هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
پس فقط عکس کیکم رو آپلود میکنم
-
شکلات درستیدم
-
شکلات تختهای رو آب کردم بهش فرم دادم همین
-
قلبی قلبی
-
______ بهتر از اینه ک اسپویل شی و پوکرفیسگی بعد سریال بگیری
-
حالا درسته الان تو وضعیتیم که خیلی حساسم
ولی یچیزی یادم اومد که مثل روز اول ازش زنجیدم...
رفته بودم مشاوره
و یروز مشاور مابین حرفاش با خنده گفت تو اگه جای هیتلر بودی آدمای بیشتری رو میکشتی...
آره شاید خنده دار بنظر بیاد
ولی گاهی وقتا آدما به یه مو بندن...
میدونم سخت گیرم...
خب اما...دلم دارم دیگه...شکست خب…Saghia
من روز اولی که رفتم مشاوره و از شرایطم پرسید و منم جواب دادم.... آخرش گفت تو که مدرست پیزوری زندگیت پیزوری درس خوندنت پیزوری....
اونم جلوی مامانم... منی که واقعا سه سال تو شرایط اسفناکی به سر میبردم
این جمله به حدی بهمم ریخت و دلمو شکست که هنوزم نتونستم فراموشش کنم -
معرفی به استاد تا چند واحد مجازه این کار رو انجام بدی ؟
برای اینه که یه ترم دیگه اضافی تر نخونی دیگه ؟ ولی چند واحده ؟
JuDi
Danial.al
فارغ-التحصیلان-آلاءmahdi.ek تا اونجایی که من میدونم بعد از قفل نمرات ترم آخر، اگر حداکثر ۶ واحد ( ۲ درس ) مونده باشه، درس یا درس هایی که میخواید رو به آموزش اطلاع میدین، تو گلستان براتون ثبت میکنن
بعد معاون اموزشی دانشکده براتون مشخص میکنه با کدوم استاد میشه معرفی گرفت -
دل بزرگی کن که دل نان آور است
آدمی نان دلش را میخورد... -
Michael Vey
قسمت آخرو دیدم
گفتن بازم ادامه داره یا نه تموم شد؟______ تمومه
نسخه امریکاییش قراره ساخته شه -
______ تمومه
نسخه امریکاییش قراره ساخته شه -
Infinitie. A
کروم؟
کروم چیع -
در هر حال حاضر تو ی نقطه ایم که نصفی از من میخواد بمیره و تموم شه این بازی کثیف و نصفی از من همچنان داره جون میکنه
عمیقا فکر نمیکردم تو زندگیم ب ی نقطه ای برسم که پر از استرس نگرانی و سر در گمی و از همه بدتر ناتوانی باشم
یعنی عملا مغزم قفل کرده هیچ راهی نیست که بشه شرایطو درست کرد
و روز ب روز داره بدتر میشه و ب نوعی کارد رسیده ب استخوان
با کسی حرف نمیزنم چون کاری از کسی برنمیاد و بی فایدس حتی نمیتونم بگم چه اتفاقاتی میفته و افتاده و نتیجش میشه که نزدیک ترین آدم بهم فک میکنه رفتم تو فاز چسناله
متنفرم ازین که همیشه بودم همیشه من کمک کردم همیشه من گوش دادم من مشوق بودم هیچ کدومشون برا من مثل من برا اونا نشدن
من حتی با بدبختی وقت تراپی گرفتم از دکتر مورد علاقم و وقتی فهمیدم تو بیشتر از من نیاز داری دادمش ب تو با اینکه میدونستم حداقل یسال نمیتونم دوباره خودم وقت بگیرم
اینکه همش دنبال مقصرین نه حل مشکل متنفرم
از خودم متنفرم از شما و احساسی که بهم میدین هم متنفرم
نمیدونم چرا دارم مینویسم و یا حتی چرا اینجا مینویسم چون اینم مشکلی و حل نمیکنه ولی دیگه تحمل هیچی ندارم
با کوچکترین چیز استرس تا کله خفم میکنه ولی همش بهم میگین تو؟تو که همیشه ارومی استرس نداری
تو؟تو همیشه از پس خودت براومدی
ازین که اون همه خوبی که من کردمو ندیدی منت چهار تا کاری که وظیفت بود و رو سر من گذاشتی هم خستم
ازین که همیشه مجبورم تو موضع دفاعی باهات حرف بزنم خسته شدم
از همه چی خستم از همه جزئیات مسخره این دنیا -
هوف..
-