شبهات پیرامون محرم
-
شبهات در خصوص موقعیت جغرافیایی کربلا ؛
این شبهات بسیار زیادند از جملهفاصله رود فرات تا کوفه یکصد کیلومتر بوده است، پس حضرت عباس (ع) چگونه به شط زده است؟! چرا چاه نکندند و ...؟!
ارائه فاصلههای من درآوردی و دروغین بین مکه و مدینه – مدینه و کربلا – کربلا و شط فرات و ...، از جمله این ضد تبلیغهاست! تا آنجا که حتی فاصله مکه تا کربلا را تا 2400 کیلومتر اعلام کرده و سپس شبهه کردهاند که پس ایشان چگونه میتوانسته در این مدت به کربلا برسد؟! و حال آن که فاصله 1500 کیلومتر بوده و هست و حضرت نیز با سرعتی بین روزانه 50 تا 60 کیلومتر، طی 23 روز این فاصله را طی نمودهاند که بسیار طبیعی است.
الف - در یک جا می گویند که شط نزدیک بود، چگونه نتوانستند آب بردارند، و در جای دیگری میگویند که فاصله شط تا کربلا صد کیلومتر بوده است حضرت عباس علیهالسلام و دیگران چگونه به شط میزدند؟! و برخی نیز نوشتهاند که 200 کیلومتر بوده است! از آنها بپرسید که آیا اساساً فاصله کربلا تا شهر کوفه که مرکز بوده به صد کیلومتر میرسد که فاصله کربلا تا شط فرات صد کیلومتر یا 200 کیلومتر باشد؟!
كربلا در 75 كیلومتری شمال غربی نجف و 80 كیلومتری جنوب غربی بغداد قرار گرفته است و اگر 110 کیلومتر از کربلا دور شویم، به شهر کاظمین میرسیم و نه شط فراط؛ و فاصلهی کربلا تا خود شهر کوفه حدود 80 کیلومتر است.
کربلا در امتداد فرات بوده و هست. در 35 كیلومتری شمال شرقی شهر كربلا شهر مسیب قرار دارد كه رودخانه فرات از آن رد میشود و مرقد مطهر طفلان مسلم در آن قرار دارد و شاخهای از فرات نیز به رودخانهی «حسینه» موسوم گردیده است، از داخل شهر کربلا میگذرد و میدانیم که شهر در اطراف حرمین که 500 متر با هم فاصله دارند، ساخته و آباد شده است. پس فاصله با این شاخه از رود فرات زیاد نبوده است.
همین شاخه رود فرات، سبب وجود نخلستانهای کوچک و بزرگ در آن منطقه گردید و البته كربلا از جنوب و غرب به بیابانهای عراق میرسد و در شمال غربی آن دریاچه نمك الزازه (بحیرة الملح = دریاچه نمک) قرار دارد.
ب – برخی دیگر مدعی شدند که کربلا به فرات نزدیک بود و حواشی رودخانهها حتماً جلگه است، پس چرا گفته میشود صحرای کربلا؟!
هر چند که هنوز هم اطراف رودخانه فرات خشک است، اما کسی نگفته که در منطقه کربلا هیچ آبادانی یا درختی وجود نداشته است! همیشه بیان شده که در اطراف همان شاخهی رودفرات، نخلهایی وجود داشت. اما، همه جلگهها که مانند جلگههای اطراف رودخانه میسیسیپی نیست. کربلا «جلگهای گرم و خشک - (فرهنگ معین، 6/1316)» بوده و هست و اتفاقاً برای حمله به حضرت عباس علیهالسلام نیز پشت همین نخلها کمین کرده بودند. اما مسلّم است که حضرت امام حسین (ع) با تعداد نیروی کم در مقابل حدود سیهزار نفر، در میان نخلها خیمه نمیزدند، بلکه منطقه باز را انتخاب مینمودند که به تحرکات دشمن دید داشته باشند و بتوانند با آنها بجنگند.
ج – برخی دیگر با این ذهنیت که لابد کربلا نیز مانند برخی از سواحل مازندران میباشد، مدعی شدند که ایشان با توجه به نزدیکی به رودخانه میتوانستند به راحتی حفر چاه نمایند!
