هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
https://cdn.tabnak.ir/files/fa/news/1393/2/11/369079_212.mp3
حال همهی ما خوب است
اما تو باور نکن
پ.ن : یکم ردش کنید:/
#خسرو_شکیباییسلام!
حال همهی ما خوب است
ملالی نيست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خيالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگويند
با اين همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی میگذرم
که نه زانویِ آهویِ بیجفت بلرزد و
نه اين دلِ ناماندگارِ بیدرمان!تا يادم نرفته است بنويسم
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
میدانم هميشه حياط آنجا پر از هوای تازهی باز نيامدن است
اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
ببين انعکاس تبسم رويا
شبيه شمايل شقايق نيست!
راستی خبرت بدهم
خواب ديدهام خانهئی خريدهام
بیپرده، بیپنجره، بیدر، بیديوار ... هی بخند!
بیپرده بگويمت
چيزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نيک خواهم گرفت
دارد همين لحظه
يک فوج کبوتر سپيد
از فرازِ کوچهی ما میگذرد
باد بوی نامهای کسان من میدهد
يادت میآيد رفته بودی
خبر از آرامش آسمان بياوری!؟
نه ریرا جان
نامهام بايد کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آينه،
از نو برايت مینويسم
حال همهی ما خوب است
اما تو باور نکن -
ديگر از اين همه سلام ضبط شده بر آداب لاجرم خسته ام بيا برويم
آن سوي هر چه حرف و حديث امروز است هميشه سكوتي براي آرامش و فراموش ما باقيست
ميتوانيم بدون تكلم خاطره اي حتي كامل شويم
ميتوانيم دمي در برابر جهان به يك واژه ساده قناعت كنيم
من حدس ميزنم از آواز آن همه سال و ماه هنوز بيت ساده اي از غربت گريه را به ياد آورم
من خودم هستم بي خود اين آينه را روبروي خاطره نگير
هيچ اتفاق خاصي نيفتاده است
تنها شبي هفت ساله خوابيدم و بامدادان هزار ساله برخاستم -
دارم هی پا به پای نرفتن صبوری میکنم
صبوری میکنم تا تمام کلمات عاقل شوند
صبوری میکنم تا ترنم نام تو در ترانه کاملتر شود
صبوری میکنم تا طلوع تبسم، تا سهم سايه، تا سراغِ همسايه ...
صبوری میکنم تا مَدار، مُدارا، مرگ ...
تا مرگ، خسته از دقالبابِ نوبتم
آهسته زير لب ... چيزی، حرفی، سخنی بگويد
مثلا وقت بسيار است و دوباره باز خواهم گشت!هِه! مرا نمیشناسد مرگ
يا کودک است هنوز و يا شاعران ساکتند!حالا برو ای مرگ، برادر، ای بيم سادهی آشنا
تا تو دوباره بازآيی
من هم دوباره عاشق خواهم شد! -
من بايد به دنياي خارج از ذهنم ايمان داشته باشم. بايد باور داشته باشم که اعمالم هنوز معنادارن، حتي اگر نتونم اونها رو به ياد بيارم. بايد ايمان داشته باشم؛ زماني هم که چشمام بستهاس دنياي بيرون هنوز هم اونجاست. من باور دارم که دنياي بيرون هنوز هم اونجاست؟ هنوز اون بيرونه؟ آره. ما همه به آينههايي نياز داريم که به ما يادآوري کنن کي هستيم. من متفاوت نيستم
-
-
_F_SSU_
نیستی ولی یه چیزی بگم
یه روز بعد از یه مدت طولانی برگشته بودم انجمن و خیلی اتفاقی یکی از پست هاتو دیدم که طرف صحبتت با من بود اما متاسفانه اون موقع ندیده بودم که جواب بدم.الان پیدا نکردم اون پست رو ولی ببخشید اگه جواب نداده بودمخیلی وقته نیستی حتما یه سری بزن خوشحال میشیم
-
-