هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
@Hamid-s وای واقعا ۴۹ نفر چجوری میشه...
خیییلی سخته
اینکه شمام چند ترمه خوابگاهی هستین و این مشکلاتو دارین واقعا ترسناک و بده... خداکنه زودتر حل شه همه چی ی جا خلوت تر با ادمای بهتر برین...واقعا نمیدونم چی بگم.. پامو نزاشته تو اتاق ایجوری کردن پیشاپیش ب اندازه کل یه ترم کوفتم شد
Michael Vey
مطمئن باشین خودشون میان دوست میشن
ولی باز آنچنان صمیمی نشین -
Michael Vey
بزار از خودم بگم پس. خوابگاه دانشگاه آزاد و دانشگاه فنیحرفهای باهمه بعد مثل اینکه اینجا فنیها و آزادیها با هم رقابت دارن چون تا میام یه سوال بپرسم میگن کدوم دانشگاهی میگم آزاد، جواب سربالا میدن
بعد اکثرنم سناشون بالاس، آدمو تو دستشویی و سرویس دست میندازن.چرا انقدر خجالتیییی؟ بابا یکم قاطع باش خب
ببین اینجا هم همینجوریه، رشتههای دیگه جوابمو نمیدن مثلن رفتن پایین بگم چجوری غذا رزرو کنم یه دانشجو پست پذیرش بود گفت رشتهت چیه؟ گفتم پرستاری، گفت منم میکرو میخونم ولی خب الان میکرو رو بورسه، پرستاری اشباع شده، الان ارشد میکرو راحت میتونه از پرستارا جلو بزنه، مهاجرتم که عالی، اشتباه کردی.
فقط همرشتهای هام باهام خوبن، حتی ماماییهام باهام بداخلاقنبعد مام اتاقامون خیلیییی کوچیکه و ۶ نفره از همه شهرام هستن تازه با فرهنگای خیلی متفاوت (البته هنوز نیومدن، فقط وسیلههاشونو چیدن خودشون رفتن من تنهام)
تا میرم سوال بپرسم میگن عهههه ترم اولیه بعدم میخندن
خب الان من باید غصه بخورم؟ بزار هر چی دلشون میخواد بگن
Maaah خییلی بده که :<
نمیدونم چی بگم واقعا...
این دیگ چ حو چرت و پرتیه.. رشته رشتست دیگ چه فرقی داره.. مهم اینه ک همه دانشجوییم و باید بهم کمک کنیمالبته واقعا هم شرایط اونقدری زجر اور بود ک همونطدر ک گفتم اکثرا نشسته بودیم تو سالن با چشای پف کرده و میگفتیم: ما نمیخوایم اینجا باشییم
-
بعد مثلن جونم بگه برات تخت من کنار پنجرهس، باد میزنه از درزای پنجره. اتاقم کنار سرویسه سرمو که میزارم رو بالشت صدای فن اذیت میکنه، واییی از صدای یخچال یه دفعه از پذیرش صدا میزنن خانومممم فلانییی به پذیرش، بوفه سوپ داغ آورده هر کی میخواد بیاد بخره و ...
بعد نظافت آشپزخونه صفر Michael Vey
Maaah 🥲
-
خوابگاه بد بده
الان ترم یکیا رو با هم بندازن که بهتره
اذیت نمیشه ادم حداقل
چرا باید با اونی که ۲۳ سالشه تو یه تخت باشیم -
بعد مثلن جونم بگه برات تخت من کنار پنجرهس، باد میزنه از درزای پنجره. اتاقم کنار سرویسه سرمو که میزارم رو بالشت صدای فن اذیت میکنه، واییی از صدای یخچال یه دفعه از پذیرش صدا میزنن خانومممم فلانییی به پذیرش، بوفه سوپ داغ آورده هر کی میخواد بیاد بخره و ...
بعد نظافت آشپزخونه صفر Michael Vey
Maaah واسه ماهم اشپزخونه خیلی کثیف بود..
اتاق خوابی ک توش رفتم ک قشنگ ریده بود
وای...
من موندم چجوری موش نمیفته اینارو -
Maaah خییلی بده که :<
نمیدونم چی بگم واقعا...
این دیگ چ حو چرت و پرتیه.. رشته رشتست دیگ چه فرقی داره.. مهم اینه ک همه دانشجوییم و باید بهم کمک کنیمالبته واقعا هم شرایط اونقدری زجر اور بود ک همونطدر ک گفتم اکثرا نشسته بودیم تو سالن با چشای پف کرده و میگفتیم: ما نمیخوایم اینجا باشییم
Michael Vey بابا مگه چقدر دانشگاهی
دو ماه کلا هستی بعد ۱۳ دی تعطیلی
میای خونه ۱۰ روز
بعد ۱۰ روز هم از اونور بهمن تعطیلی واسه پایان ترم
بعد باز میری دانشگاه تا ۲ ماه
باز تعطیلی -
Maaah واسه ماهم اشپزخونه خیلی کثیف بود..
