هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
پرستو بابایی تبدیلت میکنه به الله اکبر
_ Reza _
آره واقعا -
وای بچه ها
یه روز کارآموزی بودیم ،یکی از بچه های گروه رفته بود برای یه آقای مسن رگ گیری کنه ،میخواست آنژیوکتشو عوض کنه
بعد مریض کناری گفت پسرم دکتر دو روزه نیومده منو ببینه و شروع کرد به گفتن علائمش..همراهش برگشت گفت بابا ولش کن اینا رو از مدرسه آوردن دارن آمپول زدن بهشون یاد میدنتخریب ۱۰۰۰ از ۱۰۰
-
بماند که روز اول یکی از نیرو های خدماتی اومد به استاد گفت این دانشجو های شما از گوسفند بدترن
-
چرا؟چون فقط یکم خاک زیر کفش بچه ها بود که ریخته بود تو راهرو
-
Maaah
هیچ کس تا حالا اینجوری تخریب نکرده بود ،ما فقط همو نگاه میکردیم -
خدایا
یعنی میشه که
یه روزی منم
تو ایتالیا با غرور و خوشحالی قدم بزنم؟ -
پرستو بابایی من یه بار دو تا گیرهموی صورتی زدم، اون روز خوشحال بودم آخه
بعد استادمون گفت در آینده جوری رفتار کنین که بیمارا دست کمتون نگیرن بگن این هنوز بچهس. آب شدم رفتم تو زمین
-
Maaah
اینو انصافا راست میگه
ما هم یه دونه دستیار استاد داریم اینجوری میاد انگار مثلا برنامه خاله شادونه است -
کوچولو که نیستی سیسی، درآستانه ۲۲ای دیگه
-
هعی پرنیا
یعنی میشه یه روزی واقعا واقعا واقعا یه خونه خوشگل داشته باشی که با گربهت توش زندگی کنی؟ -
من کی انقدر بزرگ شدم ولی؟
-
همین دیروز جشن شکوفهها بود :////
-
Maaah من هنوزم فکر میکنم با کسی که ۱۶ ۱۷ سالشه هم سنم
و بعد میبینم که نه
۵ سال باهاش اختلاف سنی دارم
️
-
f.nalist واااا خب من هنوز کوچولوام، همسن دستیار استاد که شدم اگه بازم خاله شادونهای لباس پوشیدم بعد بیاین منو بزنین اصن
-
خب دیگه عزیزم خجالت بکش برو یکم درس بخون
-
Maaah من هنوزم فکر میکنم با کسی که ۱۶ ۱۷ سالشه هم سنم
و بعد میبینم که نه
۵ سال باهاش اختلاف سنی دارم
️
Michael Vey پرنیا چند سالته مگه؟ ۱۹ باید باشی دیگه. اگه دوست نداری نگو البته
-
دوست دارم یه روزی برسه که واسه خودم برند مورد علاقه ماشین داشته باشم
مثلا چند تا از ماشین خفنای خارجیو داشته باشم
بگم فلان مدل بی ام وه چنگی به دل نمیزنه مثلا :|