هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
بابت امتحان امروز هرچه قدر خداروشکر کنم کمه
-
اولین بار بود از اینکه استاد زبان زهرا صدام کرد خوشحال شدم

قبلا ازش متتفر بودم که زبان بلده و با بچه ها صمیمی برخورد میکنه و به اسم صدا میزنه
من خودمو جزو کلاسش نمیدونستم🥴
-
داشت میگفت من سخت نمیگیرم و بچه ها رو اذیت نمیکنم
من: ولی دست بنداز خوبی دارید استاد


آخه بعد از اینکه گفت ۴۰ نفر رو انداختم گفت اذیت نمیکنم

-
البته از خودشون دفاع کردن


گفتن اونی که دیگه ۴_۵گرفته یعنی واقعا نخونده و من نمیتونم کاریش کنم -
دلم براشون تنگ شد🥺

امروز خیلی خوب بودن!
به طرز عجیبی خوب و مهربون بودن🥺
جوری که من اولش از شدت استرس دستام میلرزید
و بعد که دوستم گفتن استرس داریم
خیلیییی ریلکس گفت استرس چی؟من که کاریتون ندارم
و واقعا اروم شدم

-
من کلمات رو تو جمله متوجه میشدم
بعد هر کلمه ای که نمیدونستم میگفتم استاد میشه جملهشو ببینم؟
و پامیشدم میرفتم کنارشون معنی میکردم برمیگشتم سر جام و از اول دوباره
و باورم نمیشد اینقد مهربون باشن که من حتی وقتی کتاب دستشون بود و ۲ساعت برا من بالا گرفته بودن که ترجمه کنم هم استرس نگیرم🥺 -
اول از دوستم شروع کردن به کلمه پرسیدن
اونایی که بلد نبودن رو گفتم من میتونم بگم؟
گفتن اره
و چند تا پرسیدن دیدن بلدم
گفتن ولی اینا رو برات حساب نمیکنم(و یه لبخند مثلا اذیت کننده
)
من:استاااد
چرا خبب

️
ولی بازم ازم میپرسیدنشون
و حساب نمیکردن
بعد از خودم پرسیدن و من یکی در میون میرفتم کلمه ها رو تو جمله ببینم
بعدددد از اونجایی که تلفظم خراب بود گفتن لوکس(با تلفظ خاصش)چی میشه؟
من:

دوستم و
استاد: لوکس
من زیر لب و در حالی که دستمو گذاشته بودم رو پیشونیم: چقدم که تلفظم خوبه

️
بعد خلاصه نمرهی کلمات تموم شد -
JuDi
آره بعد متوجه شدم احساساتش خیلی با من متفاوته.
هوا برش داشته.
|
شعردانه


