داجونگ و ده یونگ دختر و پسری بودن که درست در هجده سالگی ناخواسته به پدر و مادر بی پشتوانه ای بدل شدن که باید بدون هیچ تجربه ای دوقلوهاشون رو بزرگ کنن. ده یونگ مردیه که با خبر پدر شدنش در آخرین سال دبیرستان به تمام موفقیت هاش پشت پا می زنه و با داجونگ ازدواج می کنه تا مسئولیت بچه های دوقلوش رو به عده بگیره. داجونگ هم در هجده سالگی در اوج زیبایی و طراوت به خاطر بارداریش درس و کار و زندگی رو می بوسه و باید با صاحبخونه و دوقلوهاش سر و کله بزنه. اما بعد از هجده سال که دوقلوها بزرگ شدن تصمیم به جدایی می گیرن. و درست همینجاست که ده یونگ در قالب پسری هجده ساله ظاهر می شه تا در ادامه اشتباهاتش رو درست کنه و به زن و بچه هاش نزدیک شه
روند سریال
ده یونگ در ابتدا فکر می کنه حالا که به قالب هجده سالگیش فرو رفته می تونه دوباره به رویای گذشته اش که بازی بیسباله برسه و حال کنه. اما درست تو همون لحظه ای که تازه قالب جدیدش رو می بینه متوجه زندگی متفاوت دوقلوهاش می شه. دخترش پاره وقت کار می کنه و پسرش در مدرسه مورد اذیت و آزار قرار می گیره. ده یونگ واقعیت رو مخفی می کنه و سعی می کنه به بچه ها نزدیک بشه تا کمکشون کنه. با نزدیک شدن به بچه ها، با داجونگ هم از زاویه ی دیگه ای آشنا می شه و تازه می فهمه بلایی به سرش آورده که خودش هم نفهمیده از همین جاست که ده یونگ به خودش میاد و سعی می کنه مشکلات خونواده اش رو حل کنه ویه بار دیگه عاشق داجونگ می شه. این در حالیه که حالا رقیب قدری مثل یه بیسبالیست مشهور داره.
بازیگرها.
ده یونگ: این اقا سریالهای زیادی بازی کرده اما به جز گپ دونگ (که اونجا هم به نظرم نقش دوم بود) تو همه سریال هایی که دیدم نقش دوم یا چندم رو بازی کرده. با اینکه بازیش خوبه و یه جورایی نقش دوم خوبیه. اما اعتراف می کنم واقعا به درد نقش اول بودن نمی خوره. تیپ و قیافه اش حتی تو بهترین شرایط هم برای من حداقل به عنوان یک شخصیت اول مرد جذاب نبود. قبول دارم خوب بازی کرد، قبول دارم پدر خوب و همسر خوبی بود، اما کارگردان! خدایی هیچ گزینه ی دیگه ای نبود؟ چرا واقعا این بازیگر رو به عنوان شخصیت مرد انتخاب کردی؟ می خواستی بگی سختی های زندگی ده یونگ رو داغون کرده؟ خب این بنده خدا که آسفالت شده بود. نه! نتونستم به عنوان شخصیت اول مرد قبولش کنم و با یه چشم باز همیشه بهش نگاه می کردم.
داجونگ: متاسفانه انتخاب بازیگرها تو این سریال افتضاح بود. نه یه مورد بلکه کل سیستم شخصیت های اصلی بهم نمی خوردن. حالا نمی دونم به خاطر کم خرج بودن سریال، کارگردان دست به این انتخاب ها زده یا به خاطر پر بودن وقت بقیه بازیگرهای مطرح. این خانم تو سریال شخصیت یک مرد محترم خوب ظاهر شده بود. به شخصیت و نقش مقابل مرد هم خیلی میومد اما اینجا واقعا من هیچ حسی ازش نگرفتم. حتی تو سکانس های گریه فقط ادای گریه کردن در می آورد.
نقش جوونی های ده یونگ: خب خداروشکر این یه مورد انتخاب خوبی بود.عجب بازیگر خوبی. اولش که دیدمش تو ذوقم خورد گفتم که چی؟ همچین هام جذاب نیست اما خدایی بازیگری که بتونی به این خوبی بسکت بازی کنه و مقابل نقش زن داستان کم نیاره، ندیده بودم. ازش راضی بودم و الحق که وزنه ی اصلی سریال رو دوش این اقا پسر بود و خوب هم از پسش براومد و به سریال جذابیت داد.
نقش مرد بیسبالیست رو هم دوست نداشتم با اینکه بازیگر خوبی بود اما بازهم به داجونگ نمیومد.
