هرچی تو دلته بریز بیرون 2
-
@D-fateme-r ابرفض

کی گف؟؟تازه میگفتن شاید نیمه دوم مرداد@اسمان-ابی بصبر
-
@zahra-m1999 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:

کاش بودی کلم پلوچقد من علاقه مند شدم به این عراقی
یه شعرش بود میگف : در دیر میزدم من ک ندا ز در درآمد که در آ در آ عراقی ک تو هم از آن مایی
-
@njzamin در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@zahra-m1999 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
کاش بودی کلم پلو
کاش بودی کلم پلو یعنی چی؟
کلم پلو یه شخص خاصه






-
@njzamin فک کنم شدت علاقشو نسبت به کلم پلو داره میگه

-
@اسمان-ابی بصبر
@D-fateme-r در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@اسمان-ابی بصبر

-
@zahra-m1999 اره اتفاقا چند وقت پیش سلاامت رسوند
-
@njzamin فک کنم شدت علاقشو نسبت به کلم پلو داره میگه

@اسمان-ابی در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@njzamin فک کنم شدت علاقشو نسبت به کلم پلو داره میگه

نامردا مرضی رو فراموش کردید
-
@zahra-m1999 اره اتفاقا چند وقت پیش سلاامت رسوند
@اسمان-ابی در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@zahra-m1999 اره اتفاقا چند وقت پیش سلاامت رسوند
کجا ???
-
@اسمان-ابی در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@njzamin فک کنم شدت علاقشو نسبت به کلم پلو داره میگه

نامردا مرضی رو فراموش کردید
@zahra-m1999 نه بابا مگه میشه
اکانتش مشکل داشت چند وقت پیشا باهش حرف زدم -
@اسمان-ابی در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@njzamin فک کنم شدت علاقشو نسبت به کلم پلو داره میگه

نامردا مرضی رو فراموش کردید
-
دوستان از حضور در جمع شما بسیار بسیار مشعوفم کرد
با یک حکایت کار خود را فعلا به پایان رساندیم
اندر حکایت انصافآوردهاند که... روزی روزگاری دزدی در راه، بستهای به غارت برد. بستهای که در آن چیز گرانبهایی پنهان بود . از قضا پیوست آن شی گران بها دعایی نیز سنجاق شده بود.دزد حکایت ما، بسته را به صاحبش برگرداند. او را گفتند؛ این چه کاری است، چرا این همه مال را از دست دادی؟گفت: دعای پیوست مرا تکان داد. چرا که صاحب مال عقیده داشت، دعای پیوست، مال او را حفظ میکند.اگر آن را پس نمیدادم در عقیده و باور صاحب آن مال، خلل وارد میشد. آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار نه در مرام من و نه در حکم انصاف است. من دزد مال او هستم، نه دزد دین و باورهای او.حکایت که بدین جا رسید همه همراهان مرام او را پاس داشتند. چرا که او در بین آنها یک دزد با انصاف بود. صبر کنید... حکایات همچنان ادامه دارد...
masoud در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
دوستان از حضور در جمع شما بسیار بسیار مشعوفم کرد
با یک حکایت کار خود را فعلا به پایان رساندیم
اندر حکایت انصافآوردهاند که... روزی روزگاری دزدی در راه، بستهای به غارت برد. بستهای که در آن چیز گرانبهایی پنهان بود . از قضا پیوست آن شی گران بها دعایی نیز سنجاق شده بود.دزد حکایت ما، بسته را به صاحبش برگرداند. او را گفتند؛ این چه کاری است، چرا این همه مال را از دست دادی؟گفت: دعای پیوست مرا تکان داد. چرا که صاحب مال عقیده داشت، دعای پیوست، مال او را حفظ میکند.اگر آن را پس نمیدادم در عقیده و باور صاحب آن مال، خلل وارد میشد. آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار نه در مرام من و نه در حکم انصاف است. من دزد مال او هستم، نه دزد دین و باورهای او.حکایت که بدین جا رسید همه همراهان مرام او را پاس داشتند. چرا که او در بین آنها یک دزد با انصاف بود. صبر کنید... حکایات همچنان ادامه دارد...
عالییی
-
@njzamin در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@zahra-m1999
تخلص مرضیه خانم کلم پلو هستش؟بله من کلم پلو خیلی دوست دارم قرار بود شیراز قبول شم برام کلم پلو بپزه






-
@zahra-m1999 تو انجمن بعنوان مهمان
ولی الان حذف شده گفتگو هامون -
@njzamin در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@zahra-m1999
تخلص مرضیه خانم کلم پلو هستش؟بله من کلم پلو خیلی دوست دارم قرار بود شیراز قبول شم برام کلم پلو بپزه






@zahra-m1999 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@njzamin در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@zahra-m1999
تخلص مرضیه خانم کلم پلو هستش؟بله من کلم پلو خیلی دوست دارم قرار بود شیراز قبول شم برام کلم پلو بپزه







-
@zahra-m1999 باز برا چیییییییی
|
شعردانه

