هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
Michael Vey
میشه گفت مسئول بازی، میزبان، ٠٠۱، حتی اسمش هم فکر میکنم هیونگ بود.S.daniyal hosseiny هیونگ اسمش نبودا
چون داداش بزرگتر پلیسه بود بهش گفت هیونگ (پسرا ب دوست یا داداش بزرگترشون میگن هیونگ)
-
ساعت ۷عه
و من تازه از تمرین رانندگی برگشتم
بله درست خوندین
برگشتم.*پدر وی ۵ صبح او را بیدار کرده و به تمرین در خیابون ها برد
-
همه چی خوب بودا تا اینکه اخر تمرینم خواستم پارک دوبل با یه ماشین برم
وسط کار موقع برگردوندن فرمون حس کردم یه ماشین داره از خیابون رد میشه اومدم به اونور نگاه کنم حواسم از ماشین پرت شد و خیلی کج شد.. برا همین دیگه جا نداشت برم عقب وگرنه میخوردم ب جدولهمین یه اشتباه باعث شد بابام بگه امروز غروبم میریم تمرین پارک دوبل
ولی دوست ندارم برم خسته میشم دو تا تمرین تو یه روز... اونم روز قبل آزمون شهری.. -
دغدغه های فکری خوابو ازم نمیگیره، بجاش خودمو با غذا خفه میکنم🥲
-
ساعت ۷عه
و من تازه از تمرین رانندگی برگشتم
بله درست خوندین
برگشتم.*پدر وی ۵ صبح او را بیدار کرده و به تمرین در خیابون ها برد
خسته نباشید
-
همه چی خوب بودا تا اینکه اخر تمرینم خواستم پارک دوبل با یه ماشین برم
وسط کار موقع برگردوندن فرمون حس کردم یه ماشین داره از خیابون رد میشه اومدم به اونور نگاه کنم حواسم از ماشین پرت شد و خیلی کج شد.. برا همین دیگه جا نداشت برم عقب وگرنه میخوردم ب جدولهمین یه اشتباه باعث شد بابام بگه امروز غروبم میریم تمرین پارک دوبل
ولی دوست ندارم برم خسته میشم دو تا تمرین تو یه روز... اونم روز قبل آزمون شهری..دوبل خیلی مهمه
نیاز میشه -
E.B.BUTTERFLY بفرستشون
انقدر بد شده روم نمیشه
-
بعضی چیزا وقتی تموم میشن
حس عجیبیه
خیلی اون حس رو دوست دارم
مثل یه کتاب مورد علاقه یا فیلم
اوج هیجان و ناراحتی
مثل حس آزادی بعد یک کتک حسابی
انگاری اون گرگه میگ میگ رو گرفته باشه و خورده باشه
هه -
ساعت ۷عه
و من تازه از تمرین رانندگی برگشتم
بله درست خوندین
برگشتم.*پدر وی ۵ صبح او را بیدار کرده و به تمرین در خیابون ها برد
خیلی خلوت بوده پس
اکه دوست داشتید میتونید روز قبل آزمون تو جای یه ذره شلوغ تر برید و یا حتی در محل آزمون برید تمرین کنید
محل آزمون تمرین کردن خیلی خوبه -
-
هر کس یه جوری از دغدغه و مشکلاتش فرار می کنه ...
یکی با غذا خوردن حواس خودش رو پرت میکنه ...
یکی با تماشای فیلم و سریال خودشو سرگرم میکنه ...
یکی خودش رو میزنه به اون در ...
یکی ...
هر کی یه جوری از دغدغه هاش فرار میکنه
اما خوشا به حال کسی که با دغدغه هاش رو به رو شد و نبرد تن به تن کرد باهاش ... -
نمی شود که نمی نمی شد که نمی شود