اگر چه در مناطق «جلگهای گرم و خشک» حفر چاه تا رسیدن به آب، آنقدر هم ساده و راحت نیست، اما امام حسین (ع) نیز نسبت به حفر چاه اقدام نمودند.
بنابر روايت ابن اعثم كوفى و ابن شهرآشوب، امام حسين(عليه السلام) در جلوىِ خيمه (به فاصلهی 19 قدم) چاهى حفر كردند. (ابن شهرآشوب، ابى جعفر رشيدالدين محمد بن على، مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 50 و ابن اعثم كوفى، ابو محمد احمد بن على، الفتوح، ص 893).
دلیل دیگر حفر چاه توسط امام (ع) و یارانش، نامه عبیدالله بن زیاد به عمر سعد است. او در این نامه نوشت: «اما بعد به من چنین خبر رساندهاند كه حسين (عليه السلام) و ياران او چاهها فرو بردهاند و آب بر مىدارند، لهذا ايشان را هيچ فرو ماندگى نيست! چون بر مضمون نامه وقوف يابى، بايد كه حسين بن على (عليه السلام) و ياران او را از كندن چاه منع كنى و نگذارى كه پيرامون آب بگردند». (ابن اعثم كوفى، ابومحمد احمد بن على، الفتوح، ص 893).
پس مسلم است که دیگر دسترسی به آن چاه یا احیاناً چاهها ممکن نشد.
نکته مهم:
هر چند عوامل مأمور به خدشهدار نمودن تاریخ کربلا بر این باورند که قطعاً همگان پیگیری نمیکنند و بالاخره چند نفری دچار شبهه، شک و تردید میشوند، اما بدیهی است که با کم و زیاد کردن فاصلهی بین شهرها، بررسی احتمالی عمق آب در زیر زمین، سواحل سرسبز مدیترانه فرض نمودن حاشیه رود فرات ... و رواج سایر شبهات در این خصوص، نه تاریخ تغییر مییابد و نه حقایق و واقعیتهای تاریخی مبدل و یا محو میشوند. لذا هیچگاه نمیتوانند القا کنند که کلاً واقعه کربلا و عاشورا رخ نداده است و احیاناً این عده نیز به مرگ طبیعی یا سکته مغزی از دنیا رفتهاند.
دقت شود که اگر امام حسین علیهالسلام اصلاً از مکه به سوی کوفه حرکت ننموده باشند، در کربلا محاصره نشده باشند و به همراه فرزندان و یاران، با آن وضع وحشتناک ترور و قتل عام نشده باشند نیز، امام حسین – امام حسین (ع) است و یزید – یزید لعنة الله علیه.
ما ائمه علیهمالسلام و حقانیت آنها را با فرق شکافته، پهلوی شکسته، جگر پارهپاره یا سر بریده نمیشناسیم و دلیلمان بر بطلان و ظلم معاویه و یزید نیز فقط جنایات آنها نمیباشد که با خدشهدار نمودن وقایع اتفاقیه بتوانند ایجاد شک و شبهه کنند و جای حق و باطل را تغییر دهند. لذا دقت داشته باشیم که تمامی این تلاشها مذبوحانه، به خاطر سست کردن اعتقادات و باورها و خدشهدار نمودن اطلاعات از یک سو و پوشش دادن به مظالم آنها از سوی دیگر و به خاطر فرو نشاندن بغض به ظالمین است تا این حبّ به اهل بیت علیهمالسلام و بغض به ظالمین، امروز این چنین نجوشد و تداوم نیابد. -
آیا بهتر نبود به جای هزینه برای عزاداری و گریاندن، دل یتیمی را شاد مینمودیم ، به جای نذری، به زلزله زدهها و ... کمک میکردیم
باز شبه های«به جایِ»!!دقت کردید همیشه وجه ی اقتصادی دارن این شبه ها؟!سیر کردن شکم و ساختن بنا و...جای بیداری عقل و جهت دادن به عواطف و دوست داشتن ها و نفرت های حیاتبخش
اسلامی که مسلمانان و به ویژه اهل ولایت معتقد و عامل به آن هستند، در مباحث اقتصادی نیز نظامی کامل و فرامینی جامع دارد. خمس - انواع زکات، چون زکات فطره، زکات مال و حتی زکات علم – صدقه و انفاق دارد. حق یتیم، حق فقیر، حق پژوهشگر و جویای علم، حق همسایه، حق مستضعف، حتی حق در راه مانده "وابن السبیل" و ...، در آن لحاظ شده است و مردم مسلمان نیز به حد توان و بضاعت خود به این فرامین عمل میکنند. پس لزومی ندارد که "به جای" این کار حسنه، آن کار حسنه گذاشته شود و یکی حذف شود. این یک حقهای است تا هیچ کدام انجام نگیرد....
