هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
دمای هوا
۱۷ درجه...
سرده -
🫂
-
فکر میکنم درستترین توصیف برای اتفاقی که برای من افتاد این باشه که کسی اومد و تمام من رو از تنهاییم بیرون کشید... تمامیتی که تاحالا رو نکرده بودم و از اون حریم امن خارجش نکرده بودم... و بعد که تمامیتم رو بیرون کشیدم، رهام کرد.
و من مدت زیادیه هی دارم تلاش میکنم با این حجم عظیم کنار بیام... و توامان باهاش نیاز دارم پناه ببرم به کسی تا کمکم کنه... چون دست تنها از پس این غول گندهٔ عظیم برنمیام و تمام نقشهها با شکست مواجه میشه...
انگار قبلتر کنار اومدن با تمام این قضایا راحتتر بود. انگار که بهزور، ولی برای سالها، همهچیزت رو جا دادی توی کمدت... و یهو یکی میاد همه رو میریزه بیرون! و ول میکنه و میره... اما اینبار که بخوای دوباره همه رو جا بدی توی همون کمد، به صورت عجیبی وسایلی که از همون تو دراومدن، دیگه اون تو جانمیشن. -
شاید داستانش کردم... کی میدونه...؟
-
من سراپا همه زخمم
تو سراپا
همه انگشت نوازش باش -
واقعا کنجکاوم بدونم کیه
حدس زدم ولی نمیدونم درسته یا نه
خیلی ذوق دارم اینجام تعریف کنم
ولی خب ولش کن
️
-
آیم وری وری وری تایرد :))
-
عقل بیهوده سر طرح معما دارد
بازی عشق مگر شاید و اما داردبا نسیم سحری دشت پر از لاله شکفت
سر سربسته چرا این همه رسوا دارددر خیال آمدی و آینه قلب شکست
آینه تازه از امروز تماشا داردبس که دلتنگم اگر گریه کنم میگویند
قطرهای قصد نشان دادن دریا داردتلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است
چه سرانجام خوشی گردش دنیا داردعشق رازیست که تنها به خدا باید گفت
چه سخنها که خدا با من تنها دارد -
-