-
نوشتهشده در ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۷:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
معلم زیستمون هیچی بلد نیودش!میومد کلاس!کتابو میگرفت توضیح میدادش!گفیم اگه کتابو بگیریم دیگه بلد نیسش!یروز یه تست سراسری بردم پیشش!گفم عاقا این چچوریه؟!!!یکم فک کردش گف این تست که غلطه!!!!!!
من: |:
تست:
معلم: -
نمی دونم جالبه یا نه ولی برای من خاطره انگیزه هروقت برف میاد یادش میوفتم .یه روز برف اومده بود وهیچ کدوم از معلم هامون نیومده بودن فقط یه معاون بیکار داشتیم اونم چون خونش نزدیک محل مابود اومده بود مدرسه نمیتونست بچه هارو کنترل کنه همه جا شلوغ بود بچه ها میرفتن تو اتاق مدیر کل وسایل هاشونو بهم زده بودن یعنی وقتی میرفتی تو اتاق احساس میکردی وارد بازار شام شدی انقدر بهم ریخته بود خلاصه دیگه دیوونه شده بود از دست بچه ها هرچی بهش میگفتیم تعطیل کن بریم خونه مثلا بشینیم درس بخونیم(نه این که ما خیلی درس خون بودیم و یه عالمه دانشجوی علم داشتیم از بین دوستامون)گفت نه نمیذارم گفتیم باشه هرجور دوست داری نذار من و7تا از دوستام وسایلمونو جمع کردیم رفتیم از دیوار پشت مدرسه در بریم یه میلیه ی بزرگ اون جا بود ازش استفاده کردیم که بریم بالای دیوار اولش تمام کیف هامونو پرتاب کردیم اونور دیوار بعدش پالتوهامونو و... وبعد یکی یکی رفتیم از دیوار بالا ورفتیم اونور دیوار فقط یه نفر مونده بود بیاد پایین که یه فوضول جاسوس رفته بود گفته بود این ها دارن فرار میکنن بی ادب نمیفهمه آدم باید از وقتش استفاده کنه اونم ماها که انقدر مظلوم بودیم اصلا مگه بالا رفتن از دیوار جرمه ؟؟؟؟؟نیست دیگه نمیذاشتن درس بخونیم والا بعدا میگن چرا شماها کنکور قبول نمیشید .نذاشتن از وقتمون درست استفاده کنیم خخخخخخخ.خلاصه یهو دیدیم سرایدار مدرسه مون بایه حالت خشمگینی داره میاد مارو بگیره فکر کن 7تا کیف رو زمین پالتوها یکی این ور اوفتاده بود یکی اونور افتاده بود اومد همه ی کیف هامونو برداشت برد منم نمیدونم باکی اشتباه گرفته بود همه اش میگفت صبر کن مادرت بیاد فردا بهش میگم چی کار کردی؟نمیدونم اون طفلکی کی بود که ولی مارو برد دفتر شانس آوردیم کسی نبود اون لحظه و دروقفل کرد کیف هارو گذاشت اون جا رفت یهو اون یکی معاونمون از راه رسید (هیچی نمیدونست که ما چی کار کردیم) یکی از دوستام برگشت بهش گفت خانوم ما از این برگه ها میخوایم برای شرکت تو مسابقه های اقای قرائتی (نمیدونم از کجا به ذهنش رسید)خلاصه از اون جایی که اون معاونمون فکرمیکرد فاطی پاستوریزه اس گفت بیا تو دفتر بهت بدم همه ی بچه هارو جمع کردیم جلو دفتر گفتیم ما هم میخوایم اونم از همه جا بیخبر درو باز کرد رفتیم تو کیف هارو برداشتیم اومدیم بیرون اونم معاونمون داشت دنبال اون برگه ها میگشت یهو برگشت دید هیچ کس نیست پشت سرش خخخخخخخ ماهم رفتیم توکلاسمون تاساعت 11 که در مدرسه باز شد وما از غفلت سرایدار استفاده کردیم در رفتیم حالا وسط خیابون اون بدو ما بدوییم آخرش در رفتیم نتونست بگیره مارو(حقشونه اصلا مگه کسی که از مدرسه در میره میگیرنش؟؟؟؟)فرداش رفتیم مدرسه دیدم سرایدار داره با آب وتاب داستانو برای مدیر تعریف میکنه میگفت تو این 30سال خدمتم ندیدم کسی از رو دیوار فرار کنه . ولی آخرسال 3نمره از انضباطمون کم کردن میگفتن هرچی هست زیر سر این هاست معاون مدرسه مون میگفت این و(منظورش من بودم)نگاه نکنید قیافه اش فقط مظلومه یه ولد چموشی لنگه نداره . معذرت میخوام طولانی شد واین که خیلی جالب نبود.