نکات منفی
می خوام اول برم سر نکات منفی. از این سریال خیلی پرم؛ اما بگم نکات مثبت زیادی هم داشت که بعد از نکات منفی بهش اشاره می کنم
همونطور که گفتم انتخاب بازیگرها. داجونگ و ده یونگ بهم نمیومدن. دا جونگ و مرد بیسبالیست هم که اصلا بهم نمیومدن. اخه دلمو به کدوم خوش می کردم کارگردان؟ حتی دوقلوها هم شبیه هم نبودن اما از این مورد صرف نظر می کنم چون واقعا خوب بازی کردن.
نقطه ضعف های فیلمنامه به شدت زیاد بود. نه یکی نه دو تا اونقدر زیاد بود که واقعا نمی تونستم چشم رو نقطه ضعف ها ببندم.
مقدمه چینی بسیار ضعیف سریال
نویسنده و کارگردان انگار چون این تم سریال خیلی مد بوده و قبلا نوشته شده حتی نخواستن یه ریزه مقدمه ی سریال رو درست بچینن. زودی دو تا سکانس از سختی های ده یونگ رو نشون دادن و بعد هم ارزو می کنه و ارزوش خیلی زود هم نتیجه می ده. جالبه برای برگشتن ده یونگ به قیافه ی اصلیش هم زحمتی نکشیدن. پلک زدیم دیدیم ده یونگ واقعی برگشت.
عکس العمل ده یونگ از تغیرش پرداخت نشده بود. گم شدنش برای خونواده عجیب نبود. حتی استعفاش، به سرعت هم براش شناسنامه جور کردن و زندگی جدیدش آغاز شد.
شخصیت پردازی داجونگ به عنوان یه زن بالغ:
می گذرم از اینکه کلا داستان پر از عشاق مادر و دختر بود. هر کدوم دو تا دوتا خاطرخواه زیر بغل زده بودن. لامصب دو نفری تمام مردای جوون سریال رو درو کرده بودن خخخ اما شخصیت داجونگ با عقل جور درنمیومد.
اول از همه اینکه قبل از طلاق گرفتن، فرت و فرت تو بغل این و اون می رفت. حالا این به کنار، کپ می کرد و ماتش می برد. مگه می شه این ری اکشن یه زن سی و هشت ساله باشه! والا شی آه دختر هیجده ساله اش خیلی بهتر از پس خودش برمیومد تا مادره.
از طرف دیگه چرا اینقدر خنگ بود؟ هیجده سال با یه مرد ازدواج کنی و یازده قسمت طول بکشه تا بفهمی وویونگ همون ده یونگه؟!
قبول دارم تک به تک خوب بودن اما اصلا رابطه ی دوقلوها اینقدر دور از هم نیست. عملا انگار نه انگار خواهر برادر بودن. اینو از این جهت می گم که یه دوقلو درست در نزدیکی خودم دارم. انگار یه روحن تو دو تا جسم. با اینکه تفاوت های اشکاری دارن اما خیلی هم بهم نزدیکن. شی آه و شی ووه اسما دوقلو بودن. اصلا جایی که شی ووه اینقدر آزار می دید چرا شی آه اینقدر دیر واکنش نشون می داد؟ مخصوصا که دختر بزن بهادری بود.مورد بعدی :
اینا مشکل خرجی نداشتن؟ اگر مشکل خرجی نداشتن چرا ده یونگ اینقدر بدبختی می کشید؟ با نبود باباهه اب تو دل این خونواده تکون نخورد. قبول دارم شی آه و داجونگ کار می کردن ولی خرج این زندگی با پول کاره پاره وقت شی آه و کارورزی داجونگ در نمیومد.
از صحنه ی کیس نگم براتون. یعنی نویسنده نکرده بود حداقل ده یونگ واقعی رو محض خالی نبودن عریضه برای صحنه ی کیس انتخاب کنه. این بچه که کیس رفت من نه تنها حس خوبی نگرفتم بلکه منقلب هم شدم. کارگردان تو چیکار کردی! اگه به نظرت انتخاب ده یونگ به عنوان یه مرد خوب بود چرا ده یونگ جوون کیس رفت؟ خودت هم می دونستی که ده یونگ واقعی جذابیتی برای بیننده نداره. اوف بر تو.
نکات مثبت
خیلی تو سر سریال کوبیدم الان صدای هوادارها در میاد بریم سر نقاط مثبت
هدف سریال: اول از همه قدر حال رو بدونید. حتی اگه سختی می کشید اگه یه روزی جایگاهتون رو از دست بدید قطعا حسرت این روزها رو می خورید(دقیقا مثل دوران کرونا که دلمون برای یه بغل کردن هم تنگ شده.)
دومین هدف اگه تو سن پایین بچه دار شدید به خاطر سختی ها عقب نکشید و مسئولیت پذیر باشید( که البته من اصلا قبول نداشتم و به خاطر همین از همون اول با خودم می گفتم غلط کردید ناخواسته بچه دار شدید.)
