️
شعردانه
هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
بابونــــه
خوبه...
البته اینا هم خیلی وقتا چیزی نمیگن
اما خب مشخصه از نگاهشون
پ‌ن: همین چند نفر البته...(در راسشون ۳نفر)
بقیه‌ی کلاس خوبن از این نظر...زهرا بنده خدا 2 دبیرستان که بودم
یکی از بچه ها خیلی فعال بود(بی اندازه و افراطی://)
مثلا به ساده ترین سوالای معلم جواب میداد و خب بقیه چون یکم باهاش مشکل داشتن هر بار جلوی معلم میگفتن اَه بسه دیگه، یا حرفایی از این قبیل
یه بار بد بهش حمله کردن و شروع کرد گریه کردن
در کل بنظرم نباید انقدر شورش رو در می‌آورد که اینطور بشه و همینطور نباید ضعف نشون میداد از خودش با گریه کردن
ولی قبول دارم یه جاهایی برای بعضیا تحسین و تشویق یکی دیگه توسط استاد فشار داره -
هنوز هفت تا درس دیگه دارم که مرور کنم
تا مرورو تموم نکنم نمی‌خوابم
خدایا کمک کن خوب بدم فردارو و یادم باشه -
زهرا بنده خدا 2 دبیرستان که بودم
یکی از بچه ها خیلی فعال بود(بی اندازه و افراطی://)
مثلا به ساده ترین سوالای معلم جواب میداد و خب بقیه چون یکم باهاش مشکل داشتن هر بار جلوی معلم میگفتن اَه بسه دیگه، یا حرفایی از این قبیل
یه بار بد بهش حمله کردن و شروع کرد گریه کردن
در کل بنظرم نباید انقدر شورش رو در می‌آورد که اینطور بشه و همینطور نباید ضعف نشون میداد از خودش با گریه کردن
ولی قبول دارم یه جاهایی برای بعضیا تحسین و تشویق یکی دیگه توسط استاد فشار دارهبابونــــه
درسته
ما هم داشتیم یه نفر اینجوری تو کلاسمون
اما من اصلا اینجوری نیستم
تا جوابی رو حداقل۶۰_۷۰درصد مطمئن نباشم نمیگم
خیلی وقتا حدس زدم
اما نگفتم
بعد استاد که جواب داده همونی که من فک میکردم و نگفتم، درست بوده
(البته که مثلا با استاد بیوشیمیمون یه کم راحت تر بودم و بیشتر جواب میدادم/این نسبت واسه همه‌ی بچه ها بود و بازم من پرحرف کلاس نبودم/نسبت به قبل خودم بیشتر جواب میدادم)
کلا تو کلاسمون
هممون خسته ایم
هیچ کدوم شبیه اون مدل دبیرستانیا نیستیم
که اگرم میبود
تا حدیش واقعا قابل قبوله
درسته من خودمم حوصله ندارماا
️
اما دانشگاهه دیگه
آدما میتونن سوال بپرسن و یاد بگیرن...
و البته که هممون خیلی با این مسئله فاصله داریم... -
._.Zahra.K با حس و حال خوب برید سر جلسه
موفق باشی:) -
امشب با دوستم رفتیم مهدیه
سرپرست خوابگاهمونم بود
با هم پیاده برگشتیم
بعد وسط راه دوستم و سرپرست کلی حرف زدن
از مشکلات...
من گشنم بود شدیداااا
حرفی نمیزدم
آخرش که رسیدیم
سرپرست: البته زهرا هم مشکل داره ولی چیزی نمیگه
من:
دوستم: آره زهرا نم پس نمیده
به منم به زور میگه
️ -
دلم میخواد بخوابم ولی عذاب وجدان حجم باقی مانده این اجازه رو بهم نمیده پس یکم دیگه ادامه میدم
-
بابونــــه
درسته
ما هم داشتیم یه نفر اینجوری تو کلاسمون
اما من اصلا اینجوری نیستم
تا جوابی رو حداقل۶۰_۷۰درصد مطمئن نباشم نمیگم
خیلی وقتا حدس زدم
اما نگفتم
بعد استاد که جواب داده همونی که من فک میکردم و نگفتم، درست بوده
(البته که مثلا با استاد بیوشیمیمون یه کم راحت تر بودم و بیشتر جواب میدادم/این نسبت واسه همه‌ی بچه ها بود و بازم من پرحرف کلاس نبودم/نسبت به قبل خودم بیشتر جواب میدادم)
کلا تو کلاسمون
هممون خسته ایم
هیچ کدوم شبیه اون مدل دبیرستانیا نیستیم
که اگرم میبود
تا حدیش واقعا قابل قبوله
درسته من خودمم حوصله ندارماا️
اما دانشگاهه دیگه
آدما میتونن سوال بپرسن و یاد بگیرن...
و البته که هممون خیلی با این مسئله فاصله داریم...زهرا بنده خدا 2
شما کارتون درسته
هدفم از گفتنش این بود که یه عده کلاً یجوری ان
خب ما هم داخل اون کلاس بودیم و می دیدیم و چیزی نمی گفتیم به اون بنده خدا
اتفاقا این بحث سرکلاس ریاضی دوازدهم پیش اومد
معلم ریاضیمون که با من رابطه خوبی داشت برای اینکه ناراحتی دختره کمتر بشه برگشت به من اشاره کرد و با خنده گفت همش تقصیر ایشونه
منم که خیلی عصبی شده بودم از بابت حمله و دخالت بی ربطشون گفتم خانم فلانی اختیار حرف زدن و نزدن هر کس با خودشه، درسته یکم این دوستمون زیاده روی میکنه ولی به احدی مربوط نیست
بعدم رفتم به دختره دوستانه گفتم عزیزم می بینی اخلاقشون چطوریه پس لطفا کمتر فعال باش://
خلاصه اینکه وقتی یه تعداد زیادی بر علیه ت باشن هر چقدر هم حق با تو باشه و تو درست بگی بازم زورت بهشون نمیرسه و کار تو اشتباه به نظر میرسه -
منم همیشه زیادی انتظارم دارم و این همه چیو خراب میکنه
-
شاید انتظارم معقوله و مشکل چیز دیگریه
-
یه بار هم سر ادبیات تو دانشگاه واسه خودم پیش اومد
استاد یه درس رو میخواستن بدن اما بچه ها گفتن خسته ان و کشش ندارن،اون درس موند به عهده خود بچه ها نوشتن معنی و مفهوم و آرایه هاش
چند جلسه بعد استاد یادشون نبود چی به چیه
گفتن این درس رو دادم؟ همه گفتن نه
هی گفت احساس میکنم این درس رو دادم
من که داخل گوشی بودم وقتی دیدم استاد داره میپرسه بدون اینکه بدونم بچه ها با ایما و اشاره میگن بهش نگیم که درس رو خودمون گفتیم ندن، سرمو آوردم بالا گفتم استاد گفتیم اینو خودمون میخونیم
و اونجا بود که دیدم همه دارن بد نگاه میکنن.... -
