هرچی تودلته بریز بیرون7

[jahad.20]

پیروز چراااا فک میکردم دختر باشه🥺
اخیییی بلاخرهه عمه گفت🥺🥺
اره اره نده هم بازی خوبی برای نی نی خودت میشه

[jahad.20]

پیروز در جهاد مغنیه گفته است:

@jahad-20
سلام شهید جهاد مغنیه رفیق مشترک من و شماست

ولی تو از همینجا شدی بهترین رفیق🥲🫀

[پیروز]

@Sally آخه واقعا برا برادری تیپ مهم نیست

[_ Reza _]

_ Reza _ یکی منو به برادر خوندگی قبول کنه

[مِهردُخت]

Maaah
منم
فقط از عمه بودن بدم میاد

[پیروز]

@jahad-20 🫂

[زهرا بنده خدا 2]

دنیا به منم یه خواهر بزرگ تر بدهکاره

[زهرا بنده خدا 2]

یا حداقل کلاس دهمی مثلاا

[زهرا بنده خدا 2]

وای نمیخوام کنکوریِ مظلوم میشههه

[زهرا بنده خدا 2]

بچه ها برن
مهاجرت میکنم به سالن مطالعه تا
تا بالاخره امشب این جزوه باکتری رو تموم کنم
اینجا این آدم ساکت نمیشه

[زهرا بنده خدا 2]

یکشنبه ام هماتو دارم و دیگه نخوندمش

[زهرا بنده خدا 2]

باکتری خیلی زیاده!

[Gharibe Gomnam]

پیروز
آره خوش به حالمون

[Gharibe Gomnam]

نمیدونم فقط من اینجوری شدم
احساس میکنم خیلی بیشتراز قبل مادرمو دوست دارم حتی غر زدناشو حتی وقتایی که به همه چیز گیر میده حتی وقتایی که نمیزاره روی مبل میوه بخورم
یا اینکه خواهرم همیشه همینقدر زیبا بود و من نمیدونستم؟
یا اینکه وقتی بغل کردنت پدرت انقدر زیبا بود و من نمیدونستم؟
زندگی داره یه روی دیگه اشو نشون میده یا من دارم روی دیگه امو نشون میدم

[Gharibe Gomnam]

_ Reza _
گوجه هاش خشک نشدن هنوز؟

[زهرا بنده خدا 2]

بچه ها ۷ونیم ۸برمیگردن
من میتونم تا ۵ونیم اونجا بمونم و نمیدونم جزوه چه طور پیش میره
ولی حداقل باید تا اسلاید ۴۵خونده باشم...!

[زهرا بنده خدا 2]

فعلا

[Gharibe Gomnam]

بلاخره افتابی شد
مسئله این نیست که من تنبلم توهم اگه اسمون تاریک بود و هوا بارونی ساعت ۱۲ ظهر بعد اگه برقارو نزنی مثل شب میشد خب خوابت میگرفت لعنتی
بعد بدیش اینه برقم قطع بشه دیگه باید با کبریت چشماتو باز نگهداری

[_ Reza _]

Gharibe Gomnam مگه باید خشک بشن

[پیروز]

پیروز در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:

همیشه آرزوی یه خواهر بزرگتر داشتم🥲
دوس دارم یکی باشه که کلی براش غرغر کنم کلی از سختیای این چند وقتم بگم تهشم با گرمای دستاش آرومم کنه یه چای بذاره جلو دستم بگه حل میشه اصلا از فردا صبح خودم میام کمکت خوبه؟!
بعدش با خیالت راحت بدون استرس فردا میخوابیدم

وقتی داشتم در اوج خستگی این پیامو مینوشتم هیچوقت فکر نمیکردم انقد بحث در موردش بشه
شاید واقعا پدر مادرمون در حقمون ظلم کردن که یکی یا دوتا بچه بیشتر نیاوردن که انقد احساس تنهایی نکنیم🥲
شاید به خاطر همینه که با اینهمه سختی با همین یه بچه هیچوقت به یکی و دوتا بچه فک نمیکنم
من خیلی تنهایی کشیدم دیگه دوست ندارم بچمم حس کمبود خواهر برادر داشته باشه