هرچی تودلته بریز بیرون7
-
S.daniyal hosseiny در هرچی تودلته بریز بیرون7 گفته است:
Blue28
تاحالا بهش فکر کردی که پس اونایی که خودکشی میکنن چه اتفاقی براشون افتاده؟
اگر در حد توانشون بوده چرا از پسش برنیومدهن که کار به کجاها رسیده و اگر در حد توانشون نبوده پس...؟
احتمالا پاسخ اول و دوم و سوم اینه که در حد توانشون بوده. خودشون صبر نکردن و صبوری نکردن و حوصله نکردن. ولی من خیلی اوقات اینطور ندیده و فکر نکردهم...راستش باید به صحبتت فکر کنم ولی چیزی که الان به ذهنم میرسه اینه که منظور از تکلیف چیه بنظرت؟و آیا دلیل خودکشی طرف ربطی به اون تکلیفه داشته؟وچی میشه که یکی خودکشی میکنه؟آیا کسی که خودکشی میکنه ایمانشو از دست داده و نه اگر ایمان داشته داشتن ایمان و خودکشی با هم تو تناقض نیستن؟
Blue28
من متوجه نکتهای شدم...
جدای از اینکه توی سورهٔ مؤمنون آیهٔ ۶۲ هم دقیقا همین نکته رو بیان میکنه، با این تفاوت که اونجا از «نکلف» استفاده میکنه و اینجا از «یکلف الله»؛ توی بقره جامعتر توضیح میده که منظورمون از کسی رو بیش از حدش تکلف نمیکنیم، بحث حسابرسیه. نه بحث تکلیف دادن و تکلیف خواستن.
یعنی نه که اینجور برداشت کنید که ما به هرکس وظیفهای دادیم و حالا بایست وظیفه رو انجام بدن و خودشون از قبل میدونستن که باید برای انجام این وظیفه برن و وظیفه و حکم از پیش تعیین شدهای به اندازهٔ وسع و توانشون براشون درنظر گرفتیم.
بلکه بحث، بحث اینه که ما روزی که بخوایم حساب کتاب کنیم، هرکسی رو به اندازهٔ تکلیف و وسعش ارزیابی میکنیم. خوبی کردی، خوبی داری... بدی کردی، بدی داری.
پس در عمل بحثی که من با تو مطرح کردم کاری به این عبارت نداره و منتفیه.
تکلیف کردن با تکلیف دادن فرق میکنه و مصداق بارز ظرایف ترجمه رو میشه اینجا دید. -
و خودم تا به حال فکر میکردم این ترجمه و عبارت واقعا به این معنیه.
درحالی که امروز متوجه شدم اون عبارت کلا معنی دیگری داره... و اتفاقا بیشتر به سمت سؤال خودم کشیده شدم.تا پیش از این فکر میکردم منسوب و منوط به عبارات اینچنینی، میگه هرکسی رو به اندازهای که بتونه میترکونیم. پس سؤال پیش میاد اگه خیلیا نتونستن چرا نتونستن...
و حالا دیدم نه اصلا اینو نمیگه که لزوما به حد توانت آزار میبینی. شاید واقعا بیش از توانت آزار ببینی... کی میدونه. -
ولی دیدگاه اول دیدگاهیه که یه امید خوشگل موشگل سانتی مانتال توی دل آدمیزاد درست میکنه که اگه هر مشکلی دارم یعنی توان گذشتن ازش رو در من دیده که مشکل رو به من داده.
که خب... برای از پا نیوفتادن امید بدی نیست. -
Blue28
من متوجه نکتهای شدم...
جدای از اینکه توی سورهٔ مؤمنون آیهٔ ۶۲ هم دقیقا همین نکته رو بیان میکنه، با این تفاوت که اونجا از «نکلف» استفاده میکنه و اینجا از «یکلف الله»؛ توی بقره جامعتر توضیح میده که منظورمون از کسی رو بیش از حدش تکلف نمیکنیم، بحث حسابرسیه. نه بحث تکلیف دادن و تکلیف خواستن.
یعنی نه که اینجور برداشت کنید که ما به هرکس وظیفهای دادیم و حالا بایست وظیفه رو انجام بدن و خودشون از قبل میدونستن که باید برای انجام این وظیفه برن و وظیفه و حکم از پیش تعیین شدهای به اندازهٔ وسع و توانشون براشون درنظر گرفتیم.
بلکه بحث، بحث اینه که ما روزی که بخوایم حساب کتاب کنیم، هرکسی رو به اندازهٔ تکلیف و وسعش ارزیابی میکنیم. خوبی کردی، خوبی داری... بدی کردی، بدی داری.
پس در عمل بحثی که من با تو مطرح کردم کاری به این عبارت نداره و منتفیه.
تکلیف کردن با تکلیف دادن فرق میکنه و مصداق بارز ظرایف ترجمه رو میشه اینجا دید.S.daniyal hosseiny درسته

️ -
ولی دیدگاه اول دیدگاهیه که یه امید خوشگل موشگل سانتی مانتال توی دل آدمیزاد درست میکنه که اگه هر مشکلی دارم یعنی توان گذشتن ازش رو در من دیده که مشکل رو به من داده.
که خب... برای از پا نیوفتادن امید بدی نیست.S.daniyal hosseiny همینطوره🥲

-
منم و جامهٔ صبری که به تن دوختهام
دیگران کاسه به دستند و همه ناچیزند -
Blue28
تاحالا بهش فکر کردی که پس اونایی که خودکشی میکنن چه اتفاقی براشون افتاده؟
اگر در حد توانشون بوده چرا از پسش برنیومدهن که کار به کجاها رسیده و اگر در حد توانشون نبوده پس...؟
احتمالا پاسخ اول و دوم و سوم اینه که در حد توانشون بوده. خودشون صبر نکردن و صبوری نکردن و حوصله نکردن. ولی من خیلی اوقات اینطور ندیده و فکر نکردهم... -
______
مخالفم. با احترام.
-
______
مخالفم. با احترام.
S.daniyal hosseiny
اینم یه دیدیگاهه موافق بودن باهاش اجباری نیست


-
درواقع در دیدگاه من خودکشی در ارزش چیزی نیست. خودکشی در بیارزشی همهچیزه.
-
و بماند که چهها بر سر آدمی اومده و چهها دیده و شنیده و زیسته.
|
شعردانه