اتاق خوابی ک توش رفتم ک قشنگ ریده بود
وای...
من موندم چجوری موش نمیفته ایناروMichael Vey موش قبل اینکه بخاد کاری کنه میمیره دیگه اونجا
-
خوابگاه بد بده
الان ترم یکیا رو با هم بندازن که بهتره
اذیت نمیشه ادم حداقل
چرا باید با اونی که ۲۳ سالشه تو یه تخت باشیمYounesam در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
چرا باید با اونی که ۲۳ سالشه تو یه تخت باشیم
تو خوابگاه ما اگه همرشته باشیم، با هم خوبیم فارغ از سن
ولی خدا نکنه رشتههامون فرق کنه
الان منم ۲۰ سالمه، یکی از هماتاقیام ۱۷ ولی من خیلی دختر خوبیاَم -
دلم میخواست اونجا بودم
من دوباره دلتنگ شدم هنوز یک ماهم نشده -
البته الان تنهام، هیچکس نیست تو اتاقم :(((((
-
Michael Vey اینجا همرشتهای هارو با هم میندازن، حرف زدی ببینی قبول میکنن یا نه؟ بعد پرنیا یکم شل کن دیگه و قاطع و محکم باش. اصلن تسلیم کاراشون نشو چرا توعم مثل اونا وسایلشونو نریختی از تخت پایین؟
آهااا اینجا تو یکی از اتاقا ساعت ۷/۵ نمیدونم چهخبر بود، تولد بود فک کنم دست میزدن و جیغ و اینا من داشتم شام درست میکردم تو آشپزخونه بعد چند نفر با جیغ و دست و هورا اومدن تو گفتن وا تو چرا دست نمیزنی. من بیچارهم پوکر فیس
گفت ترم اولی؟ گفتم آره بعدم گفتن اوووو با خنده بعدشم گفتن معلومه از این خرخون نچسبایی، حالا چه رشتهای؟ بعدم گفتن این همه راه کوبیدی اومدی برای پرستاری؟ (خودشون چی بودن؟ صنایع غذایی)
Maaah در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Michael Vey اینجا همرشتهای هارو با هم میندازن، حرف زدی ببینی قبول میکنن یا نه؟
واقعا اینجوری خیلی بهتره
یا بیا هم رشته ایارو باهم بندازن
یا لااقل هم ورودیارو!
بابا چ کاریه من بدبختو انداختین وسط ی مشت ترم بالایی بدجنسبعد پرنیا یکم شل کن دیگه و قاطع و محکم باش. اصلن تسلیم کاراشون نشو چرا توعم مثل اونا وسایلشونو نریختی از تخت پایین؟
اونی ک با من ورودی جدید بود ولی مامایی اینکارو کرد... بعدش رفت بیرون با مامانش. اینا هر چی فحش بود پشت سرش بهش دادن.. اونم جلوی من و مامانم!
که اره بیشعورو نگاه وسیلمونو گذاشته پایین!
نگا نگا انگار جهاز اورده!آهااا اینجا تو یکی از اتاقا ساعت ۷/۵ نمیدونم چهخبر بود، تولد بود فک کنم دست میزدن و جیغ و اینا من داشتم شام درست میکردم تو آشپزخونه بعد چند نفر با جیغ و دست و هورا اومدن تو گفتن وا تو چرا دست نمیزنی. من بیچارهم پوکر فیس
گفت ترم اولی؟ گفتم آره بعدم گفتن اوووو با خنده بعدشم گفتن معلومه از این خرخون نچسبایی، حالا چه رشتهای؟ بعدم گفتن این همه راه کوبیدی اومدی برای پرستاری؟ (خودشون چی بودن؟ صنایع غذایی)
وا
چ آشغالحالا من برعکس تو راهروها و اشپزخونه خوابگاه چن تا دانشجورو دیدم خیلی مهربون بودن... سوالامونو جواب میدادن.. سلام میکردن خوشامد میگفتن
هعییی -
حالا مامانم موقع برگشت این وسط میگفت اهاا دیدی؟ هی گرگان گرگان میکردی؟ بیا اینم گرگان
اقااا من ک بابل ساریو بالاتر زدم قبول نشدم مگه من رفتم پارتی بازی کردم گفتم منو بزارین گرگان ک سرم غر میزنییی
-
Michael Vey امیدوارم براتون یه جای خوب بهتون بدن
Younesam امیدوارممم
-
Younesam در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
چرا باید با اونی که ۲۳ سالشه تو یه تخت باشیم
تو خوابگاه ما اگه همرشته باشیم، با هم خوبیم فارغ از سن
ولی خدا نکنه رشتههامون فرق کنه
الان منم ۲۰ سالمه، یکی از هماتاقیام ۱۷ ولی من خیلی دختر خوبیاَم -
Michael Vey لعنت بهشون واقعاً
اتاقتو عوض کردی؟Aqua ن مسئول روانیش رفته بود
باز فردا ۴ صبح باید پاشیم زود بریم گرگان تا ببینیم عوضش میکنن یا نه