-
نوشتهشده در ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۷:۱۶ آخرین ویرایش توسط بهاره انجام شده
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
من کلا خجالتی و مظلوم مدرسه بودم!!هرکاری میکردم کسی بهم شک نمیکرد!:)))
من زرنگترین و شلوغ ترین بودم ...راهنمایی بودم یه بار یه نفرو کتک زدم البته من دست بزن ندارم کلا اهل دعوا نیستم مگه اینکه خود طرف پی دعوا باشه خلاصه زدمشو نشستم روش
تا به غلط کردن افتاد ولش کردم...رفت ازم شکایت کنه منو بردن دفتر مدیر به دختره گفت بهاره بهترینه حتما تو خودت مقصری ..از انضباطش کم کرد منو هم با احترام فرستادن کلاس
-
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
من کلا خجالتی و مظلوم مدرسه بودم!!هرکاری میکردم کسی بهم شک نمیکرد!:)))
من زرنگترین و شلوغ ترین بودم ...راهنمایی بودم یه بار یه نفرو کتک زدم البته من دست بزن ندارم کلا اهل دعوا نیستم مگه اینکه خود طرف پی دعوا باشه خلاصه زدمشو نشستم روش
تا به غلط کردن افتاد ولش کردم...رفت ازم شکایت کنه منو بردن دفتر مدیر به دختره گفت بهاره بهترینه حتما تو خودت مقصری ..از انضباطش کم کرد منو هم با احترام فرستادن کلاس
نوشتهشده در ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۷:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده! -
نوشتهشده در ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۷:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اول راهنمایی بودیم!معلم داشت ABCDEFG... رو درس میدادش!بعدش با آهنگه بود دیگه!یکی از بچه ها وسطش گفا آها بیا وسط!خخخخ!معلمو میگی!لبویی که تازه پخته شده بود!گوچه فرنگی رسیده!قرمز قرمز!گف بیا بیرون!بیا وسط دیگه!خخخخ!بعد اومد داشت میرف بیرون!معلممون اومد یه اردنگی بندازه نمیدونم چیشدش پسره رف چلو یا پاش لیز خورد!عاقا دیدیم یه پا در هوا یه پا رو زمین!چشت روز بد نبینه!افتاد زمین!دیدی یه تکون بدی نیتروگلیسرینو چی میشه!؟کلاس ماهم همونچوری!رفت رو هوا!دیگه هیچی دیگه!در کل مستمراممون کم شد!من چون خرخون بودم 20:)
-
نوشتهشده در ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۷:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
توی کلاس انسانیا سال سوم!دیدیم سرصداس!رفیم دیدم با معلم درگیر شدن!:0معلمو انداخته بودن بیرون!ینی تو عمرم تا حالا اینچورین ندیده بودم!یکی از بچه ها زده بودتش!اصن مگه دارریم!؟مگه میشه!ها!نقیییییییییی!ناهار نخردیم!خخخخخ!بیچاره معلمه هم یکم ش و س میزد!
-
توی کلاس انسانیا سال سوم!دیدیم سرصداس!رفیم دیدم با معلم درگیر شدن!:0معلمو انداخته بودن بیرون!ینی تو عمرم تا حالا اینچورین ندیده بودم!یکی از بچه ها زده بودتش!اصن مگه دارریم!؟مگه میشه!ها!نقیییییییییی!ناهار نخردیم!خخخخخ!بیچاره معلمه هم یکم ش و س میزد!
نوشتهشده در ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۷:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Dr.Bernosi در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
توی کلاس انسانیا سال سوم!دیدیم سرصداس!رفیم دیدم با معلم درگیر شدن!:0معلمو انداخته بودن بیرون!ینی تو عمرم تا حالا اینچورین ندیده بودم!یکی از بچه ها زده بودتش!اصن مگه دارریم!؟مگه میشه!ها!نقیییییییییی!ناهار نخردیم!خخخخخ!بیچاره معلمه هم یکم ش و س میزد!
