هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
fffffj یه داستانی بود توی کارگاه ترجمه عربی
که میگفت یه راهزنی خودشو به عنوان در راه مانده نشون میده و سوار اسب یه رهگدری میشه. بین راه صاحب اسبو مبنداره پایین و اسبشو میدزده.
صاحب اسب میگه اسب منو که بردی ولی لطفا ازین قصیه به کسی چیزی نگو چون جوانمردی ازبین میره و دیگه کسی به کسی کمک نمیکنه
بیخیال
نمیدونم چرا اینو گفتم دقیقا -
-
fffffj یه داستانی بود توی کارگاه ترجمه عربی
که میگفت یه راهزنی خودشو به عنوان در راه مانده نشون میده و سوار اسب یه رهگدری میشه. بین راه صاحب اسبو مبنداره پایین و اسبشو میدزده.
صاحب اسب میگه اسب منو که بردی ولی لطفا ازین قصیه به کسی چیزی نگو چون جوانمردی ازبین میره و دیگه کسی به کسی کمک نمیکنه
بیخیال
نمیدونم چرا اینو گفتم دقیقا -
fffffj یه داستانی بود توی کارگاه ترجمه عربی
که میگفت یه راهزنی خودشو به عنوان در راه مانده نشون میده و سوار اسب یه رهگدری میشه. بین راه صاحب اسبو مبنداره پایین و اسبشو میدزده.
صاحب اسب میگه اسب منو که بردی ولی لطفا ازین قصیه به کسی چیزی نگو چون جوانمردی ازبین میره و دیگه کسی به کسی کمک نمیکنه
بیخیال
نمیدونم چرا اینو گفتم دقیقا -
fffffj در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@milad91 خواستی بگی نثلا من عربیو خوندم بلدم
خواستی بگی مثلا میلادو نمیشناسی؟