هرچی تودلته بریز بیرون۶

[Aqua]

هعییی

[razie_]

همین تو را بس که من دیگر تو را آن طور که می‌دیدم نمیبینم...

[razie_]

هرچه آیینه به توصیف تو جان کند، نشد
آه! تصویر تو هرگز به تو مانند نشد...

[Succinate]

@سینا-0 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:

Succinate
چه استاد مهربونی
دلم خواست🥲
یه دوستی دارم هر گربه‌ای میبینه میره بغلش میکنه...🫠🫠
و وقتی یاد کلاسای عفونیم میفتم که چه بیماری‌هایی از طریق حیوانات منتقل میشد واقعا دیگه نمیخوام با دوستم دوست باشم🫠
لامشو یادم نیست
البته حرکت زیادی نداشتن خییلی سرعتشون کم بود، مثلا اگه از راست میشمردی ، اینا از چپ اون محدوده یواش یواش میومدن سمت راست و آخر یه چندتایی اضافه نسبت به اولی که شروع به شمردن کردم میومدن تو محدوده
خب نورو کم میکردی که درد نگیره‍️‍️
اره اونو هم امتحان کردیم...و کلللی منتظر موندیم که این منعقد بشه کش بیاد ولی هرچی میکشیدیم و میاوردیم بالا هیچی نمیشد نمیدونم طرف چطور زنده بود با این سطح از قدرت انعقاد
اره خیلی بوی بدی داره...ولی خود جسد بوش قابل تحمل بود، احتمالا برا اینکه دیگه فرمالیناش خشک شده بود یا بخار شده بود رفته بودبعد چاقو گرفته بودیم پوستشو دایسکت میکردیم خییییلی باحال بود، این ماهیچه‌های سینه‌ش اینقدر خوب بود که هروقت غذاهای خوابگاه گوشت داره میگیم اینارو از بدن اون بنده خدا کندن دقیقا شبیهه همونه
امتحانش داری؟تغذیه؟دفاع مقدس به‌به...هنوز واحدشو نگذروندم ولی دانش خانواده رو داریم میریمهر سوالی از ازدواج، معیارهاش، حق طلاق با کیه، مهریه چقد و چجوری و خلاصه هرچی خواستی من در خدمتم

این یکی امتحان یادم رفت سیگنالیگ ATP رو بنویسم
بعد هر امتحان نامه می نویسه تو برگه که دختر خوبم مرسی و فلان...این سری می نویسه دختر خوبم گند زدی
من دقیقا همون دوستم
لام نئوبار لام خاصیه ضخیم تره یه جایی هم داره نمومه رو لود کنی
بعد زیر میکروسکوپ چهارخونه طور ایناس
که خواستی بشمری مثلا از مربع اول شروع کنی طبق خاصی پیش بری آخر سر بزاری تو فرمول
نه نه نورش اوکییی بود کلا خیلی تمرکز کرده بودم رو شمارش
خودم همیشه نور رو کم میکنم قشنگ نمونه خط و خطوط باریک و کمرنگ و سایه هاش مشخص شه خیلییی خوشگل میشه
تو آز سلولی که کروموزوم ها خیلی خوشگل و جینگول مشخص بودن
تو مراحل تقسیم بودن قشنگ جدا شدن اینا شون خیلیییییییییییییی قشنگ
دقیقااا کش نمیااااد
نه سر جنازه و اینا نبودم
کلا خیلی کم تشریح انجام دادم خیلی دوست داشتم
نه نه تغذیه نیست
صرفا اسم درسش بیوشیمی ویتامین و هورمون هست
البته اون یکی امتحانم افتاد هفته بعد
خداروشکر خوب بودددد علائم بیماری و آنزیم اینا شون بود سوالم(سوالات متفاوت بود)
قشنگ هم همون روز پرسش بیوشیمی ویتامین و میان ترم ویروس
نه نه پاسش کردم

[Succinate]

استاد یعنی چی که هفته‌ی بعد میانترمه؟ اگه ازم متنفری فقط بهم بگو.