وقتی پای هزینهی جشن تولدها، عقد و عروسیها، میهمانیها، لوازم آرایش و لباسهای آن چنانی، خودروی لوکس و سفرهای داخلی و خارجی، کافیشاپها، والنتاینها و خوشگذرانیهای حلال و حرام خودشونه حرفی از وقف بچه یتیمها و گرفتاران، حتی ابتدا در میان خویشاوندان و همسایگان هست؟!آنهایی که هزینهی برای ساخت و بازسازی حرمها – برگزاری هر چه باشکوهتر مجالس عزاداری در مساجد و هیئتها و ... را پرداخت میکنند، اغلب نه تنها سرمایهدار نیستند، بلکه اتفاقاً از اقشار متوسط به پایین میباشند و جالب آن که کمک به یتیمان و بیبضاعتها نیز بیشتر از طریق همین قشر صورت میپذیرد. و البته ثروتمندان و متمولین انسان، مسلمان و شیعه نیز کم نیستند و به وظایف خود عمل کنند. خداروشکر
از طرفی مگر میشود کسایی ک معتقدبه مکتب حسینی هستند و براش گریه میکنن،معتقد به کمک به فقرا نباشند ک برایمان «به جا»میگویند!!!
بدون شک پشت این شبهات ماورای ی سوال خوابیده است -
محرم سبب غمگین شدن مردم میشود و غمگین بودن مردم ایران را به عزاداری برای اهل بیت علیهم السلام ربط میدهند و ...؟!
زندگی، سریال کُمدی، شو و خنداونه نیست!
که بتوان در گوشهای آرام نشست و آن را نظاره نمود و خندید؛ و یا یک نمایش (شو) نیست که مردم را برای چند دقیقه، با وارد کردن شوکهای عصبی، به خندهی فیزیکی وادارد، و یا خندوانه نیست که به چهرهای بگویند: «چند ثانیه الکی، رو به دوربین و رو به مردم بخند؛ و ما به بهترین خنده جایزه میدهیم»! بلکه زندگی، یک حقیقت و واقعیت بسیار جدی است و با کسی هم شوخی و خنده ندارد.
انسان، هدف، امید، انگیزه، آرزو، فضیلت، شخصیت، حبّ و بغض دارد و هر گاه شاهد لگدمال شدن تمامی ارزشها، امیدها، شخصیت و هویتش گردد، حتماً غمگین میگردد، مگر آن که دیگر انسانیت را نیز در او کشته باشند و هویت و شخصیتش را از او گرفته باشند.
ما شما را از گذشته تا حال کشتهایم و میکشیم؛ قتل عام به راه میاندازیم، نسلکُشی میکنیم، بزرگانتان را اگر چه در محراب نماز باشند، ترور میکنیم، کودکان شما را هر کجا که باشند، تکه تکه میکنیم، مواد مصرفی شما را با انواع سموم آلوده و کشنده میکنیم ...، اما
«شما نه تنها نباید ناراحت شوید، بلکه باید بسیار خوشحال، سرخوش و ممنون هم باشید و یا احمقانه به آن چه بر سر شما میآوریم بنگرید و ابلهانه بخندید؛ وگرنه میگوییم: شما ملت غمگین و افسردهای هستید!»!!!
غمگینید،شادباشید ،فجایع کربلا را بازگو مکن،چشم ببند شادیت را ازدست مده،چرا؟!چون نسل کشی امروز ما را در یمن و سوریه و...نبینی و قیام نکنی!!
