هرچی تو دلته بریز بیرون 2
-
mahoor
شما کردین؟؟ -
@dr-saraaa در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
%(#00c8ff)[هر که هستی باش ...]
اسم همبازی بچگیهایم هانیه بود ... هانیه با «ه» دو چشم.آخر میدانید؟ خیلی از هانیهها به یک چشم یا دو چشم بودن اول اسمشان حساساند.البته تعداد چشمها مهم نیست.مهم این است که بابای من تا اسم هانیه میآمد،هنوز حرف از دهن من درنیامده جملهی همیشگیاش را تکرار میکرد: «شاید هانیه بخواد بره تو چاه. تو هم باس بری؟» و من هیچوقت نمیفهمیدم بین اینکه من هم دوست دارم مثل هانیه فوتبال بازی کنم یا مثل هانیه بروم استخر یا مثل هانیه موهایم را دماسبی ببندم، با رفتن توی چاه چه ربطی وجود دارد.
اما اوضاع همینطور نماند. هانیه بزرگ شد. من هم همینطور. هانیه چشمهایش را بست و من چشمهایم از «دو چشم» هانیه هم گشادتر شد. او مثل بقیهی آدمهایی که دوست داشتند بروند توی چاه، راه آنها را گرفت و ادامه داد. من سعی کردم بگردم و راه خودم را پیدا کنم. سعی کردم هانیه را بیخیال شوم. سعی کردم اگر دلم میخواهد طور خاصی رفتار کنم، همان کار را بکنم. اگر دوست دارم مدل خاصی لباس بپوشم، همانطور بپوشم. اگر دوست دارم با آدمهای خاصی رابطه داشته باشم، خب داشته باشم! اصلا به من چه که بقیه دوست دارند وسط حرفزدنشان به جای «عزیزم» بگویند «عجیجم!»، به من چه که بقیه دلشان میخواهد از اول مهر بوتهای تا بالای زانو بپوشند و از اول فروردین صندل بی در و پیکر. به من چه که یکسری آدمها با یکسری آدمهای دیگر مشکلدارند. اصلا به درک که بقیه دارند چه کار میکنند. به درک که چه چیزی مد شده و چه چیزی از مد افتاده. به درک که اگر فلان کار را بکنم، مسخرهام میکنند.
من همینم که هستم و خیلی وقتها به این فکر میکنم که اگر هر کس همانی باشد که هست، دنیا چه شکلی میشود. گاهی خسته میشوم از دیدن آدمهای شبیه هم. از دیدن آدمهای شبیه هانیه حتی! ببینم، نکند من هم دارم مثل بقیهی آدمها تریپ خود باحال پنداری برمیدارم؟ زیاد که حرف نزدم، زدم؟ باشد، باشد، الان تمامش میکنم. همین حالاست که بابا کلهاش را بکند توی اتاق و بپرسد: «چیکار میکنی تق تق نصف شبی؟» و بعد که بگویم: «بابا. نصف شب نیست که. همه بیدارن!» مثل همان روزها داد بزند: «%(#00c8ff)[همه شاید بخوان برن تو چاه. تو هم باس بری؟!]»%(#00c8ff)[#نیلوفر نیک بنیاد]
عاالی بود سارا
-
-
mahoor در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@mahtab77 ریشترش فکر کنم۲/۶بوده
ای جان کوچولو
من دیوار اتاقم تو ۷ریشتریه ترک خورد باز اینجوری نمیکردم
@zohre-nowrouzi در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
mahoor در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@mahtab77 ریشترش فکر کنم۲/۶بوده
ای جان کوچولو
من دیوار اتاقم تو ۷ریشتریه ترک خورد باز اینجوری نمیکردم
-
-
@dr-saraaa
نایس
ولی نفهمیدم اخرش هانیه پرید تو چاه یا نه؟
:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:@1540557162 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@dr-saraaa
نایس
ولی نفهمیدم اخرش هانیه پرید تو چاه یا نه؟
:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:فک کنم
-
mahoor
شما کردین؟؟ -
خوابم میاد
-
_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
گردن درد اخرش خردش میکنم
یکی گردن درد تو تموم نمیشه
یکی دینو زندگی من@zohre-nowrouzi در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
گردن درد اخرش خردش میکنم
یکی گردن درد تو تموم نمیشه
یکی دینو زندگی منفیزیک منم تموم نمیشه
همچنین معده دردم -
%(#00c8ff)[هر که هستی باش ...]