سومین مورد: خونواده اونقدر مهم هست که از بزرگ و کوچیک سختی هاش رو به جون بخرن و همیشه در کنار هم باشن.(گفتم سریال خانواده محور بود)
بیس این سریال، همدلی، علاقه و عطوفت والدین و بچه هاست. بیننده با صحنه های بی شماری از عاشقانه های زوجین و والدین و بچه ها مواجهه. سختی هایی که پدرو مادر می کشن و در عین حال چه خوشی هایی که هیچ وقت از یاد نمی برن. داجونگ و ده یونگ هردو سختی کشیدن اما هیچ کدوم حتی یه ثانیه هم به نبود بچه ها فکر نمی کردن. این واقعیته که کاش بچه ها از یاد نبرن.
نقاط عطف خوبی داشت. مثل معلم مدرسه که به جای عاشق داجونگ، شارلاتان از آب در اومد. یا استاکری که فکر می کردم دنبال ده یونگه و بر عکس دنبال شی آه بود.
طنز سریال خوب بود مثل وقتی که دوست ده یونگ عاشق شده بود. یا قسمتی که شی آه رو می خواستن بدزدن. داجونگ تا اومد شق زد تو سر پسره. من یه دفعه ای از خنده منفجر شدم. از اون طرف مادربزرگه هم اومد دیگه نور علی نور شد.
یه موردی که به شخصه خیلی دوست داشتم پرداختن به شغل مجری گری بود واقعا نمی دونستم اینقدر سخت اما جذاب باشه.
مورد بعدی سکانس های بازی بسکت.
خودم طرفدار دو آتیشه ی والیبالم و جالبه از بسکت هیچی حالیم نمی شه. حتی نمی دونم چند نفر تو زمین بازی می کنن اما خدایی یه بُعد دیگه از بسکتبال دیدم و خوشم اومد.
مورد آخر: گفتم که مخالف عاشقانه ی اصلی سریال بود اما خدایی عاشقانه ی شی آه و رفیقش جی هو برام مثل هوای تازه بود. چقدر من این زوج رو دوست داشتم. اصلا کاراکترشون جذاب و دل نشین بود. صحنه ی تو کمد گیرکردن و مراقبت های جی هو.
سکانس های برتر:
گفتم این سریال پر از سکانس های علاقه ی والدین به بچه هاست. تا دلتون بخواد اشکتون سر این قسمت ها در میاد. قسمتی که نشون داد ده یونگ پسرشو رو کولش گذاشته و به بیمارستان آورده.
یا صحنه ای که ده یونگ از خجالت بی پولی روش نمی شه تو ایستگاه اتوبوسی که زن و بچه هاش منتظرن پیاده بشه. ایستگاه بعدی پیاده می شه ، یه دل سیر گریه می کنه و بعد با یه صورت خندان به سراغ زن و بچه هاش می ره. یا اون دفترچه حسابی که پر از خاطرات بچه ها بود.
قسمتی که داجونگ حسرت یه عروسی رو داشت. نویسنده انگار واقعا خودش این اتفاقا رو از سر گذرونده بود. تا این حد به مشکلات این نوع زندگی وارد بود.
پایان سریال:
می گذرم از اینکه بیسبالیسته و ده یونگ آشنا دراومدن اما باید اعتراف کنم با اینکه از نیمه ی ابتدایی سریال اصلا راضی نبودم از انتهای سریال واقعا راضی بودم. خیلی روند خوبی برای پایان پیش گرفت. مثل ازدواجشون که حسرت همیشگی داجونگ بود.
بهش نمره ی هشت و دو رو می دم. اگه طالب دیدن سکانس های خونوادگی و عاطفی هستید، یا پدر و مادر هستید سریال خوبیه وگرنه به خاطر بازیگرها و نقطه ضعف ها زیاد نمی تونم توصیه اش کنم.
-
خلاصه اینکه سریال عجیبی بود
روندش هم کند بود

-
نقد سریال دوباره ۱۸ سالگی


خلاصه داستان: جونگ دا جونگ (Kim Ha-Neul) چندین سال است که با هونگ ده یونگ (Yoon Sang-Hyun) ازدواج کرده است و دو فرزند 18 ساله دارند ، اگرچه که مدت زیادی از ازدواجشان میگذرد و جونگ دا جونگ ، با قلبی گرم برای زندگی اش تلاش میکند اما بحث و دعواهای میان خود و همسرش تمامی ندارد ، طاقت جونگ دا جونگ وقتی تمام میشود که هونگ ده یونگ از کارش اخراج و پلیس به دنبال او میوفتد ، پس دادخواست طلاق میدهد تا از او جدا شود ، از طرفی هونگ ده یونگ که خود را یک فرد میانسال ناامید میبیند و از کارهای خود پشیمان است ، طی اتفاقی ورق برمیگردد و به یکباره جسم خود را در کالبد 18 سالگی اش میبیند درحالی که روحش همچنان سن فعلی اش را دارد تا اینکه…نقد و بررسی سریال کره ای دوباره هجده سالگی
داستان همون کلیشه ی تکراری سختی های زندگیه. زندگی ای که با کلی عشق شروع شده اما حالا به بن بست رسیده. دو طرف از انتخابشون پشیمون شدن و می خوان به گذشته برگردن. اما اینبار یه اختلاف کوچیک با بقیه سناریوهای این تیپی داشت. فقط آقا به قالب گذشته اش بر می گرده و میفهمه چه اشتباهی کرده.
