هرچی تودلته بریز بیرون7
-
هنوز ناقص
خستم و هیچ کاری نمیخوام کنم -
_ Reza _
احترام وافر آقا رضا عزیز
شکر خدا به درگاه اش
ماه هم خوبیمچند جمله برادرانه عرض کنم خدمتت امیدوارم مفید واقع شود
توی پادکستا و کلیپا و سخنرانی های انگیزشی، فرمول زندگی خیلی قشنگه :
کافیه از نقطه امنت بیای بیرون، ببینی موفقیت چقد آسونه !
کافیه فقط تلاش کنی تا ببینی چقد راحت میشه به همه چی رسید.
کافیه هر دو دوتایی رو حساب کنی، جوابش بلا استثنا چهارتا میشه
ولی زندگی واقعی، اونی که مردم کوچه و بازار و من و تو داریم تجربه اش می کنیم، اصلا اینطوری نیست.
زندگی یه قمار ترسناک ولی به شدت جذابه !
یه دونده برای المپیک چند سال تمرین می کنه، اما فقط کافیه قدم های آخرش کمی بلرزه.
یه زندگی مشترک با هزارتا بدبختی و فداکاری ساخته میشه، یه رفتار غلط میتونه بنیانشو از هم متلاشی کنه.
یه راننده که چندین سال سابقهی رانندگی داره، یه لحظه چرت میزنه و بیدار که میشه میبینه کنار پدر مرحومشه.
یه عمر رئیس و بالادست همه ای، یهو به خودت میای میبینی یه جوری زیردست شدی که هیچی ازت باقی نمونده .
خلاصه کافیه که یه لحظه وا بدی یا از نقطهی امنت بیای بیرون، میبینی که یا خدا، عجب طوفانیه. حواست نباشه کلاه که سهله، خودت رو هم ممکنه باد ببره !
میبینی بعله اونقدرا هم که میگن راحت نیست.
زندگی نَفَس کِش میخواد
سخته، غیر قابل پیش بینیه،
ولی از اون طرف وقتایی هم که برات میگیره،
خیلی دلچسبه. یه جوری بهت حال میده که هیچی نمیتونه کِیفتو ناکوک کنه
واسه همینه که میگم یه قمار ترسناک؛ ولی جذاب!
هرکاری که داری می کنی،
هر هدفی که داری،
یک احتمالی داره برای بردن یا باختن
احتمالاتی که فقط از کم یا زیاد بودنشون اطلاع داریم و هیچکدوم قطعی نیستن.
و زندگی ما مجموعه ای از این احتمالاته؛
همهی ما قمار بازیم. اولین و بزرگترین قماری هم که همهی ماها کردیم، ورود به این دنیا بود. ورود به دنیای احتمالات. ورود به دنیای عدم قطعیتها. ترسناکه نه؟ توی نگاه اول آره. ولی توی بحرش که بری، میبینی خیلی جذابه !
پس ما با اومدنمون به این دنیا، بزرگترین قمار ممکنو کردیم. ناخواسته وارد جایی شدیم که نه میدونستیم کجاییم، اصلا کی هستیم، خانوادمون کیه، ژنتیکمون چیه و...
ما خواه ناخواه زندگیو با ریسک شروع کردیم و نمیتونیم ازش جدا باشیم. ریسک همزمان با ما از مادر زاده شده و تا وقتی که بمیریم همراهمونه، همونطوری که میگن "ز مادر همه مرگ را زاده ایم". حتی عبور از یه جاده خلوت هم ریسک داره، پس ریسک گریزی و فرار از این احتمالات، درواقع فرار از زندگیه. بخوای ریسک نکنی، زندگی هم نمی کنی. فقط نفس می کشی
حالا توی این دنیای پر از اما و اگر که همه چیش مبهمه، چه کاری از ما برمیاد؟
ما نباید قاعده بازیو به هم بزنیم و به دنبال قطعیت بگردیم، چون پیدا نمیشه. فقط وقتمونو تلف می کنیم. باید ببینیم چی توی دستمون داریم و چی میخوایم، بعدش تا آخر بازی کنیم و نترسیم از شکستی که ممکنه خلاف میلمون باشه.
ما فقط میتونیم بازی کنیم. ما فقط میتونیم "تا آخر بازی کنیم" و "خوب بازی کنیم". برد و باخت با ما نیست. برد و باخت هردو احتمالاتی هستن که آخر کار یکیشون قراره به دیگری غالب بشه. ما بازیکنیم. اگر "خوب بازی نکنیم"، شاید ببازیم؛ ولی اگر "بازی نکنیم"، قطعا بازنده ایم. اصلا به این دنیا اومدیم که بازی کنیم. اگه وسطش وا بدیم، همه چی رو خراب کردیم، همه زحمتا فقط رنج بودن. وظیفهی ما بازی کردنه و ترسیدن، فقط ما رو ضعیف و پاهامون رو سست میکنه. ما باید فکر کنیم، عاقلانه بازی کنیم، ولی نترسیم و شکست رو هم قسمتی از بازی بدونیم. اینطوری بهتر بازی میکنیم
وقتی اینجوری به زندگی نگاه کنیم، میفهمیم که دیگه واسه شکستا پشیمونی معنایی نداره. تو فقط داری روزای بدتو میگذرونی، روزای بدی که همه ممکنه داشته باشن و تجربه کنن. تو فقط ریسک هایی کردی که جواب ندادن. تو فقط تصمیم هایی گرفتی که غلط بودن، اما هنوز بازی اصلی تموم نشده و کلی فرصت برای انتخاب های جدید داری. از طرفی نمیدونی هنوز کجای کاری و قراره انتخاب های بعدی چه آورده ای برات داشته باشن. ممکنه یه انتخاب درست، کل اشتباهای قبلی رو جبران و یهو بلندت کنه. جذابه نه؟ تاحالا که میگفتم ترسناکه! آره، هم جذابه و هم ترسناک. هم شیرینه و هم تلخ. و همیناست که زندگی رو منحصر به فرد کرده ...
یه عبارت معروف انگلیسی هست،
میگه از یه قمارباز حرفهای میپرسن که تو چطوری از باخت نمیترسی؟ میگه وقتی که به اندازه من بازی کنی، دیگه برد و باخت برات اهمیتی نداره، از خود بازی لذت میبری؛)
زندگی یه مجموعه ای از دودوتا هاست
که یکیش سه تا میشه
یکیش پنج تا ، ولی اکثرش چهارتا
نباید از سه و پنج ها بترسی،
باید تا میتونی تاس بندازی
هرچقد بیشتر تلاش کنی،
بیشتر شانستو امتحان کنی،
بیشتر، دودوتا هات چهارتا میشه
بیشتر تاسِت شیش میاره
بیشتر کِیفشو می بری ...
زیاد حرف زدیم.
این همه طولش دادیم،
مولانا توی یه بیت، صدبرابرقشنگترشو میگه:
خُنُک آن قمار بازی که بِباخت هرچه بودش
بِنَماند هیچَش اِلا، هوسِ قُمار دیگر ...شاید برای شما دوستان عزیز هم مفید باشد
فارغ-التحصیلان-آلاء
دانش-آموزان-آلاء
دانش-آموزان-نظام-جدید-آلاHamed.s فوقالعاده بود من روزقبل تا یک جایش رو خونده بودم وقت نکردم کامل بخونمش امروز تمومش کردم
واقعااا همین طوره و اینو تو زندگی به چشم میشه دید
هنر ما بازی کردن ادامه دادن ناامید نشدن بلند شدن بعد از زمین خوردنه و...با اجازه تون می زارمش داخل تاپیک نوشته ها باارزش
خیلی ممنون خیلی خوب بود