اسم همبازی بچگیهایم هانیه بود ... هانیه با «ه» دو چشم.آخر میدانید؟ خیلی از هانیهها به یک چشم یا دو چشم بودن اول اسمشان حساساند.البته تعداد چشمها مهم نیست.مهم این است که بابای من تا اسم هانیه میآمد،هنوز حرف از دهن من درنیامده جملهی همیشگیاش را تکرار میکرد: «شاید هانیه بخواد بره تو چاه. تو هم باس بری؟» و من هیچوقت نمیفهمیدم بین اینکه من هم دوست دارم مثل هانیه فوتبال بازی کنم یا مثل هانیه بروم استخر یا مثل هانیه موهایم را دماسبی ببندم، با رفتن توی چاه چه ربطی وجود دارد.
اما اوضاع همینطور نماند. هانیه بزرگ شد. من هم همینطور. هانیه چشمهایش را بست و من چشمهایم از «دو چشم» هانیه هم گشادتر شد. او مثل بقیهی آدمهایی که دوست داشتند بروند توی چاه، راه آنها را گرفت و ادامه داد. من سعی کردم بگردم و راه خودم را پیدا کنم. سعی کردم هانیه را بیخیال شوم. سعی کردم اگر دلم میخواهد طور خاصی رفتار کنم، همان کار را بکنم. اگر دوست دارم مدل خاصی لباس بپوشم، همانطور بپوشم. اگر دوست دارم با آدمهای خاصی رابطه داشته باشم، خب داشته باشم! اصلا به من چه که بقیه دوست دارند وسط حرفزدنشان به جای «عزیزم» بگویند «عجیجم!»، به من چه که بقیه دلشان میخواهد از اول مهر بوتهای تا بالای زانو بپوشند و از اول فروردین صندل بی در و پیکر. به من چه که یکسری آدمها با یکسری آدمهای دیگر مشکلدارند. اصلا به درک که بقیه دارند چه کار میکنند. به درک که چه چیزی مد شده و چه چیزی از مد افتاده. به درک که اگر فلان کار را بکنم، مسخرهام میکنند.
من همینم که هستم و خیلی وقتها به این فکر میکنم که اگر هر کس همانی باشد که هست، دنیا چه شکلی میشود. گاهی خسته میشوم از دیدن آدمهای شبیه هم. از دیدن آدمهای شبیه هانیه حتی! ببینم، نکند من هم دارم مثل بقیهی آدمها تریپ خود باحال پنداری برمیدارم؟ زیاد که حرف نزدم، زدم؟ باشد، باشد، الان تمامش میکنم. همین حالاست که بابا کلهاش را بکند توی اتاق و بپرسد: «چیکار میکنی تق تق نصف شبی؟» و بعد که بگویم: «بابا. نصف شب نیست که. همه بیدارن!» مثل همان روزها داد بزند: «%(#00c8ff)[همه شاید بخوان برن تو چاه. تو هم باس بری؟!]»%(#00c8ff)[#نیلوفر نیک بنیاد]
-
@zohre-nowrouzi در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@sobhan-1999 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
mahoor
شما کردین؟؟خوبی سبحان
قربونت
تو چطوری
احوال نیپرسید -
mahoor
شما کردین؟؟ -
@sobhan-1999 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
mahoor
شما کردین؟؟هه ر بژی کورد و این صوبتا
:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
@dr-saraaa در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@sobhan-1999 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
mahoor
شما کردین؟؟هه ر بژی کورد و این صوبتا
:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
هر بژی
-
@sobhan-1999 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
mahoor
شما کردین؟؟هه ر بژی کورد و این صوبتا
:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: