هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
خوشبختانه یا متاسفانه
اون پیشرفت آکادمیک و اخلاقی که دنبالشیم، مسیر رسیدن بهش دانشگاه نیست.
دانشگاه فقط مسیر گرفتن مدرکه
مگر آدمی خودش بخواد که فراتر برهMehrsa 14
من یه تصورات خیلی قشنگی داشتم از دانشگاه ولی :
(( پاس کردن واحدا هر چه زودتر ))
+
اهمیت به معدل الفا و استعداد درخشانامن با خیلی آدما ترم یک دوست بودم
ولی هم اتاقیام + چند نفر انگشت شمار
تازه دو تا از هم اتاقیامم در تلاش انتقالی گرفتنن
یعنی.... -
کلاس ما ۴ قسمته
مشهدیا، بومیها، پسرا، متاهلا
و این ۴ گروه جز در موارد ضروری با هم حرف نمیزنن
و مثلن بیای سر کلاس هر قسمت یه گوشه کلاسه جاشونم عوض نمیشه 🥲 -
@Pr.Gh.ir
منم کل سه سال دبیرستان دایره ارتباطات وسیعی داشتم با همه دوست بودم
ولی همیشه تنها بودم
میخوام بگم دبیرستان خیلیام خوب نبود
حالا شما پشیمونید؟ از اینکه سال اخر درس خوندین؟ و رفتین دانشگاه؟Gharibe Gomnam
من دخترارو نمیدونم
ولی پسرا تو مدرسه رفاقت خوبی دارن
رفاقت واقعی
ولی الان حالم از رفاقت آکادمیک بهم خورده -
Gharibe Gomnam
من دخترارو نمیدونم
ولی پسرا تو مدرسه رفاقت خوبی دارن
رفاقت واقعی
ولی الان حالم از رفاقت آکادمیک بهم خورده@Pr.Gh.ir
اهان
ولی یه معلم ادبیاتی داشتیم
اونم میگفت مثلا اساتیدی که عالی ان به زور حرف میزنن
کافیه یه حرکت نا به جا سرکلاسشون داشته باشی
میندازنت
دختراهم رفاقت دارن
من کلا اینجوری بودم -
Mehrsa 14
من یه تصورات خیلی قشنگی داشتم از دانشگاه ولی :
(( پاس کردن واحدا هر چه زودتر ))
+
اهمیت به معدل الفا و استعداد درخشانامن با خیلی آدما ترم یک دوست بودم
ولی هم اتاقیام + چند نفر انگشت شمار
تازه دو تا از هم اتاقیامم در تلاش انتقالی گرفتنن
یعنی....@Pr.Gh.ir
منم خیلی دیدگاه های قشنگی به دانشگاه داشتم
فکر میکردم زندگی در جایگاه یک دانشجو یعنی مفید بودن خالص بدون ذرهای بطلان وقت و انرژی
اما الان دارم با چنگ و دندون اون قسمت های مفید خارج دانشگاه رو در کنار کلاس های بعضا مسخرهی وقت تلف کن( که قطعا از بینشون چندین استاد باسواد هم هستن و محض نیست) نگه میدارم -
من ترم یک هر کسی ترک زبان نبود باهاش سریع آشنا میشدم
اونا هم ترک یک اوکی بودن
ولی دیگه حتی اونام محل نمیدن
یعنی واقعا وقتی بچه ها به شرایط عادت کنن بقیه براشون هیچ اهمیتی نداره
من ترسم از تنهایی مطلقهالان تعداد آدمایی که باهاشون صمیمی ام خیلی کم شده ولی اینا هم دیگه نباشن که...
-
تازه این پسرا کلاس که رفتن با دختر رل زدن که هیچی
ما دیگه برای اونا مردیم رفته
مرگ مطلق -
f.nalist کلی بخوام بگم نه
ولی خب از چه لحاظ؟ -
بچه های مهندسی کامپیوتر تهران یا مهندسی صنعتی اصفهان
یک چیزایی میزاشتن
بعد پسره میگفت
اینجا دانشکده مهندسی کامپیوتر تهرانه همه دنبال علمن
بعد نشون میداد یکی سیگار میکشه یکی سرش تو گوشیه یکی...