اگر چه آمارهای دروغین و تبلیغاتی و نیز القایی بسیاری منتشر میگردد، اما اگر به آمارهای حقیقی و واقعی مراجعه شود، نه تنها درصد غمگینی، بلکه در صد ناامیدی، افسردگی و سایر تألمات روحی و روانی، در غرب به مراتب بیشتر از ایران میباشد؛ چرا که ما غصهی ناملایمات تحمیلی را میخوریم، اما آنها خبر از مرگ انگیزهها و امید به آینده در مردم و به ویژه نسلهای جوان میدهند!"خنده و گریه" در انسان، نمود بیرونی، ظاهری و جسمی برای "خوشحالی و شادی – یا – ناراحتی و غم" اوست که یا ارزشمند است و یا بیارزش. – یا حقیقی است، و یا کاذب – یا روحی است و یا فقط جسمی.
یک نوع از خنده و گریه، کاملاً ظاهری، فیزیکی، منفعل از تحریکات عصبی و یا از روی عادتها و القائات دورغین میباشد، و یا آن که از شادیها و غمهای ظاهری، کمارزش، گذرا و ... نشأت میگیرد؛ اما یک نوع دیگر از "خنده و گریه"، حقیقی بوده و از شادیها و غمهای حقیقی انسان در حیات معقول او نشأت گرفته و نشان از "فضیلت" آن شخص یا ملت دارد.
بنابراین، برخودرای از نعمت وجود هر فاضلی و به دست آوردن هر فضیلتی، برای انسان و جامعهی عقلگرا، سرور بخش و نشاطآور است، چنان که از دست دادن هر فاضلی و لگد مال شدن فضیلتها و برخورد با موانع کسب فضل، برای هر انسان یا ملت عاقل و با شعوری، نگران کننده، دردآور و غمافزا میباشد.
تعداد جشن و سرورهای ما برای موضوعات و وقایع ارزشمند، اگر بیشتر از عزاداریها ما نباشد، کمتر نیست، چنان که برای مبعث حضرت رسول الله صلوات الله علیه و آله، یک هفته جشن و شادی داریم، هم چنین در 13 رجب، سوم، چهارم و نیمه شعبان، عید فطر، عید غدیر خم و ... . -
جهالت با نقاب دین!
"...آنان کسانی هستند که گمراهی را به جای هدایت و عذاب را به جای آمرزش خریده اند ؛ (و) به راستی چه شکیبا هستند بر آتش (جهنم)"
@دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء -
عالیییی بود عالییی اجرتون با شهدا.
-
فلسفه ی سینه زدن،زنجیر زنی،خیمه زدن و خیرات دادن
سینه زدن، [که دست بردن به طرف قلب و سینه حرکت عمومی همهی مردمان به هنگام تأثر و تألم است]، به نشانهی همان یقه چاک دادنهای بازماندگان در خیمهها به هنگام شهادت ابا عبدالله الحسین (ع) در گودال قتلگاه انجام میپذیرد و نیز نشان از تأثر فراوان دارد. زنجیر زدن، نشانی از به زنجیر کشیده شدن حضرات زینب کبری و امام سجاد (ع) و سایر اسراء دارد. خیمهها به یاد خیمههای سوخته برپا میشود و غذا دادن به غیر از خیرات، به این حکم شرع بر میگردد که مستحب است آشپزخانهی صاحب عزا تا سه روز تعطیل باشد و بستگان و همسایگان به آنها غذا دهند ... .
-
آیا در قرآن ایاتی هست ک بتوان عزاداری بر بزرگان را از آن برداشت کرد؟
سوگواری یعقوب در فراق یوسف
از آیه 84 سوره یوسف که در مورد حضرت یعقوب است، میتوان به مشروعیت عزاداری استدلال کرد:
«یا أسفی على یوسف وابیضّتْ عیناه من الحزن فهو کظیم؛ وا اسفا بر فراق یوسف! در حالی که یعقوب خشم خود را فرو میخورد، چشمانش از اندوه سفید شد».
حضرت یعقوب و حضرت یوسف، هر دو پیامبر بودند و گریه حضرت یعقوب بر حضرت یوسف، تنها به جهت پدر و فرزندی نبود، بلکه گریه یک پیامبر در غم فراقِ پیامبر دیگر بود. فقط جنبه عاطفی در آن نیست و جهات مهم دیگری مطرح است.