داجونگ و ده یونگ دختر و پسری بودن که درست در هجده سالگی ناخواسته به پدر و مادر بی پشتوانه ای بدل شدن که باید بدون هیچ تجربه ای دوقلوهاشون رو بزرگ کنن. ده یونگ مردیه که با خبر پدر شدنش در آخرین سال دبیرستان به تمام موفقیت هاش پشت پا می زنه و با داجونگ ازدواج می کنه تا مسئولیت بچه های دوقلوش رو به عده بگیره. داجونگ هم در هجده سالگی در اوج زیبایی و طراوت به خاطر بارداریش درس و کار و زندگی رو می بوسه و باید با صاحبخونه و دوقلوهاش سر و کله بزنه. اما بعد از هجده سال که دوقلوها بزرگ شدن تصمیم به جدایی می گیرن. و درست همینجاست که ده یونگ در قالب پسری هجده ساله ظاهر می شه تا در ادامه اشتباهاتش رو درست کنه و به زن و بچه هاش نزدیک شه
روند سریال
ده یونگ در ابتدا فکر می کنه حالا که به قالب هجده سالگیش فرو رفته می تونه دوباره به رویای گذشته اش که بازی بیسباله برسه و حال کنه. اما درست تو همون لحظه ای که تازه قالب جدیدش رو می بینه متوجه زندگی متفاوت دوقلوهاش می شه. دخترش پاره وقت کار می کنه و پسرش در مدرسه مورد اذیت و آزار قرار می گیره. ده یونگ واقعیت رو مخفی می کنه و سعی می کنه به بچه ها نزدیک بشه تا کمکشون کنه. با نزدیک شدن به بچه ها، با داجونگ هم از زاویه ی دیگه ای آشنا می شه و تازه می فهمه بلایی به سرش آورده که خودش هم نفهمیده از همین جاست که ده یونگ به خودش میاد و سعی می کنه مشکلات خونواده اش رو حل کنه ویه بار دیگه عاشق داجونگ می شه. این در حالیه که حالا رقیب قدری مثل یه بیسبالیست مشهور داره.
بازیگرها.
ده یونگ: این اقا سریالهای زیادی بازی کرده اما به جز گپ دونگ (که اونجا هم به نظرم نقش دوم بود) تو همه سریال هایی که دیدم نقش دوم یا چندم رو بازی کرده. با اینکه بازیش خوبه و یه جورایی نقش دوم خوبیه. اما اعتراف می کنم واقعا به درد نقش اول بودن نمی خوره. تیپ و قیافه اش حتی تو بهترین شرایط هم برای من حداقل به عنوان یک شخصیت اول مرد جذاب نبود. قبول دارم خوب بازی کرد، قبول دارم پدر خوب و همسر خوبی بود، اما کارگردان! خدایی هیچ گزینه ی دیگه ای نبود؟ چرا واقعا این بازیگر رو به عنوان شخصیت مرد انتخاب کردی؟ می خواستی بگی سختی های زندگی ده یونگ رو داغون کرده؟ خب این بنده خدا که آسفالت شده بود. نه! نتونستم به عنوان شخصیت اول مرد قبولش کنم و با یه چشم باز همیشه بهش نگاه می کردم.
داجونگ: متاسفانه انتخاب بازیگرها تو این سریال افتضاح بود. نه یه مورد بلکه کل سیستم شخصیت های اصلی بهم نمی خوردن. حالا نمی دونم به خاطر کم خرج بودن سریال، کارگردان دست به این انتخاب ها زده یا به خاطر پر بودن وقت بقیه بازیگرهای مطرح. این خانم تو سریال شخصیت یک مرد محترم خوب ظاهر شده بود. به شخصیت و نقش مقابل مرد هم خیلی میومد اما اینجا واقعا من هیچ حسی ازش نگرفتم. حتی تو سکانس های گریه فقط ادای گریه کردن در می آورد.
نقش جوونی های ده یونگ: خب خداروشکر این یه مورد انتخاب خوبی بود.عجب بازیگر خوبی. اولش که دیدمش تو ذوقم خورد گفتم که چی؟ همچین هام جذاب نیست اما خدایی بازیگری که بتونی به این خوبی بسکت بازی کنه و مقابل نقش زن داستان کم نیاره، ندیده بودم. ازش راضی بودم و الحق که وزنه ی اصلی سریال رو دوش این اقا پسر بود و خوب هم از پسش براومد و به سریال جذابیت داد.
