-
@zohre-nowrouzi
یاد باد آن که صبوحی زده در مجلس انسجز من و یار نبودیم و خدا با ما بود
یاد باد آن که رخت شمع طرب میافروخت
وین دل سوخته پروانه ناپروا بود
یاد باد آن که در آن بزمگه خلق و ادب
آن که او خنده مستانه زدی صهبا بود
-
@njzamin در مشاعره... گفته است:
@zohre-nowrouzi یاد باد آن که صبوحی زده در مجلس انس
جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود
یاد باد آن که رخت شمع طرب میافروخت
وین دل سوخته پروانه ناپروا بود
یاد باد آن که در آن بزمگه خلق و ادب
آن که او خنده مستانه زدی صهبا بود
در آب پر غراب افتاده مگیر
یا توده مشک ناب افتاده مگیر
پیچیده به روی آب دود سیهی
آتش به میان آب افتاده مگیر -
@njzamin در مشاعره... گفته است:
@zohre-nowrouzi
رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکردصد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد
سیل سرشک ما ز دلش کین به درنبرد
در سنگ خاره قطره باران اثر نکرد
دلبند هزار در مکنون
زنجیر بر هزار مجنون
لیلی که بخوبی آیتی بود
وانگشت کش ولایتی بود -
@njzamin در مشاعره... گفته است:
@zohre-nowrouzi
دولت صحبت آن شمع سعادت پرتوبازپرسید خدا را که به پروانه کیست
میدهد هر کسش افسونی و معلوم نشد
که دل نازک او مایل افسانه کیست
یا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبین
در یکتای که و گوهر یک دانه کیست
تا چرخ بدین بهانه برخاست
کان یک نظر از میانه برخاست