هرچی تودلته بریز بیرون۶

[Shame]

Zahra M تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم

تبسمی کن و جان بین که چون همی‌سپرم

[Zohre...]

@njzamin در مشاعره... گفته است:

Zahra M تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم

تبسمی کن و جان بین که چون همی‌سپرم

من شیخ بدم راهب دیرم کردی
از کعبه کشیدی سوی بتخانه مرا
صد شکر که عاقبت به خیرم کردی

[Shame]

@zohre-nowrouzi
یاد باد آن که صبوحی زده در مجلس انس

جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود

یاد باد آن که رخت شمع طرب می‌افروخت

وین دل سوخته پروانه ناپروا بود

یاد باد آن که در آن بزمگه خلق و ادب

آن که او خنده مستانه زدی صهبا بود

[Zohre...]

@njzamin در مشاعره... گفته است:

@zohre-nowrouzi یاد باد آن که صبوحی زده در مجلس انس

جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود

یاد باد آن که رخت شمع طرب می‌افروخت

وین دل سوخته پروانه ناپروا بود

یاد باد آن که در آن بزمگه خلق و ادب

آن که او خنده مستانه زدی صهبا بود

در آب پر غراب افتاده مگیر
یا توده مشک ناب افتاده مگیر
پیچیده به روی آب دود سیهی
آتش به میان آب افتاده مگیر

[Shame]

@zohre-nowrouzi
رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد

صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد

سیل سرشک ما ز دلش کین به درنبرد

در سنگ خاره قطره باران اثر نکرد

[Zohre...]

@njzamin در مشاعره... گفته است:

@zohre-nowrouzi
رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد

صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد

سیل سرشک ما ز دلش کین به درنبرد

در سنگ خاره قطره باران اثر نکرد

دل‌بند هزار در مکنون
زنجیر بر هزار مجنون
لیلی که بخوبی آیتی بود
وانگشت کش ولایتی بود

[Shame]

@zohre-nowrouzi
در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ

سرود زهره به رقص آورد مسیحا را

[Zohre...]

@njzamin در مشاعره... گفته است:

@zohre-nowrouzi
در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ

سرود زهره به رقص آورد مسیحا را

از بیم رقیب و ترس بدخواه
پوشیده بنیم شب زدی آه
چون شمع به زهر خنده می‌زیست
شیرین خندید و تلخ بگریست

[Shame]

@zohre-nowrouzi
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود

بنده من شو و برخور ز همه سیمتنان

[Zohre...]

@njzamin در مشاعره... گفته است:

@zohre-nowrouzi
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود

بنده من شو و برخور ز همه سیمتنان

نه غرضش نه این سخن بود
نه سرو و گل و نه نسترن بود
بودس غرض آنکه در پناهی
چون سوختگان برآرد آهی

[Shame]

یاد باد آن که خرابات نشین بودم و مست

وآنچه در مسجدم امروز کم است آنجا بود

[Zohre...]

در حلقه آن بتان چون حور
می‌رفت چنانکه چشم به دور
تا سبزه باغ را به بیند
در سایه سرخ گل نشیند
با نرگس تازه جام گیرد
با لاله نبید خام گیرد

[Shame]

@zohre-nowrouzi
دولت صحبت آن شمع سعادت پرتو

بازپرسید خدا را که به پروانه کیست

می‌دهد هر کسش افسونی و معلوم نشد

که دل نازک او مایل افسانه کیست

یا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبین

در یکتای که و گوهر یک دانه کیست

[Zohre...]

@njzamin در مشاعره... گفته است:

@zohre-nowrouzi
دولت صحبت آن شمع سعادت پرتو

بازپرسید خدا را که به پروانه کیست

می‌دهد هر کسش افسونی و معلوم نشد

که دل نازک او مایل افسانه کیست

یا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبین

در یکتای که و گوهر یک دانه کیست

تا چرخ بدین بهانه برخاست
کان یک نظر از میانه برخاست

[joy]

این پست پاک شده!

[joy]

@zohre-nowrouzi
تو از کی عاشقی؟این پرسشِ آینه بود از من
خودش از گریه ام فهمید مدتهاست،مدتهاست

[Shame]

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی

گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

گوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخور

گفتمت چون در حدیثی گر توانی داشت هوش

[Brilliant]

شادي ندارد آنکه ندارد به دل غمي آن را که نيست عالم غم، نيست عالمي

[joy]

@zahra-m1999
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد؟
دوستی کی آمد آخر دوستداران را چه شد؟

[sheydadb37]

joy دوک نخ ریسی بیاور یوسف مصری ببر
شهر از بازار یوسف های ارزان پر شده ست