هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
Maaah
به به
حتما حواست به ریاضی خوندنش با مقدمات شیمی علوم نهم باشه
خیلی حواست باشه که ریاضی کار کنه که تو متوسط دوم به مشکل برنخوره -
خدایا این چه اخلاقیه من دارم...
-
وای من باید اینو تموم کنم واقعا
چرا نمیفهمم فقط ۱ ماه وقت داشتم -
و وقتم داره تموم میشه
-
ولی از الان زود بود برای کور شدن ذوق و شوقمون...
-
Nilay در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Maaah استادها نه معمولا اما آموزش بیمارستان ممکن ایراد بگیرن
سوپروازیر کنترل عفونت رو دوست دارم خفه کنم واقعا


به همه چی گیر میده،به ناخن به لاک به همه چی ،یه بار به یه بنده خدایی گیر داد در حالی که ناخن هاش واقعا بلند نبود -
Maaah بستگی به علاقت داره خب
مثلا من انگل و ایمونو رو دوست داشتم
آناتومی و فیزیولوژی هم که کلا جذابه
این ترم فقط دو تا درس داشتیم که جالب باشه مادر و نوزاد و بس ۱ که من مادر و نوزاد رو دوست نداشتم البته بیشتر مشکل از استاده بود که خوب تدریس نمیکرد اما بس ۱ رو دوست داشتم -
Nilay در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Maaah استادها نه معمولا اما آموزش بیمارستان ممکن ایراد بگیرن
سوپروازیر کنترل عفونت رو دوست دارم خفه کنم واقعا


به همه چی گیر میده،به ناخن به لاک به همه چی ،یه بار به یه بنده خدایی گیر داد در حالی که ناخن هاش واقعا بلند نبودپرستو بابایی بعضیا کلا خوششون میاد الکی ایراد بگیرن که مثلا بگن ما هم کارهای هستیم
️ -
پرستو بابایی بعضیا کلا خوششون میاد الکی ایراد بگیرن که مثلا بگن ما هم کارهای هستیم
️Nilay
دقیقا -
Nilay در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Maaah استادها نه معمولا اما آموزش بیمارستان ممکن ایراد بگیرن
سوپروازیر کنترل عفونت رو دوست دارم خفه کنم واقعا


به همه چی گیر میده،به ناخن به لاک به همه چی ،یه بار به یه بنده خدایی گیر داد در حالی که ناخن هاش واقعا بلند نبودپرستو بابایی واااا لاک چه عیبی داره الان؟ :///
به ما سر شلوار و مقنعه خیلییییی گیر میدن، سورمهای نباشه انقدر اذیت میکنن
-
Maaah بستگی به علاقت داره خب
مثلا من انگل و ایمونو رو دوست داشتم
آناتومی و فیزیولوژی هم که کلا جذابه
این ترم فقط دو تا درس داشتیم که جالب باشه مادر و نوزاد و بس ۱ که من مادر و نوزاد رو دوست نداشتم البته بیشتر مشکل از استاده بود که خوب تدریس نمیکرد اما بس ۱ رو دوست داشتم -
این دو سه روز خیلی اذیت شدم...
خیلی...
واقعا حالم خوب نیست...
نیاز دارم که باهاش حرف بزنم....
یعنی اون حرف بزنه...
و هرچی از خوابش میزنه
همزمان دوتا کار میکنه(کار و حرف زدن با من_میدونم براش خیلی سخته...)
بازم جوابگوی من نیست...
بهش نمیگم چون میدونم داره تلاششو میکنه...
چون میدونم اون روز از صبح کار کرده بود
شبم شیفت بود
اما ظهرشو نخوابید و با من حرف زد...
اما از اون کارش زده بود که بتونه یه کم بیشتر پیشم بمونه...
اما دیگه هیچی جوابگوی دلتنگیِ من نیست...
#تودلی
|
شعردانه


