هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
chakame نع


یادش رفته بود گاز و خاموش کنه و بادی ک وقتی رفت دستانش را بشوره با خودش ب سمت گاز برده بود شعله هارو خاموش کرده بود..خونه پراز گاز بود..و وقتی ک درو باز کرد ..جرقه ای بین قفل در اتفاق افتاد همه چیز رو ب هوا برد:))


قاتل منم بقیه ادامو در میارن


-
chakame نع


یادش رفته بود گاز و خاموش کنه و بادی ک وقتی رفت دستانش را بشوره با خودش ب سمت گاز برده بود شعله هارو خاموش کرده بود..خونه پراز گاز بود..و وقتی ک درو باز کرد ..جرقه ای بین قفل در اتفاق افتاد همه چیز رو ب هوا برد:))


قاتل منم بقیه ادامو در میارن


-
f r بابا خفننن
:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: :smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes: -
f r
به همان دلیلی که شما اون جوان ناکام ر به فنا دادی! :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: 
-
f r در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
chakame اون زیادم ناکام نبوداا

قبلا چندتا دوست دختر داشته ولی گلوش چیش این گیر کرده بود








اوووووو، اینا رو نگفته بودی
چشممان روشن! -
f r در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
chakame اون زیادم ناکام نبوداا

قبلا چندتا دوست دختر داشته ولی گلوش چیش این گیر کرده بود








اوووووو، اینا رو نگفته بودی
چشممان روشن! -
من تو کلِ داستان، عاشق این یه تیکشم!

- راستش... چطور بگم...
آروم و با طمانینه گفت: - اول چشم هات رو ببند، آروم و عمیق نفس بکش و ریلکس باش! حالا با خلوص نیت با من تکرار کن؛ ای حافظ شیرازی تو محرم هر رازی، تو را به خداوند و شاخه نباتت قسم می دهم که هر چه صلاح و مصلحت می بینی برایم آشکار کنی... حالا یه فاتحه هم براش بخون و چشم هات رو باز کن و بگو!
بعد با تندی ادامه داد: - چجوری بگی؟ اینم سواله که تو می پرسی؟ مگه قراره فال بگیری؟!
- راستش... چطور بگم...
ردپا



️
️