یه بار هم درو رو دبیر شیمی باز نمیکردن!البته توی کلاس ریاضیا بودش!در کل ما تچربیا مظلوم بودیم!:)
-
سوم دبیرستان بودیم ...یه دبیر فیزیک داشتیم که افتضاح تر از خودش ، فقط خودش بود...بچه ها سرکلاسش هیچی یاد نمیگرفتن، یه بار از همون فصل اول یه امتحان گرفت ...امتحانش فوق العاده سخت بود 50 دقیقه هم تایم داشتیم که ج بدیم...من چون فیزیکو خوب بلدم سوالارو جواب دادم دبیرمونم 50 دقیقه که تموم شد برگه هارو گرفت و رفت...آقا بچه ها میگفتن هیچی جواب ندادیم و همه گریه میکردن تصمیم گرفتن برن ادارهآموزش و پرورش از دبیرفیزیک شکایت کنن
...همون روز بلافاصله بدون اجازه مدیر و معاون و..همه بچه های کلاسمون باهم جز یکی دونفر که میترسیدن ،از مدرسه پیاده مثل راهپیمایی رفتیم آموزش پرورش ! ...اصلا خبر راهپیمایی کلاسمون تو کل دبیرستانا پخش شده بود ! ...اوضاع مدرسه کلا به هم ریخت! یکی از بچه های کلاسمون به دبیرفیزیک زنگیده بود گفته بود سردسته همشون بهاره بود! نمیدونم چرا اینکارو کرد اما بچه ها میگفتن از شدت حسادته البته بعدا خودش با من تماس گرفت و معذرت خواست...خلاصه هدفش این بود منو پیش دبیر فیزیک خراب کنه خخخ بچه ها هم به دفاع از من از کلاس بیرونش کردن کلا میگفتن از این مدرسه هم باید بری ولی با پادرمیونی اولیای مدرسه رضایت دادن که فقط از کلاس بره
...خلاصه از اداره اومدن یه سری جلسات برگزار شد واسه حل این مشکل منم به نمایندگی بچه های کلاس تو جلسات بودم
...آخرش دبیر فیزیک قول داد روش تدریسشو تغییر بده و رضایت دادیم
ولی بعد اون ماجرا خیلی عذاب وجدان داشتیم...یادش بخیر...خیلی خلاصه گفتم ولی بازم طولانی شد
نوشتهشده در ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۷:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهبهاره
زندانیایه اوین ینی بخان شورش کنن اینطوری شورش نمیکنن !!!http://forum.alaatv.com/plugins/nodebb-plugin-emoji-apple/static/images/joy.png
-
بهاره
زندانیایه اوین ینی بخان شورش کنن اینطوری شورش نمیکنن !!!http://forum.alaatv.com/plugins/nodebb-plugin-emoji-apple/static/images/joy.png
نوشتهشده در ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۷:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@reza77 در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
بهاره
زندانیایه اوین ینی بخان شورش کنن اینطوری شورش نمیکنن !!!http://forum.alaatv.com/plugins/nodebb-plugin-emoji-apple/static/images/joy.png
اره بابا!میگم ما پسرا مظلومیم باور نمیکنی که!اصن مدرسه دست دختراس!
-
نوشتهشده در ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۷:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
من کلا خجالتی و مظلوم مدرسه بودم!!هرکاری میکردم کسی بهم شک نمیکرد!:)))
بله..خجالتی و مظلوم...اصلن خیلی مظلوووووووووووووووووووووممممممممممممممم
-
@reza77 در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
بهاره
زندانیایه اوین ینی بخان شورش کنن اینطوری شورش نمیکنن !!!http://forum.alaatv.com/plugins/nodebb-plugin-emoji-apple/static/images/joy.png
اره بابا!میگم ما پسرا مظلومیم باور نمیکنی که!اصن مدرسه دست دختراس!
نوشتهشده در ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۷:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Dr.Bernosi ما بنده خدا ها ..معلم هامون نیامودن سر کلاس..
ما هم ک از خدا خاسته..بهشون کمکم میکردیم -
@Dr.Bernosi در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
توی کلاس انسانیا سال سوم!دیدیم سرصداس!رفیم دیدم با معلم درگیر شدن!:0معلمو انداخته بودن بیرون!ینی تو عمرم تا حالا اینچورین ندیده بودم!یکی از بچه ها زده بودتش!اصن مگه دارریم!؟مگه میشه!ها!نقیییییییییی!ناهار نخردیم!خخخخخ!بیچاره معلمه هم یکم ش و س میزد!
