هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
از اینکه درس نمیخونم از اینکه برنامم هر روز عوض میشه چون تکمیل نمیشه از اینکه اینقد تنبل شدم در عذاب شدیدم
️
-
@خسته
دلم برات تنگ شده بود
کم میای خوشگله@هویججج هستم((:
-
من قبلنا میخاستم بعد قبولی اولین کاری ک انجام بدم مشاوره باشه...شاید از لحاظ درسی به اونی ک تو دلم بود نمیرسم ولی عمق دل ی کنکوری رو درک میکنم با تک تک سلولام...ولی الان اگه تموم شه هیچ وقت حتی ب اسم مشاور اسم کنکورو نمیارم چون روحمو نابود کرد طوریکه هر روز غروب نمیدونم چی میشه ولی تا بخودم میام صدای گریم خونه رو برداشته .
-
از اون روزیکه فرجه ادبیات بود و داشت شب میشد اون ساعت فشاری رو تحمل کردم که قابل گفتن نیس برای همین از غروب حس بدی میگیرم از همون موقع..از خودزنی اون شبم ..از این لحظاتی ک الان دارم میگذرونم ..از تیک عصبی ک مدام باهامه
-
از ظاهرم بگم ک شدم 100 کیلو و هزار تا مریضی و لب مرز دیابت و بهم ریختن کل بدنم...
-
_ Reza _ باشه بابا چشمت نمیزنیم
-
و این چن روز ک گذشت فقط خودم تو اولیتم...خودمو میسازم دوباره..هر چی شد تموم شد ..نمیخام به خودکشی برسم..
-
از اینکه درس نمیخونم از اینکه برنامم هر روز عوض میشه چون تکمیل نمیشه از اینکه اینقد تنبل شدم در عذاب شدیدم
️
-
_ Reza _
9200 پارسال قبول شد ارومیه ..میشناسمش از نزدیک -
_ Reza _
9200 پارسال قبول شد ارومیه ..میشناسمش از نزدیک@خسته لرستان نمیدونی ؟
-
_ Reza _
نه ولی از ارومیه سخت تر نیست -
من فهمیدم که ميخوام شغلمم پرنسسی باشه
پرنسسا چیکار میکنن؟ آفرین هیچکار -
گاهی با خودم فکر میکنم اگر یک روز، فقط یک روز، ساکت بمانم…
اگر نپرسم “حالت چطور است؟”آیا کسی دلش برای من تنگ میشود؟
آیا گوشی زنگ میخورد؟
آیا پیامی میرسد از کسی که بیدلیل، بیمناسبت، فقط برای دلش سراغم را گرفته باشد؟انگار سالهاست این منم که میپرسم، که دل میدهم، که میمانم…
و دیگران فقط پاسخ میدهند، اگر حوصله داشته باشند.
تا وقتی حال کسی را نپرسم، کسی یادش نمیافتد من هم حالم شاید خوب نباشد.
شاید دلم گرفته، شاید بغض دارم، شاید منتظرم یک نفر بیاید و فقط بگوید:
“تو چطوری؟”و این صداییست بیصدا، آرام، مثل قطرههایی که پشت چشم میسوزند اما نمیریزند.
آدم دلش میخواهد گاهی هم شنیده شود، نه به شرطِ پرسیدن، نه به شرطِ بودن…
دلش میخواهد بیدلیل مهم باشد.میدانی؟
گاهی آدم خسته میشود از اینهمه فهمیدن، مراقب بودن، آغاز کردن…
خسته میشود از اینکه همیشه “باید” خودش را جمع کند،
خودش را دلداری بدهد، خودش را بخنداند.
و کاش فقط یک بار، کسی بیاید و بگوید:
“حواسم به تو هست، حتی اگر نگویی، حتی اگر نپرسی.” -
Kosar.ab جمعه بعدیه ... اینطور شدی ؟ ... من واقعیت از بعد نهایی ها اصن میشه گفت جز یه روزش دیگه نخوندم
واقعا آخرا طبیعیه. فرسایشیه لعنتی، کاش عقب نمیوفتاد کنکورتون
حالا خداروشکر جمعه میدید راحت میشید.
من بعد دوران جمع بندی نوروزم ، از بعد کنکور اردیبهشت جونی برام نموند ، خیلی خسته شده بودم. سینه خیززز میرفتم. گاها نگاه میکردم هیچی نمیفهمیدم. غلطام تو آزمون زیاد شده بود، بخاطر یه سری مسائل و اتفاقات بد تمرکزمو از دست داده بودم.
تو که الان اینجوری شدی من دوران امتحان نهایی رو هم همینطور گذروندم
خیلی سخت بود -
@هویججج هستم((:
@خسته
آفرین تند تن د بیا اینجا کلی غر بدن
نریر تو خودت -
من فهمیدم که ميخوام شغلمم پرنسسی باشه
پرنسسا چیکار میکنن؟ آفرین هیچکار@هویججج پولداریه دیگه…
-
گاهی با خودم فکر میکنم اگر یک روز، فقط یک روز، ساکت بمانم…
اگر نپرسم “حالت چطور است؟”آیا کسی دلش برای من تنگ میشود؟
آیا گوشی زنگ میخورد؟
آیا پیامی میرسد از کسی که بیدلیل، بیمناسبت، فقط برای دلش سراغم را گرفته باشد؟انگار سالهاست این منم که میپرسم، که دل میدهم، که میمانم…
و دیگران فقط پاسخ میدهند، اگر حوصله داشته باشند.
تا وقتی حال کسی را نپرسم، کسی یادش نمیافتد من هم حالم شاید خوب نباشد.
شاید دلم گرفته، شاید بغض دارم، شاید منتظرم یک نفر بیاید و فقط بگوید:
“تو چطوری؟”و این صداییست بیصدا، آرام، مثل قطرههایی که پشت چشم میسوزند اما نمیریزند.
آدم دلش میخواهد گاهی هم شنیده شود، نه به شرطِ پرسیدن، نه به شرطِ بودن…
دلش میخواهد بیدلیل مهم باشد.میدانی؟
گاهی آدم خسته میشود از اینهمه فهمیدن، مراقب بودن، آغاز کردن…
خسته میشود از اینکه همیشه “باید” خودش را جمع کند،
خودش را دلداری بدهد، خودش را بخنداند.
و کاش فقط یک بار، کسی بیاید و بگوید:
“حواسم به تو هست، حتی اگر نگویی، حتی اگر نپرسی.”