شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
mriaw در شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم گفته است:
زنگ ادبیات بود،پرسش داشتیم،آخرین پرسش ، بخش تمرین بود که یه سوالش
میگفت:هشت کلمه ی مهم از متن درس بیابید و با هرکدام جمله بسازید.نوبت که به من
رسید گفتم:با کمال الملک جمله میسازم.معلم گفت باشه.حالا سوتی منو داشته
باش.گفتم:کمال الملک شاعر دوره ی قاجار بود.بعد همه یک صدا داد زدن:کمال
الملک؟؟!!شاعر؟؟!!منم هول شدم و گفتم:نه!خیلی مهربان بود!
همه حتی معلم،با هم زدن زیر خنده!
وای خدایا یادش بخیرولی من هر وقت این سوتیمو یادم میاد نابود میشم
-
تو دانشگاه از یه دختر خوشم اومد یه اسکناس در آوردم روش شماره نوشتم
و رفتم بهش گفتم این پول از جیب شما افتاد
دختره خنگ اسکناسو ازم گرفت رفت باهاش ساندویچ خرید
حالا مشکل اینا نیست
درد من اینه که یارو ساندویچیه از ساعت ۱۲ شب تا الان داره پیام میده
میگه از ساندویچ خوشت اومد عزیزم؟
اینو کجای دلم بزارم؟ -
مردی در جزیره ای افتاد که همه ساکنینش زن بودند
زنها تصمیم گرفتند مرد را اعدام کنند
و پیش از اعدام از او خواستند که آخرین درخواستش را بگوید
مرد گفت: می خواهم زنی مرا اعدام کند که خود را زشت ترین زن جزیره می بیند.!
طبیعتا مرد تا الان زنده است، مغازه ای باز کرده و خداروشکر اوضاعش روبراهه -
زن و مردی واسه طلاق رفتن دادگاه
قاضی گفت شما سه تا بچه دارید
چجوری میخواید بین خودتوون تقسیمش کنید؟
زن و مرد بعد از یه مکالمه و جر و بحث طولانی رو به قاضی گفتن:
باشه آقای قاضی ما سال دیگه با یک بچه بیشتر میایم
صبر کنید
جوک هنوز تموم نشده !
۹ ماه بعد…
اونا دوقولو به دنیا آوردن -
darya.momtaz وقت استراحت میام اینجا