نقش مرد بیسبالیست رو هم دوست نداشتم با اینکه بازیگر خوبی بود اما بازهم به داجونگ نمیومد.
نکات منفی
می خوام اول برم سر نکات منفی. از این سریال خیلی پرم؛ اما بگم نکات مثبت زیادی هم داشت که بعد از نکات منفی بهش اشاره می کنم
همونطور که گفتم انتخاب بازیگرها. داجونگ و ده یونگ بهم نمیومدن. دا جونگ و مرد بیسبالیست هم که اصلا بهم نمیومدن. اخه دلمو به کدوم خوش می کردم کارگردان؟ حتی دوقلوها هم شبیه هم نبودن اما از این مورد صرف نظر می کنم چون واقعا خوب بازی کردن.
نقطه ضعف های فیلمنامه به شدت زیاد بود. نه یکی نه دو تا اونقدر زیاد بود که واقعا نمی تونستم چشم رو نقطه ضعف ها ببندم.
مقدمه چینی بسیار ضعیف سریال
نویسنده و کارگردان انگار چون این تم سریال خیلی مد بوده و قبلا نوشته شده حتی نخواستن یه ریزه مقدمه ی سریال رو درست بچینن. زودی دو تا سکانس از سختی های ده یونگ رو نشون دادن و بعد هم ارزو می کنه و ارزوش خیلی زود هم نتیجه می ده. جالبه برای برگشتن ده یونگ به قیافه ی اصلیش هم زحمتی نکشیدن. پلک زدیم دیدیم ده یونگ واقعی برگشت.
عکس العمل ده یونگ از تغیرش پرداخت نشده بود. گم شدنش برای خونواده عجیب نبود. حتی استعفاش، به سرعت هم براش شناسنامه جور کردن و زندگی جدیدش آغاز شد.
شخصیت پردازی داجونگ به عنوان یه زن بالغ:
می گذرم از اینکه کلا داستان پر از عشاق مادر و دختر بود. هر کدوم دو تا دوتا خاطرخواه زیر بغل زده بودن. لامصب دو نفری تمام مردای جوون سریال رو درو کرده بودن خخخ اما شخصیت داجونگ با عقل جور درنمیومد.
اول از همه اینکه قبل از طلاق گرفتن، فرت و فرت تو بغل این و اون می رفت. حالا این به کنار، کپ می کرد و ماتش می برد. مگه می شه این ری اکشن یه زن سی و هشت ساله باشه! والا شی آه دختر هیجده ساله اش خیلی بهتر از پس خودش برمیومد تا مادره.
از طرف دیگه چرا اینقدر خنگ بود؟ هیجده سال با یه مرد ازدواج کنی و یازده قسمت طول بکشه تا بفهمی وویونگ همون ده یونگه؟!
قبول دارم تک به تک خوب بودن اما اصلا رابطه ی دوقلوها اینقدر دور از هم نیست. عملا انگار نه انگار خواهر برادر بودن. اینو از این جهت می گم که یه دوقلو درست در نزدیکی خودم دارم. انگار یه روحن تو دو تا جسم. با اینکه تفاوت های اشکاری دارن اما خیلی هم بهم نزدیکن. شی آه و شی ووه اسما دوقلو بودن. اصلا جایی که شی ووه اینقدر آزار می دید چرا شی آه اینقدر دیر واکنش نشون می داد؟ مخصوصا که دختر بزن بهادری بود.مورد بعدی :
اینا مشکل خرجی نداشتن؟ اگر مشکل خرجی نداشتن چرا ده یونگ اینقدر بدبختی می کشید؟ با نبود باباهه اب تو دل این خونواده تکون نخورد. قبول دارم شی آه و داجونگ کار می کردن ولی خرج این زندگی با پول کاره پاره وقت شی آه و کارورزی داجونگ در نمیومد.
از صحنه ی کیس نگم براتون. یعنی نویسنده نکرده بود حداقل ده یونگ واقعی رو محض خالی نبودن عریضه برای صحنه ی کیس انتخاب کنه. این بچه که کیس رفت من نه تنها حس خوبی نگرفتم بلکه منقلب هم شدم. کارگردان تو چیکار کردی! اگه به نظرت انتخاب ده یونگ به عنوان یه مرد خوب بود چرا ده یونگ جوون کیس رفت؟ خودت هم می دونستی که ده یونگ واقعی جذابیتی برای بیننده نداره. اوف بر تو.
نکات مثبت
خیلی تو سر سریال کوبیدم الان صدای هوادارها در میاد بریم سر نقاط مثبت
هدف سریال: اول از همه قدر حال رو بدونید. حتی اگه سختی می کشید اگه یه روزی جایگاهتون رو از دست بدید قطعا حسرت این روزها رو می خورید(دقیقا مثل دوران کرونا که دلمون برای یه بغل کردن هم تنگ شده.)
