هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
نوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۴۰۳، ۲۰:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
️
-
نوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۴۰۳، ۲۰:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
️
-
نوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۴۰۳، ۲۰:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
️
-
نوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۴۰۳، ۲۰:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
️
-
نوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۴۰۳، ۲۰:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
️
-
نوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۴۰۳، ۲۰:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
️
-
نوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۴۰۳، ۲۰:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ای زندگی بردار دست از امتحانم
چیزی نه میدانم نه میخواهم بدانم- فاضل نظری
-
نوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۴۰۳، ۲۰:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
از کوشش بیهودهی خود دست کشیدم
در بستر مرداب چه حاجت به تکاپوست- فاضل نظری
-
نوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۴۰۳، ۲۰:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ز دست عشق به جز خیر بر نمیآید
وگرنه پاسخ دشنام مهربانی نیست- فاضل نظری
-
نوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۴۰۳، ۲۰:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
میان جمعم و سرگرم داستانسازی
کیام؟ عروسک تنهای خیمهشببازی- فاضل نظری
-
نوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۴۰۳، ۲۰:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خبر نداشتن از حال من بهانه توست
بهانهی همه ظالمان شبیه هم است...- فاضل نظری
-
نوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۴۰۳، ۲۰:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
روزی همین مردم که سنگم میزنند از رشک
نام مرا با اشک روی سنگ میخوانند- فاضل نظری
-
نوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۴۰۳، ۲۰:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تف تو این زندگی
-
نوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۴۰۳، ۲۰:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شرمندهی محبتت ای غم که در فراق
حال مرا به جز تو نپرسید هیچکس...- فاضل نظری
-
نوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۴۰۳، ۲۰:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من واسه تو قید دریا رو زدم
به در و دیوار تنگت میزدم
تو بیابون دلت نفس زدم -
نوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۴۰۳، ۲۰:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانهایست که قربانیات کنند- فاضل نظری
-
نوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۴۰۳، ۲۰:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
راندی از خویشم و من مردن خود را دیدم
کاش تشییع من اینقدر غریبانه نبود :))- فاضل نظری
-
نوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۴۰۳، ۲۰:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
از بوسه گلگون تو خون میچکد ای تیر!
جان و جگرم سوخت! به این سینه چه گفتی؟- فاضل نظری
-
نوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۴۰۳، ۲۰:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شبیه سایه، عدم بود هستیام اما
به هر طرف نظر انداخت نور، دیده شدم- فاضل نظری
-
نوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۴۰۳، ۲۰:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اگه بنا به بخشیدن باشه که اشتباهات طرف مقابل و چماق نکنید هر موقع حوصله تون سر رفت بزنید تو سرش
حال خوبشو به لجن نکشید و تو حال بدیاش بیشتر تو غم غرقش نکنید