بعد گفت اینجا دانشکده مهندسی کامپیوتر تهرانه استاداش همه با سواد و با فهم
بعد همه از پشت در کلاس میزدن رو شیشه استاد توروخدا یک دهم به نمرم اضافه کن
-
معلم ریاضیم میگفت
مرد بود
به هیچکس اعتماد نکنید
حتی شوهرتونهیچکس دوست شما نیست جز پدر مادرتون
-
@Pr.Gh.ir
منم خیلی دیدگاه های قشنگی به دانشگاه داشتم
فکر میکردم زندگی در جایگاه یک دانشجو یعنی مفید بودن خالص بدون ذرهای بطلان وقت و انرژی
اما الان دارم با چنگ و دندون اون قسمت های مفید خارج دانشگاه رو در کنار کلاس های بعضا مسخرهی وقت تلف کن( که قطعا از بینشون چندین استاد باسواد هم هستن و محض نیست) نگه میدارمMehrsa 14 محل رشد و ارتقا فردی
علم واقعی
استادا خوب و مهربون و باسواد که مثلا بهت پروژه میدن تجربه بگیری
کلی کار عملی که فقط تئوری نخونی
دیگه میرم سراغ علم واقعی و خبری از صرفا درس بدون هدف و فهمیدن و استفاده واقعی و کاربرد اونا نداریم
دیگه درس بیخود قرار نیست بخونیم
کلی دوست خفن آکادمیککل اینا نقض شد
و فقط شده پاس کردن واحدمن واقعا حالم از این وضعیت داره بهم میخوره من خیلی ذوق داشتم برای دانشگاه
-
Maaah
اخلاقشون رفتارشون طرز زندگیشون طرز صحبتشون و کلی چیزای دیگهمثلا شاید یکی از دور بگه که خب معلومه آدما تو این مورد متفاوتن
ولی مثلا طبق تجربه ای که من داشتم در مدرسه و اینا خیلی شبیه هم بودیم از لحاظ اجتماعی از لحاظ محل زندگیمون و کارایی که میکردیم شبیه همدیگه بودولی الان به شدت تفاوت ها زیاده و پیدا کردن نقطه مشترک خیلی سخته یا اصن ممکن نیست
-
من معتقدم کسی که این حرفو میزنه
دو حالت داره
یا خودش یه چیزی کشیده و دیده
یا خودش ادم غیرقابل اعتمادیه
با توجه به شناختی که ازش داشتم فهمیدم خودش غیر قابل اعتماده
میگفت تو دانشگاهشون استادشون یه کاری داد بود بعد این گفت استاد من نمیتونم
اخه هر روز از روستامون با خر میام تا برسم به شهر
با توجه به موقعیت دانشگاه غیر ممکن نبود
ولی خودش گفت خالی بست
دیگه اونجا بود فهمیدم این ادم یه روده راست تو شکمش نیست بچه ها خیلی باهاش حال میکردن ولی من هر حرفی که میزد دیگه نمیتونستم باور کنم داره راست میگه یا دروغ -
Maaah
اخلاقشون رفتارشون طرز زندگیشون طرز صحبتشون و کلی چیزای دیگهمثلا شاید یکی از دور بگه که خب معلومه آدما تو این مورد متفاوتن
ولی مثلا طبق تجربه ای که من داشتم در مدرسه و اینا خیلی شبیه هم بودیم از لحاظ اجتماعی از لحاظ محل زندگیمون و کارایی که میکردیم شبیه همدیگه بودولی الان به شدت تفاوت ها زیاده و پیدا کردن نقطه مشترک خیلی سخته یا اصن ممکن نیست
f.nalist مرد حسابی
اون مدرسه به وسعت محدوده محله های نزدیک مدرستون بوده
نه کل ایران -
f.nalist مگه تو البرز نیستی ؟
وایسا ببینم کرجی هستی ؟؟؟؟