هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
نوشتهشده در ۲۳ شهریور ۱۴۰۳، ۷:۴۴ آخرین ویرایش توسط Blue28 انجام شده
-
هووووووووممممممممم
-
دانشجویان درس خون دانشجویان پیراپزشکینوشتهشده در ۲۳ شهریور ۱۴۰۳، ۸:۰۴ آخرین ویرایش توسط پرستو بابایی انجام شده
-
منم و این تن بیگناه مینویسم زیر نور ماه
پشیمون هم نشدم هیچوقت از کارایی که کردم
منم و این کلهی خراب، منم و این لیوان شراب
منم و این حرفایی که بیرون میزنه از قلبم -
فکر کردم فقط منم:/
البته بعدش سریع سین میزنم نمی فهمم چه کاریهنوشتهشده در ۲۳ شهریور ۱۴۰۳، ۸:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهپرستو بابایی اره خیلی سریع سین میزنی
یک هفته بعد سریعه.... -
پرستو بابایی اره خیلی سریع سین میزنی
یک هفته بعد سریعه....بابونــــه در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
پرستو بابایی اره خیلی سریع سین میزنی
یک هفته بعد سریعه....اون برای زمان کنکور بود
-
هعییی(:
-
نوشتهشده در ۲۳ شهریور ۱۴۰۳، ۸:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
آیا امید داشتن به یه حالت ایده آل جذاب تر از پذیرش واقعیت اون با تلخی هاشه؟
شاید:) -
نوشتهشده در ۲۳ شهریور ۱۴۰۳، ۸:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
مثل تصوری که یه بچه کوچولو از آدم بزرگ بودن داره
-
نوشتهشده در ۲۳ شهریور ۱۴۰۳، ۸:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شاید عجیب باشه
ولی دلم میخواد برگردم دهم
و یه دبیرستان واقعی رو تجربه کنم
= )