[زهرا بنده خدا 2]

استاد رو تو حیاط دانشگاه دیدم
داشتم با گوشی حرف میزدم
ولی سلام کردم( وسط حرفام یهو: سلام استاد!!/چون دفعه پیش در همین موقعیت سلام نکردم و ناراحت شده بودن)
استاد: سلام خوبین؟
من: ممنون...
اومدن وسط دانشگاه اسکلم کنن
سرمو انداختم پایین و ادامه صحبتم با گوشی رو ادامه دادم و هرکی رفت پی کار خودش
رفتم سلف ناهارمو خوردم
بعدش اومدم ورودیِ دانشکده پیراپزشکی ،رو صندلی نشستم(منتظر دوستم بودم)
درحالی که دورم پرررِ پلاستیک غذا بود(۳تا بیرون بر)
استادم یهویی اومدن( فک کنم کلاس داشتن)
من حواسم نبود که استاد همونه که یه ربع پیش بهشون سلام کردم و فقط یه کیف و سوییشرت بهشون اضافه شده
ناخودآگاه دوباره سلام کردم
بعد خوب که گفتم سلام!
یادم اومد که من سلام کرده بودم
.
من: سلا.م

استاد:سلام‍️(یه نگاهِ "چقد بچه ‌ای" بهم کردن)
پ‌ن: آخه اون دفعه خیلی ناراحت شده بودن و مشخص بود...
الان ناخودآگاه دم به دقیقه میگم سلام
فک کنم مشکل سلام کردنم حل شده
ولی فقط اونجا که غذاها بیشتر از من تو دید بودن

[زهرا بنده خدا 2]

ولی از این دانشگاه برم
دلم براشون‌تنگ میشه

[زهرا بنده خدا 2]

دیروز که به عالم و آدم خبر دادن که من ۵ونیم ساعت نشستم سر کلاس مردم
بچه ها گفتن استاد ماهم میخواستیم بیایم ولی گفتیم شاید زیاد باشیم استرس بگیرن
استاد: خب منم میخواستم استرس بگیرن
()
با بچه های کلاس خودشون که راحتن
میخواستم ببینم غریبه بیاد چه طوری ارائه میدن
(همین قدر از اینکه سر به سر دانشجو بذارن کِیف میکنن)
میخواستم برم یه چند نفرُ جمع کنم بیارم بنشونم سرکلاس
()
بچه ها: استاد حالا این دفعه که نشد
برا یه ورودی دیگه ما میایم
بچه ها: عه!ورودی دیگه که خودمونیم
استاد برا ما مهمون دعوت نکنیدااا
استاد: اتفاقا با همین شما اینکارُ میکنم

[AmirBarsam]

مگه میشه علی فروغی نیا رو دوست نداشت

[AmirBarsam]

امیدوارم اوکی بشه

[AmirBarsam]

من تو این لحظات دارم یه چیزایی رو میفهمم
فرق بین خواب و بیداریمو میسنجم
فهمیدم رنج و تنهاییا امتحان منه
بعد از اینهمه گوشه‌گیری یه حس تازه تره

[AmirBarsam]

وقت سحر ناامیدی رو تو شب تیره چال کن
تا ببینی با انتظار یه در دیگه باز شد
بگو باز شکر خدای من
اگه ماه ناقصه نگاه کن یه شب دیگه ماه رو

[razie_]

[AmirBarsam]

یه وقتایی فراهانی برای اینکه حق مطلبو ادا کنه خودزنی میکنه و من واقعا نگرانش میشم

[لیلی_]

مامانم : امروز دیگه داری اصلا درس نمیخونی
و خب واقعا دارم نگران خودم میشم با این کارا
البته کارم از نگرانی گذشته

[_ Reza _]

AmirBarsam خیلی عشقه فراهانی ۱۰۰ خودشو برا هرکلاسی میزارع

[MSina]

Succinate
دختر دسته گلم، چه دسته‌گلی به آب دادی
واقعا نمیترسین CMV بگیرین🫠🫠خیلی ویروس بدیه، از طریق همین گربه‌ها هم منتقل میشه
آهاا یادم اومد، آره درسته، چندتا مربع داشت باید توش سلولارو میشمردیم بعد یه حرکتی که یادم نمیاد میزدیم تا تعداد تو یه حجم خاصی بدست بیاد
اون جلسه رو زیاد دقت نکردم فقط میدونم واسه بدست آوردن تعداد گلبولای سفید بود
من همیشه میخواستم این تقسیم سلولی رو ببینم ولی تو هیچ آزمایشگاهی نشونمون ندادن🫠🫠
بیوشیمی ویتامین و هورمون به نظر جالب میاد
خب پس خوبه قبلش یه پیش‌آزمون داشتی
استاد به هرکی سوال مخصوص میده؟باحاله...دیگه نمیشه تقلب کردالبته میشه ولی خب سخت‌تر

[AmirBarsam]

_ Reza _ آره واقعا عالیه

[AmirBarsam]

میشه گفت اولین بارون رسمی پاییزی

[Blue28]

@Sally عرسذنسمصنص