ردپا
هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
revival در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
باز از این موجدات عجیب الخلقه
به این میگن تخم مرغ پسرم
واییی یاد یه دوبله ی مشهدی افتادم
آسمان ِ آبی در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
revival در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
باز از این موجدات عجیب الخلقه
به این میگن تخم مرغ پسرم
واییی یاد یه دوبله ی مشهدی افتادم
کار خودم بوده -
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
revival در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است
@بهره
بله دقتتو دیدیم
خواستم ببینم بین شما دوتا کدوم تیزبین تر و سریعتره ک تو بردی
-
revival در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه
بهاره
فقط خواستم دقتتون رو در هنگام بحران بسنجمکم نیاری یه وقت
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
revival در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه
بهاره
فقط خواستم دقتتون رو در هنگام بحران بسنجمکم نیاری یه وقت
نه حواسم هست
-
باز اون پایین اون شکلی شد
نگین ایندفعه ام که شماها نمیبینینآسمان ِ آبی در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
باز اون پایین اون شکلی شد
نگین ایندفعه ام که شماها نمیبینیننکنه تب و اینا به مغزم فشار اورده که اون پایینو شیش تایی میبینم
-
آسمان ِ آبی در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
باز اون پایین اون شکلی شد
نگین ایندفعه ام که شماها نمیبینیننکنه تب و اینا به مغزم فشار اورده که اون پایینو شیش تایی میبینم
آسمان ِ آبی در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
آسمان ِ آبی در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
باز اون پایین اون شکلی شد
نگین ایندفعه ام که شماها نمیبینیننکنه تب و اینا به مغزم فشار اورده که اون پایینو شیش تایی میبینم
از شام ک بگذرم ولی گاهی مال منم اینطور میشه
-
آسمان ِ آبی در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
آسمان ِ آبی در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
باز اون پایین اون شکلی شد
نگین ایندفعه ام که شماها نمیبینیننکنه تب و اینا به مغزم فشار اورده که اون پایینو شیش تایی میبینم
از شام ک بگذرم ولی گاهی مال منم اینطور میشه
revival خوبه پس هنوز سالمم
-
بهاره شبت خوش:)
-
جیغ یک گربه ام و زندگی ام در گونی ست
بغض را می کنم و گریه ی من قانونی ست
.
شب شده می روم از خواب به رؤیایی که...
خواب ، خونی و شبم خونی و رؤیا خونی ست!
.
آنچه گفتم شدی و آنچه نگفتم بودی
گربه ی مرده شدم ، گریه ی جفتم بودی
.
مثل یک بغض گلوگیر، پُر از لخته ی خون
تف شدم از شب غمگین تو با بی ادبی
.
خسته از قبل، ولی خسته تر از آینده
تف شدم بر سر سیگاری ِ تو با خنده
.
دشمنانم وسط ِ کوچه معطّل بودند
و رفیقان که همه بر سر ِ منقل بودند!
.
آسمان، دود... خدا دود... رفیقانم دود...
اوّل قصّه یکی بود و یکی باز نبود
.
قرص را می خوری و پُر شده از سردردی
در زمان عوضی رفته و برمی گردی
.
آخرین وقت نمازی و اتاقی غصبی!
خسته از اینهمه تردید به من می چسبی
.
مثل یک گربه که رؤیاش پلنگی بوده
مثل خوابی که تهش صبح قشنگی بوده!
.
در سرم وحشت فردا و پُر از دیروزم
بغلم می کنی و در بغلت می سوزم -
:smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes: :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: کاش کلاغه به خونش میرسید
@milad91 در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
:smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes: :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: کاش کلاغه به خونش میرسید
نه قصه ی ما به سر برسه خیلیه...
