هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
چقد اینجا خلوته
آدم دلش میگیره -
نوشتهشده در ۱۹ آبان ۱۴۰۳، ۱۸:۱۴ آخرین ویرایش توسط لیلی_ انجام شده
نمیدونم اینجا جای خوبی برای زدن حرف هام هست
یا نه -
جوری که امروز یکی از بچه های کلاس وقتی استاد اومد گفت بر پا...
نوشتهشده در ۱۹ آبان ۱۴۰۳، ۱۸:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده -
Blue28 آیا این اهنگه؟
اخه از شروینه اینی ک فرستادمنوشتهشده در ۱۹ آبان ۱۴۰۳، ۱۸:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMichael Vey آره آهنگه
-
Michael Vey آره آهنگه
نوشتهشده در ۱۹ آبان ۱۴۰۳، ۱۸:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهBlue28 اعوو نمیدانستم
-
نوشتهشده در ۱۹ آبان ۱۴۰۳، ۱۸:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
واقعا دارم فشار میخورم
-
نوشتهشده در ۱۹ آبان ۱۴۰۳، ۱۸:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خیلی دلم برای استاد فارسیمون تنگ شده
ترم اول سه شنبه ها از ساعت ۸:۳۰ تا ۱۰:۱۵
کاش هرترم فارسی داشتیم اونم با همین استاد -
من تازه واردم
نمیتونم -
نوشتهشده در ۱۹ آبان ۱۴۰۳، ۱۸:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
حتی تا وقتی که کار هایم رو درست نکردم و شروع نکردم
نمیتونم دیگه راهنمایی بگیرم از بقیه
چون به اندازه کافی با همه صحبت کردم
و خب باید به بخشی از حرف ها عمل کنم تا دوباره بتونم حرف بزنم و راهنمایی بگیرم
فردا خیلی کار دارم و باید حداقل ۸۰ درصدش رو تموم کنم
چقدر دوست دارم صبح ها قبل ۶ یا حتی ۵ بیدار بشم -
نوشتهشده در ۱۹ آبان ۱۴۰۳، ۱۸:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اینکه ظهر ۵تا لیوان چایی خوردم برام قفل بود
-
نوشتهشده در ۱۹ آبان ۱۴۰۳، ۱۸:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
کاش میتونستم همه شخصیت هام رو با هم ترکیب کنم و یک شخصیت واحد درست کنم
یا حداقل شخصیت هام با هم کنار میومدن و باعث نمیشدن دچار از هم پاشیدگی روحی و روانی بشم
و تو کار هم دیگر دخالت نمیکردن -
نوشتهشده در ۱۹ آبان ۱۴۰۳، ۱۸:۳۷ آخرین ویرایش توسط لیلی_ انجام شده
فکر کنم اینجا هم میشه تا حداقل نصف حرف هایم رو بزنم
و یکم ذهنم راحت بشه و نفس بکشه -
کاش میتونستم همه شخصیت هام رو با هم ترکیب کنم و یک شخصیت واحد درست کنم
یا حداقل شخصیت هام با هم کنار میومدن و باعث نمیشدن دچار از هم پاشیدگی روحی و روانی بشم
و تو کار هم دیگر دخالت نمیکردن