یه بار هم درو رو دبیر شیمی باز نمیکردن!البته توی کلاس ریاضیا بودش!در کل ما تچربیا مظلوم بودیم!:)
@Dr.Bernosi آره دقیقا ما این کارو کردیم در کلاس ما گیر داشت ودبیر می خواست امتحان بگیره دستگیره ی درو ما از تو کلاس میکشیدم معلم ومعاونمون هم از بیرون کلاس ماهم یه دوست داشتیم گنده بود هرکاری داشتیم از اون استفاده میکردیم (همون دوستمون گرفته بود دستگیره رو) آخرشم رفتن کلید ساز آوردن خخخ
-
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
من کلا خجالتی و مظلوم مدرسه بودم!!هرکاری میکردم کسی بهم شک نمیکرد!:)))
بله..خجالتی و مظلوم...اصلن خیلی مظلوووووووووووووووووووووممممممممممممممم
نوشتهشده در ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۷:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده@reza77 در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
من کلا خجالتی و مظلوم مدرسه بودم!!هرکاری میکردم کسی بهم شک نمیکرد!:)))
بله..خجالتی و مظلوم...اصلن خیلی مظلوووووووووووووووووووووممممممممممممممم
اینطوریاس؟؟!!باش..
-
توی کلاس انسانیا سال سوم!دیدیم سرصداس!رفیم دیدم با معلم درگیر شدن!:0معلمو انداخته بودن بیرون!ینی تو عمرم تا حالا اینچورین ندیده بودم!یکی از بچه ها زده بودتش!اصن مگه دارریم!؟مگه میشه!ها!نقیییییییییی!ناهار نخردیم!خخخخخ!بیچاره معلمه هم یکم ش و س میزد!
نوشتهشده در ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۷:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده! -
توی کلاس انسانیا سال سوم!دیدیم سرصداس!رفیم دیدم با معلم درگیر شدن!:0معلمو انداخته بودن بیرون!ینی تو عمرم تا حالا اینچورین ندیده بودم!یکی از بچه ها زده بودتش!اصن مگه دارریم!؟مگه میشه!ها!نقیییییییییی!ناهار نخردیم!خخخخخ!بیچاره معلمه هم یکم ش و س میزد!
نوشتهشده در ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۷:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Dr.Bernosi در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
توی کلاس انسانیا سال سوم!دیدیم سرصداس!رفیم دیدم با معلم درگیر شدن!:0معلمو انداخته بودن بیرون!ینی تو عمرم تا حالا اینچورین ندیده بودم!یکی از بچه ها زده بودتش!اصن مگه دارریم!؟مگه میشه!ها!نقیییییییییی!ناهار نخردیم!خخخخخ!بیچاره معلمه هم یکم ش و س میزد!
اوه امیر یادته اونو.؟
چند تا دانش آموز انسانی توی اون حادثه قربانی شدن..همه افتادن...
هیچکدوم قبول نشدن..
ولی خوب کرم از خوده معلم بودش... -
@reza77 در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
من کلا خجالتی و مظلوم مدرسه بودم!!هرکاری میکردم کسی بهم شک نمیکرد!:)))
بله..خجالتی و مظلوم...اصلن خیلی مظلوووووووووووووووووووووممممممممممممممم
اینطوریاس؟؟!!باش..
نوشتهشده در ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۷:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@reza77 در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
من کلا خجالتی و مظلوم مدرسه بودم!!هرکاری میکردم کسی بهم شک نمیکرد!:)))
بله..خجالتی و مظلوم...اصلن خیلی مظلوووووووووووووووووووووممممممممممممممم
اینطوریاس؟؟!!باش..
والا
تو با اون شوخیا خرکی طرف رو به گریه نندازی مظلومیتت مشخص نمیشه -
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@reza77 در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
من کلا خجالتی و مظلوم مدرسه بودم!!هرکاری میکردم کسی بهم شک نمیکرد!:)))
بله..خجالتی و مظلوم...اصلن خیلی مظلوووووووووووووووووووووممممممممممممممم
اینطوریاس؟؟!!باش..
والا
تو با اون شوخیا خرکی طرف رو به گریه نندازی مظلومیتت مشخص نمیشهنوشتهشده در ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۷:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@reza77 در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@reza77 در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
من کلا خجالتی و مظلوم مدرسه بودم!!هرکاری میکردم کسی بهم شک نمیکرد!:)))
بله..خجالتی و مظلوم...اصلن خیلی مظلوووووووووووووووووووووممممممممممممممم
اینطوریاس؟؟!!باش..
والا
تو با اون شوخیا خرکی طرف رو به گریه نندازی مظلومیتت مشخص نمیشهشما....هیچی ولش کن..
