هرچی تو دلته بریز بیرون 2
-
دیوار های پیله ای که اطرافت هست را لمس میکنی ، نرم و محکم و در هم پیچیده اما شروع میکنی و پیله ای دیگر هم میبافی و در خودت بیش تر فرو میروی و غلظت تاریکی را به اوج میرسانی ، همه جا ساکت و خفه ! ناگهان صدای بمب باران مغزت سکوت را میشکند و همه ی لایه ها را میشکافد و آهسته در کنار کسی که باید بشنود زمین میخورد و له مشود ... با چشم هایت صحبت میکنی ک وقت خوابیدن است لطفا ببندید و دندان بر مژه بگذارید تا دمی بیاساییم ، اما چشم ها خسته نیستند چشم ها منتظرند ...
منتظر چین وجدانن ؟
خوابم میاد الانه ک بیهوش شم -
دیوار های پیله ای که اطرافت هست را لمس میکنی ، نرم و محکم و در هم پیچیده اما شروع میکنی و پیله ای دیگر هم میبافی و در خودت بیش تر فرو میروی و غلظت تاریکی را به اوج میرسانی ، همه جا ساکت و خفه ! ناگهان صدای بمب باران مغزت سکوت را میشکند و همه ی لایه ها را میشکافد و آهسته در کنار کسی که باید بشنود زمین میخورد و له مشود ... با چشم هایت صحبت میکنی ک وقت خوابیدن است لطفا ببندید و دندان بر مژه بگذارید تا دمی بیاساییم ، اما چشم ها خسته نیستند چشم ها منتظرند ...
منتظر چین وجدانن ؟
خوابم میاد الانه ک بیهوش شم