-
در زورق شکسته منم
-
ساغرم شکسته ای ساقی
-
اهنگ بی کلام
که کلام ها زیادی روش خونده شده و گوش دادنش متن اهنگ رو تو ذهن پلی می کنهچ کرده همایون خرم

-
شکایت از که کنم
حکایت از چ کنم
که خود به دست خود آتش بر دل خون شده ای نگرااان زده ام
-
الهی الهی دنیا برات بسازه
الهی الهی دلت به غم نبازه -
Hamed.s فوقالعاده بود من روزقبل تا یک جایش رو خونده بودم وقت نکردم کامل بخونمش امروز تمومش کردم
واقعااا همین طوره و اینو تو زندگی به چشم میشه دید
هنر ما بازی کردن ادامه دادن ناامید نشدن بلند شدن بعد از زمین خوردنه و...با اجازه تون می زارمش داخل تاپیک نوشته ها باارزش
خیلی ممنون خیلی خوب بود


jahad_121
خیلی خوشحالم که براتون مفید بوده و باهاش ارتباط گرفتید
دقیقاً همینطوره، ارزشش به همون ادامه دادنها و دوباره بلند شدنه.
باعث افتخاره که داخل تاپیک نوشتههای باارزش قرارش میدید، ممنون از توجه و لطفتون
-
جدییی بگیر هر کاری که می کنی رو جدی بگیر
بجنگ -
jahad_121
خیلی خوشحالم که براتون مفید بوده و باهاش ارتباط گرفتید
دقیقاً همینطوره، ارزشش به همون ادامه دادنها و دوباره بلند شدنه.
باعث افتخاره که داخل تاپیک نوشتههای باارزش قرارش میدید، ممنون از توجه و لطفتون
-
بس که جفا زخار و گل دید دل رمیده ام
همچو نسیم از این چمن پای برون کشیده امشمع طرب زبخت ما آتش خانه سوز شد
گشت بلای جان من عشق به جان خریده امبا صدای همایون

-
من ز جهان بریده ام

|
شعردانه


️




️