دومین هدف اگه تو سن پایین بچه دار شدید به خاطر سختی ها عقب نکشید و مسئولیت پذیر باشید( که البته من اصلا قبول نداشتم و به خاطر همین از همون اول با خودم می گفتم غلط کردید ناخواسته بچه دار شدید.)
سومین مورد: خونواده اونقدر مهم هست که از بزرگ و کوچیک سختی هاش رو به جون بخرن و همیشه در کنار هم باشن.(گفتم سریال خانواده محور بود)
بیس این سریال، همدلی، علاقه و عطوفت والدین و بچه هاست. بیننده با صحنه های بی شماری از عاشقانه های زوجین و والدین و بچه ها مواجهه. سختی هایی که پدرو مادر می کشن و در عین حال چه خوشی هایی که هیچ وقت از یاد نمی برن. داجونگ و ده یونگ هردو سختی کشیدن اما هیچ کدوم حتی یه ثانیه هم به نبود بچه ها فکر نمی کردن. این واقعیته که کاش بچه ها از یاد نبرن.
نقاط عطف خوبی داشت. مثل معلم مدرسه که به جای عاشق داجونگ، شارلاتان از آب در اومد. یا استاکری که فکر می کردم دنبال ده یونگه و بر عکس دنبال شی آه بود.
طنز سریال خوب بود مثل وقتی که دوست ده یونگ عاشق شده بود. یا قسمتی که شی آه رو می خواستن بدزدن. داجونگ تا اومد شق زد تو سر پسره. من یه دفعه ای از خنده منفجر شدم. از اون طرف مادربزرگه هم اومد دیگه نور علی نور شد.
یه موردی که به شخصه خیلی دوست داشتم پرداختن به شغل مجری گری بود واقعا نمی دونستم اینقدر سخت اما جذاب باشه.
مورد بعدی سکانس های بازی بسکت.
خودم طرفدار دو آتیشه ی والیبالم و جالبه از بسکت هیچی حالیم نمی شه. حتی نمی دونم چند نفر تو زمین بازی می کنن اما خدایی یه بُعد دیگه از بسکتبال دیدم و خوشم اومد.
مورد آخر: گفتم که مخالف عاشقانه ی اصلی سریال بود اما خدایی عاشقانه ی شی آه و رفیقش جی هو برام مثل هوای تازه بود. چقدر من این زوج رو دوست داشتم. اصلا کاراکترشون جذاب و دل نشین بود. صحنه ی تو کمد گیرکردن و مراقبت های جی هو.
سکانس های برتر:
گفتم این سریال پر از سکانس های علاقه ی والدین به بچه هاست. تا دلتون بخواد اشکتون سر این قسمت ها در میاد. قسمتی که نشون داد ده یونگ پسرشو رو کولش گذاشته و به بیمارستان آورده.
یا صحنه ای که ده یونگ از خجالت بی پولی روش نمی شه تو ایستگاه اتوبوسی که زن و بچه هاش منتظرن پیاده بشه. ایستگاه بعدی پیاده می شه ، یه دل سیر گریه می کنه و بعد با یه صورت خندان به سراغ زن و بچه هاش می ره. یا اون دفترچه حسابی که پر از خاطرات بچه ها بود.
قسمتی که داجونگ حسرت یه عروسی رو داشت. نویسنده انگار واقعا خودش این اتفاقا رو از سر گذرونده بود. تا این حد به مشکلات این نوع زندگی وارد بود.
پایان سریال:
می گذرم از اینکه بیسبالیسته و ده یونگ آشنا دراومدن اما باید اعتراف کنم با اینکه از نیمه ی ابتدایی سریال اصلا راضی نبودم از انتهای سریال واقعا راضی بودم. خیلی روند خوبی برای پایان پیش گرفت. مثل ازدواجشون که حسرت همیشگی داجونگ بود.
بهش نمره ی هشت و دو رو می دم. اگه طالب دیدن سکانس های خونوادگی و عاطفی هستید، یا پدر و مادر هستید سریال خوبیه وگرنه به خاطر بازیگرها و نقطه ضعف ها زیاد نمی تونم توصیه اش کنم.
@سالی-هبیجه
خیلیی ممنون

️
این سریال (#دوباره_۱۸سالگی) بیشتر از اینکه مثل خیلی از سریال های کره ای جنبه زیبایی بازیگر و ... داشته باشه؛ موضوعش بود که من رو تحت تاثیر قرار داد.