نخیرم ،من جلو همه خجالتیم ،اگ با کسی یه مدتی حرف بزنم و اینا از نزدیک تازه،خجالتم کم میشه.. -
@reza77 در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@reza77 در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
من کلا خجالتی و مظلوم مدرسه بودم!!هرکاری میکردم کسی بهم شک نمیکرد!:)))
بله..خجالتی و مظلوم...اصلن خیلی مظلوووووووووووووووووووووممممممممممممممم
اینطوریاس؟؟!!باش..
والا
تو با اون شوخیا خرکی طرف رو به گریه نندازی مظلومیتت مشخص نمیشهشما....هیچی ولش کن..
نخیرم ،من جلو همه خجالتیم ،اگ با کسی یه مدتی حرف بزنم و اینا از نزدیک تازه،خجالتم کم میشه..نوشتهشده در ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۷:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@reza77 در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@reza77 در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
من کلا خجالتی و مظلوم مدرسه بودم!!هرکاری میکردم کسی بهم شک نمیکرد!:)))
بله..خجالتی و مظلوم...اصلن خیلی مظلوووووووووووووووووووووممممممممممممممم
اینطوریاس؟؟!!باش..
والا
تو با اون شوخیا خرکی طرف رو به گریه نندازی مظلومیتت مشخص نمیشهشما....هیچی ولش کن..
نخیرم ،من جلو همه خجالتیم ،اگ با کسی یه مدتی حرف بزنم و اینا از نزدیک تازه،خجالتم کم میشه..از خجالت کم میشه..به شوخی اضافه میشه http://forum.alaatv.com/plugins/nodebb-plugin-emoji-apple/static/images/joy.png
-
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@reza77 در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@reza77 در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
من کلا خجالتی و مظلوم مدرسه بودم!!هرکاری میکردم کسی بهم شک نمیکرد!:)))
بله..خجالتی و مظلوم...اصلن خیلی مظلوووووووووووووووووووووممممممممممممممم
اینطوریاس؟؟!!باش..
والا
تو با اون شوخیا خرکی طرف رو به گریه نندازی مظلومیتت مشخص نمیشهشما....هیچی ولش کن..
نخیرم ،من جلو همه خجالتیم ،اگ با کسی یه مدتی حرف بزنم و اینا از نزدیک تازه،خجالتم کم میشه..از خجالت کم میشه..به شوخی اضافه میشه http://forum.alaatv.com/plugins/nodebb-plugin-emoji-apple/static/images/joy.png
نوشتهشده در ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۷:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@reza77 در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@reza77 در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@reza77 در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
من کلا خجالتی و مظلوم مدرسه بودم!!هرکاری میکردم کسی بهم شک نمیکرد!:)))
بله..خجالتی و مظلوم...اصلن خیلی مظلوووووووووووووووووووووممممممممممممممم
اینطوریاس؟؟!!باش..
والا
تو با اون شوخیا خرکی طرف رو به گریه نندازی مظلومیتت مشخص نمیشهشما....هیچی ولش کن..
نخیرم ،من جلو همه خجالتیم ،اگ با کسی یه مدتی حرف بزنم و اینا از نزدیک تازه،خجالتم کم میشه..از خجالت کم میشه..به شوخی اضافه میشه http://forum.alaatv.com/plugins/nodebb-plugin-emoji-apple/static/images/joy.png
باز دوباره یادت رفته دیشب از اب نمک بیای بیرون ،نمکی شدی!!://
-
@reza77 در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@reza77 در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@reza77 در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
من کلا خجالتی و مظلوم مدرسه بودم!!هرکاری میکردم کسی بهم شک نمیکرد!:)))
بله..خجالتی و مظلوم...اصلن خیلی مظلوووووووووووووووووووووممممممممممممممم
اینطوریاس؟؟!!باش..
والا
تو با اون شوخیا خرکی طرف رو به گریه نندازی مظلومیتت مشخص نمیشهشما....هیچی ولش کن..
نخیرم ،من جلو همه خجالتیم ،اگ با کسی یه مدتی حرف بزنم و اینا از نزدیک تازه،خجالتم کم میشه..از خجالت کم میشه..به شوخی اضافه میشه http://forum.alaatv.com/plugins/nodebb-plugin-emoji-apple/static/images/joy.png
باز دوباره یادت رفته دیشب از اب نمک بیای بیرون ،نمکی شدی!!://
نوشتهشده در ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۷:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@mahsa_F من کلن با نمک سر میکنم..تو خونمه
\(\)