-
ماری کوری در شعردانه گفته است:
آمـدی، آمـــدنت حـالِ مرا ریخت به هم ...
یک نگاهت، همه فلسفه را ریخت به هم
آمـدی و دلِ مـن سخــت در این اندیشــه؛
آن همه منطق و قانون چرا ریخت به هم؟؟؟من یکم تحریف کنمش :
رفتی و رفتنت مرا ریخت بهم
دور شدنت , ابهتم ریخت بهم
رفتی و دل من سخت در این اندیشه
آن همه غرور و منیت چرا ریخت بهم؟ -
-
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی
هر کس آزار من زار پسندید ولی
نپسندید دل زار من آزار کسی
آخرش محنت جانکاه به چاه اندازد
هر که چون ماه برافروخت شب تار کسی
استادشهریار -
-
-
-
-
آنکه میگفت منم بهر تو غمخوارترین
چه دل آزارترین شد چه دل آزارترین... -
شهریارا همه کًس دم زند از یاری ما,
لیک ما آنچه ندیدیم زٍ کًس یاری بود" -
-
sheydadb37 در شعردانه گفته است:
شهریارا همه کًس دم زند از یاری ما,
لیک ما آنچه ندیدیم زٍ کًس یاری بود"شهریارا همه کًس دم زند از یاری ما,
لیک ما آنچه ندیدیم زٍ کًس یاری بود"
#تکرار_کن -