منم به نوبه خودم مهم ترین درسی که از این سریال گرفتم رو میگم:
_ تو هر رابطه و دوستی ای قبل از اینکه تو دعوا ها کار به جای باریک بکشه؛ به هم فرصت بدیم و همدیگه رو بشنویم و باهم صادق باشیم. اینطور بهتر میتونیم درک بشیم(مطمئن باشیم که اگه طرف مقابلمون بدونه؛ بهتر میتونه بفهمه و قضاوت کنه)
تو این فیلم، پدر و مادر خوانواده سختی هایی که میکشیدن یا مشکلاتشون رو اصلا به هم نمیگفتن ؛ تا وقتی که پدر خانواده برگشت به ۱۸ سالگی و از زاویه دیگه مشکلاتی که زنش داشت رو دید و درک کرد ...
و از طرف دیگه ، زنش که بعد از طلاق متوجه شد شوهرش چه سختی هایی رو تحمل میکرده و زیر فشار بوده ...
و فرزندان خانواده که اول فکر میکردن پدرشون اصلا به فکرشون نیست و بعد=...)) این قسمت یکی از تاثیر گذارترین سکانس هایی بود که من به عنوان یک فرزند خانواده ؛ پدر و مادرم رو بیشتر درک کردم.
خلاصه اینکه هیچوقت یک طرفه آدما رو قضاوت نکنید. چون وقتی اونطرف داستان رو بدونید احتمالش زیاده که ۱۸۰ درجه با اون چیزی که اول فکر میکردید متفاوت باشه=))
موفق باشید
️ -
کیدراما معرفی کنید
-

دفترچه خاطرات مخفی ما خیلی قشنگ بود خیلییییی -
@هویججج نامبر وان کیدراما دکتر رمانتیکه
.
اوللللل اوووللللل اونو میبینی
اوکییییییی؟؟؟؟؟
نههههه بگووووو
اوکییییی؟؟؟؟@Zahra-HD
برم فصل 3 رو ببینم؟
-
@Zahra-HD
نه
-
@Zahra-HD
چشمممممم
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره...
رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد
بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع
پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع
پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب
پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب
مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست
همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید
سبز باشید و سربلند
سلااامممم
هممون گاهی عکس هایی رو میبینیم که شادی برای قلبمون به همراه دارن
گاهی بعضی عکسا یادآور یه خاطره خوبن
بعضی عکسا خنده روی لبمون میارن و بعضی اشک تو چشامون...
بعضی عکسا یادآور آدم هایی هستن که دوستشون داریم
بنظر عکسا روح دارن و حسشون به ما منتقل میشه...
بعضیاشون خیلی کیوت و با نمکن
بعضیاشون غمگینن
بعضیا بی حس و بی حالن
بعضیا خیلیی شادن
اینجا گالریِ عکسایی ک دوسشون داریم یا یه چیزی رو برامون زنده میکنن
دوست داشتین یه متن خوشگلم زیرش بنویسین..
دعوت میکنم از :
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
@بچه-های-تجربی-کنکور-1401
@ریاضیا @تجربیا @انسانیا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403 (شما یه سر کوچولو بزنین کافیه خوشحال میشیم)
و هر کس دیگه ای که دوست داره شرکت کنه
منتظر عکس های زیباتون هستم
راستش بعد از موضوعِ «قشنگترین تعریف»، یهوقتایی میشد که یهچیزی رو میخواستم درونش بنویسم ولی میدیدم این یه «تعریف» نیست. برای همین تصمیم گرفتم این موضوع رو ایجاد کنم.
اینجا بیاین از لحظههاتون بنویسین. از یه «آن». از اون لحظهای که انگار همهچیز در بهجاترین شکل ممکن خودش بود. مثل اون لحظهای که دوتا قطعه رو جا میزنن و صدای جا رفتنش به جون آدم جلا میده. اینجا از اون لحظهای بنویسین که انگار دنیا حتی برای یکلحظه مال شما بود.
از یه خط چشم که امروز درست کشیدی، از اینکه امروز کیک پختی و خوشمزه شده، از اینکه امروز یه لایی تمیز کشیدی و ذوق خودتو کردی، از اینکه توی فیفا رو دستت نیست و امروز همه رو سوسک کردی بگیر، تا کارای گندهگنده، تا قبول شدن توی فلان آزمون و گرفتن گواهینامه و اومدن یه رفیق قدیمیِ مهاجرتکرده به ایران... و هزارتا اتفاق ریز و درشت دیگه.
دلم میخواد این موضوع «بوی امید» بده.
همین
سلام بچه ها
خوبین؟
مطمئنم که توی این سال از ChatGPT استفاده کردی. شاید برای تکالیف، شاید برای سوالات خفن یا شاید حتی برای دقایق خندهدار!
