قسمت بندیِ ترجمه  
- 
- 
@F_SSU در قسمت بندیِ ترجمه  گفته است: گفته است: توجه : 
 part 6
 (هرکسی که میخوان این قسمت رو ترجمه کنن ، پست رو ریپلای بزنن و اعلام کنن)من ترجمه کنم؟ 
- 
@F_SSU در قسمت بندیِ ترجمه  گفته است: گفته است: توجه : 
 part 6
 (هرکسی که میخوان این قسمت رو ترجمه کنن ، پست رو ریپلای بزنن و اعلام کنن)من ترجمه کنم؟ 
- 
@F_SSU در قسمت بندیِ ترجمه  گفته است: گفته است: ⚀توجه : 
 part 7
 (هرکسی که میخوان این قسمت رو ترجمه کنن ، ریپلای بزنن و اعلام کنن )من ترجمه میکنم. 
- 
@F_SSU در قسمت بندیِ ترجمه  گفته است: گفته است: توجه : 
 part 6
 (هرکسی که میخوان این قسمت رو ترجمه کنن ، پست رو ریپلای بزنن و اعلام کنن)من ترجمه کنم؟ 
- 
@F_SSU در قسمت بندیِ ترجمه  گفته است: گفته است: ⚀توجه : 
 part 7
 (هرکسی که میخوان این قسمت رو ترجمه کنن ، ریپلای بزنن و اعلام کنن )من ترجمه میکنم. @miladsaeedi در قسمت بندیِ ترجمه  گفته است: گفته است:@F_SSU در قسمت بندیِ ترجمه  گفته است: گفته است: ⚀توجه : 
 part 7
 (هرکسی که میخوان این قسمت رو ترجمه کنن ، ریپلای بزنن و اعلام کنن )من ترجمه میکنم. مایک در کشور زندگی میکرد، و یک باغچه بزرگ داشت. او سبزیجات و چند مرغ چاق را پرورش می داد.او تخم مرغ ها و گوشت آن ها را می فروخت واز فروش آن ها پول زیادی به دست می آورد.همسایه مایک نیز یک باغچه بزرگ داشت و او نیز سبزیجات و مرغ های چاق در آن داشت. یک حصار سیم( فنس) بین باغچه ها بود اما خیلی کهنه و قدیمی بود و مرغ ها گاهی اوقات حفره ای در فنس پیدا می کردند و از درون آن می رفتند. مایک ، یک فنس جدید بین باغچه خودش و باغچه همسایه اش می خواهد. بنابراین آقای بیگز آمد تا آن را بسازد. مایک به او گفت : لطفا فنس را از چوب محکم بساز . من یک حفره در آن می خواهم آن را به اندازه کافی بزرگ بساز که مرغ هایم وارد باغ همسایه ام شوند و سبزیجات او را بخورند اما برای او خیلی کوچک باشد که نتوانند به باغ من بیایند و سبزیجات من را بخورند. 
- 
@miladsaeedi در قسمت بندیِ ترجمه  گفته است: گفته است:@F_SSU در قسمت بندیِ ترجمه  گفته است: گفته است: ⚀توجه : 
 part 7
 (هرکسی که میخوان این قسمت رو ترجمه کنن ، ریپلای بزنن و اعلام کنن )من ترجمه میکنم. مایک در کشور زندگی میکرد، و یک باغچه بزرگ داشت. او سبزیجات و چند مرغ چاق را پرورش می داد.او تخم مرغ ها و گوشت آن ها را می فروخت واز فروش آن ها پول زیادی به دست می آورد.همسایه مایک نیز یک باغچه بزرگ داشت و او نیز سبزیجات و مرغ های چاق در آن داشت. یک حصار سیم( فنس) بین باغچه ها بود اما خیلی کهنه و قدیمی بود و مرغ ها گاهی اوقات حفره ای در فنس پیدا می کردند و از درون آن می رفتند. مایک ، یک فنس جدید بین باغچه خودش و باغچه همسایه اش می خواهد. بنابراین آقای بیگز آمد تا آن را بسازد. مایک به او گفت : لطفا فنس را از چوب محکم بساز . من یک حفره در آن می خواهم آن را به اندازه کافی بزرگ بساز که مرغ هایم وارد باغ همسایه ام شوند و سبزیجات او را بخورند اما برای او خیلی کوچک باشد که نتوانند به باغ من بیایند و سبزیجات من را بخورند. @miladsaeedi 
 دست شما درد نکنه ، ترجمه کردید
 اما الطفا توی این تاپیک :
 https://forum.alaatv.com/topic/7700/چه-قدر-بلدین-ترجمه-کنین/22
 بفرستیدمتشکرم 
- 
@miladsaeedi 
 دست شما درد نکنه ، ترجمه کردید
 اما الطفا توی این تاپیک :
 https://forum.alaatv.com/topic/7700/چه-قدر-بلدین-ترجمه-کنین/22
 بفرستیدمتشکرم @F_SSU در قسمت بندیِ ترجمه  گفته است: گفته است:@miladsaeedi 
 دست شما درد نکنه ، ترجمه کردید
 اما الطفا توی این تاپیک :
 https://forum.alaatv.com/topic/7700/چه-قدر-بلدین-ترجمه-کنین/22
 بفرستیدمتشکرم ببخشید نمیدانستم. 
- 
- 
 








 ️قوانین پاراگراف نویسی
️قوانین پاراگراف نویسی