با توجه به این که ذکر هر داستانی در قرآن کریم به جهت نکات و پیامهایی است که داستان حاوی آن است، شاید مهمترین و بارزترین پیام آیه، پسندیده بودن گریه بر محبوب از دست رفته باشد، که رابطة فرد با وی رابطة دینی و الهی است، بنابراین از عمل این پیامبر الهی، پسندیده بودن گریه بر اولیای خداوند استفاده میشود.
هنگامی که از امام سجاد(ع) سبب گریه بیش از حد را مىپرسیدند، آن حضرت مصائب جانگداز کربلا را بازگو مىکرد ومىفرمود: «مرا ملامت نکنید. یعقوب، پس از آن که یک فرزند خود را از دست داد آنقدر گریست تا از غصه چشمهایش سفید شد، در حالى که یقین به مرگ فرزندش نداشت در حالى که من به چشم خود دیدم که در نیم روز چهارده نفر از اهل بیت مرا سر بریدند. انتظار دارید داغ آنها از دلم بیرون برود؟!(8)
از فراق روى یک یوسف اگر یعقوب سوخت
هجر هفتاد و دو یوسف کرده خونین دل مراایات دیگری نیز مانند آیه ی ۳۲ سوره ی حج
من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب ؛امر چنین است وهر کس که شعائر الهی را بزرگ بدارد این امر از پرهیزگاری دلهاست ...ک این بزرگداشت انواعی دارد -
صوتی؛خطبه ی حضرت زینب در شام ...
0_1537428071620_khotbeye-Hazrate-Zaeinab-salamollah-alayha_mixdown.mp3این خطبه چندبخش داره؛
- نخست اين بانوى شجاع اسلام با چند جمله كوبنده، غرور يزيد را در هم مى شكند و با آيه اى از قرآن، موضعش را در پيشگاه خدا روشن مى سازد و مى گويد: هرگز بهره ورى از حكومت و كاخ و ثروت را دليل بر امتياز الهى نگير، تو از مصاديق كسانى هستى كه خداوند آنها را به حال خود واگذارده، تا پشت آنها از بار گناه سنگين شود، سپس آنها را از همه چيز ساقط كرده و به دوزخ مى فرستد!
- در بخش دوم، رفتار پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) را با اجداد يزيد در فتح مكه كه همه را مشمول عفو قرار داد با عمل زشت يزيد كه فرزند پيغمبر خدا(صلى الله عليه وآله) را كشته و سرهاى بريده و خاندان اسير آنها را شهر به شهر مى گردانْد، مقايسه كرده و مهر باطل بر پيشانى يزيد مى زند.
- در بخش سوم، جمله هاى كفرآميز يزيد را يادآورى مى كند و تأكيد بر عدم ايمان او مى نمايد، و اينكه به زودى به سرنوشت اشياخ و اجدادش گرفتار شده و به جهنم واصل مى شود.
- سپس تأكيد بر مقام والاى شهيدان مخصوصاً شهداى خاندان پيغمبر(صلى الله عليه وآله) در كربلا مى كند و افتخار به وجود آنها را امتياز بزرگ اين خاندان مى شمرد.
- آنگاه به حضور يزيد در محكمه عدل الهى در قيامت اشاره مى كند، در آن دادگاهى كه قاضى آن خداست و خصم او پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و شاهدانش فرشتگان خدا هستند و پايان چنين دادگاهى روشن است.
6.سپس به تحقير فوق العاده يزيد مى پردازد تا آن حد كه مى فرمايد: اگر روزگار به من ستم كرد و مرا به صورت زنى اسير پاى تخت تو آورد، تصور نكنى من براى تو ارزشى قائلم، من تو را در حدى نمى دانم كه مخاطب سخنانم باشى و اگر با تو سخن مى گويم، از باب ناچارى است.
- در آخرين بخش از سخنان خود، خداوند را بر نعمت هاى بيكرانش بر خاندان نبوت سپاس مى گويد كه با رحمت و سعادت آغاز شد و با شهادت و كرامت پايان يافت