چند روزی هست chatgpt داره برای کاربرها یه پیام میده در مورد سال ۲۰۲۵ که به مرور برای کاربرها فعال میشه
نمیدونم برای شما هم فعال شده یا نه؟
از لینک زیر می تونی بهش دسترسی داشته باشی
https://www.chatgpt.com/?q=YourYearWithChatGPT
ببینید به شما چی میگه؟
از تجربه هاتون بگین و بگین برای چیا استفاده می کنید
اگه دوست داشتی اسکرین شات هم برامون بفرستید
بعضی وقتها حال آدم اونقدر بد میشه که حتی نمیدونه با چه کلماتی باید توصیفش کنه... دیشب من همینطور بودم اما وقتی چند آیه از قرآن خوندم دیدم واقعا بعضی آیاتش یه آرامش عجیبی به دل میدن
برای همین دوست دارم توی این تاپیک مجموعهای از همین جملات و محتواها بزاریم ، در صدرش آیههایی از قرآن که آرامشبخشن و همینطور فیلمها، عکسها یا جملههایی که میتونن حس خوبی منتقل کنن و آروممون کنن
اینجوری هر وقت حالمون بد شد بیایم اینجا سر بزنیم، بخونیم و ببینیم و حالمون یه کم بهتر بشه امیدوارم توی لحظههای سخت این کلمات و تصاویر بتونن پناه دلمون باشن
خب با یه چالش خوب اومدم سراغتون
نفر اول ٬ %(#ff0000)[بیست حقیقت] از خودشو میگه و بعد ٬ نام کاربری کسی که میخوادو زیر پستش تگ میکنه .
من ( یا اگه خواست خودش ) به اون کاربر آدرس اینجا رو پ.خ میدیم و باخبرشون میکنیم که شما ازشون چی خواستین ؛ این به این معنیه که به گفتن بیست حقیقتِ خودش دعوت شده(البته امیدوارم تگا برای همه کار کنن )
پس اونم میاد و بیستای خودشو میگه و نام نفر بعدی رو زیر پستش میاره تا دوباره....
حـــــالا موضوع اصلی اینجـاست ؛ خیلیا شاید بگن.. بیست حقیقت از چی ؟
این بیست حقیقت میتونه راجب %(#0099ff)[خودتون] ٬ %(#e100ff)[اعتقاداتتون] به %(#00ccff)[موضوعات مختلف] ٬ %(#9900ff)[علاقتون به جایی]٬ کسی ٬ انجام کاری ٬ چیزی یا شایدم %(#00ff09)[استعدادا و طـــرز فکرو]...... باشه ! در کل چیزایی که فکر میکنید جالبه بقیه راجبتون بدونن....درسته اولش شاید آسون نباشه ٬ اما خوب میشه یه نگاهی به نکته ها وچیزایی که از خودمون میدونیم بندازیم.
**اگه بیشتر از یه بار دعوت شدین میتونین بیستای دیگه بنویسین ( که یکم سخته ) یا فقطـــ بیاین و اسم کاربری رو که میخواین بنویسین یا اصلا کلا کاری نکنین
پس همتون بیست حقیقتِ خودتونو آماده کنین که شاید شما هم به رو کردنش دعوت بشین !
خب به عنوان نفر اول دعوت میکنم از آدمین هامون خب هر کدوم خواستید تشوریف بیارید
@alireza_ysf75 @فااطمه @بهاره @M.an
اخراج نشوم صلوات
داشتم داستان شروع استارتاپهای خارجی رو میخوندم و دیدم اکثرشون با به اشتراک گذاشتن محصول اولیهشون توی Hacker News و Product Hunt خیلی کمک گرفتن: هم بازخورد گرفتن، هم شناخته شدن و مسیرشون سریعتر جلو رفت.
مثل Dropbox وقتی فقط یه ویدئو کوتاه دمو داشت، اون رو توی Hacker News منتشر کرد. هزاران نفر دیدن، عضو لیست انتظار شدن و همین شد جرقهی رشدش.
یا Notion یکی از بزرگترین جهشهاش رو بعد از لانچ در Product Hunt گرفت؛ بازخوردها باعث شد خیلی سریعتر مسیر توسعه رو درست کنن.
.
اون موقع به خودم گفتم: «چرا ما یه جای رایگان نداشته باشیم که هر نفر محصول یا ایدهش رو معرفی کنه و بازخورد واقعی بگیره؟»
برای همین کانال «شروع» رو زدم. صرفاً برام بودن یه جایی مثل Hacker News بودن مهمه و هر کسی که این کارو بهتر بلده میتونه بهم بگه تا من کمکش کنم و کلا قید کانالو بزنم.
این کانال رو زدم تا هر کسی که چیز جدیدی لانچ کرد یا میخواست ایدهای رو تست کنه، سریع بازخورد بگیره از یه جامعه واقعی. من میتونم کمک کنم اعضای کانال زیاد بشن، ولی محتوای واقعی و ارزشمند برمیگرده به شما و فعالیتتون.
لینک کانال :https://t.me/IRstartnews
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره...
رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد
بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع
پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع
پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب
پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب
مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست
همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید
سبز باشید و سربلند

شعردانه


️