هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
خوابگاه عربا بقیه سالن مطالعه مرکزیه ماست
بعد اینا موقع امتحانا اومده بودن جوجه کباب درست میکردن
بوی دودش همه رو خفه کرده بود ( در صورتی که ما اصلا اجازه اینکارو نداریم حالا اونا این حرکتو زدن و براشون مشکل نبود !)
اعتراضم کردن بچه ها
فقط روشون نشد بگن شرمنده اونا دارن پول میدن برامون سود دارن شماها ندارید -
چه در دل من
-
چه در سر تو
-
من از تو رسیدن ب باور تو
-
تو بودی و من به گریه نشستم برابر تو
-
بخاطر تو به گریه نشستم
-
بگو چه کنم
-
ببین غم تو رسیده به جانا
دمیده به تن -
ببین غم تو رسیده ب جانم
-
بگو چه کنم
-
این چند روز در یکی از داغون ترین حالاتم بودم...
-
اونقدری که همش دراز کشیده بودم و تو گوشی بودم(همچنان هم این حالت ادامه داره...)
-
به زور فقط یه ناهاری درست میکردم که برا شامم بمونه...
-
خونه اصلا مرتب نیست و رو مخمه
ولی خب حوصلهشو ندارم... -
اون ماجرا و حس و حال مسخرهی این روزا...
برخورد خونواده باهام...
درک نکردنم...
و منی که فقط ازم دعا بر میاد... -
تلاشمم کردم...
کارایی کردم که برام قفل بود
ولی خب هنوزم کامل حل نشده...
حل هم بشه زمان میبره که باهاش کنار بیام... -
نمیدونم این حجم از نگرانیم
بابت ناراحت نشدن بقیه از دستم
اصلا درسته؟...
از کجا نشات گرفته؟
میتونم بهش بگم احساسِ خوب و به درد بخور؟
نمیدونم...