اعتراف میکنم که....
-
اعتراف میکنم که الان به انتظار باز شدن تودلی ام
-
اقا اقرار میکنم....
نمک خوردم نمکدان را شکستم -
اعتراف میکنم اولین روزی که عضو انجمن شدم اصلا متصور نمیشدم انقد وابسته شم به رفقام
و البته اصلا در ذهنم هم نمیگنجید افراد کم فهم:| هم اینجا باشن چه برسه به اینکه بخوان با خودم برخورد داشته باشن :|
گمون کردم میام اینجا سوال درسی میپرسم و میرم
تازه همونقدشم نمیخواستم بیام
اعتراف میکنم سه نفر از نزدیکانم که باهم تو یه آپارتمان بودیم عضو انجمن بودن:smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes:
اعتراف میکنم آی دی دوتاشونو ندارم
و اعتراف میکنم هر سه شون هشدار دادن به غلط کردن می افتم
اعتراف عظمی م هم اینه که وقتی عضو شدم تا حدود هفت ماه ساین این نمیکردم ولی پستارو میخوندم گاهی
بعد و قتی داخل اومدم فرداش یا پس فرداش به یکی از کاربرای عزیز فروم گفتم از انجمن خوشم نیومد میرم
اعتراف میکنم یه روز آقای سعیدی فک کرد خدانگهدار من ینی واسه همیشه خدانگهدار
بعد گفتن از این رفتنای با بازگشت زیاد دیدیم و من انقد نفهمیدم حرفشونو که توضیح خواستم
الان انقد میفهمم حرفشونو که توضیح نمیدم
ادامه بدم؟
فعلا کافیه
تا همینجاشم نمیخونن
-
اعتراف میکنم ک
دلم برای داداشم یه عااااالمه تنگ شده
دیروز زنگ زدکلی از سختی ها گفت با اینکه خیلی سخته براش ولی دیروز یه ذره خوشحال شدمچون وقتی اینجا بود خیلی راحتی کشید الانه ک اونجاست داره سختی میکشه قدر عافیت میدونه
ولی دلم براش خیلی خیلی تنگ شده خیلی بیشتر از خیلی
اینارو اینجا دارم میگم وگرنه به خودشم نمیگفتم -
اعتراف میکنم فقط امیدوارم بد آموزی نداشته باشه
:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
اعتراف میکنم اون کسی که سال دوم ابتدایی تو حیاط مدرسه با سرعت می دویید من بودم اون دختر بیگناه به جای من کتک خورد
اعتراف میکنم سال سوم راهنمایی زنگ آخر از مدرسه فرار کردم و اومدم خونه pes بازی کردم :| بماند فرداش تا وارد مدرسه شدم خفتم کردن و با پادرمیونی ناظم و نمرات خوبم ولم کردن:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: (این خودش ماجرایی داره :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:)
اعتراف میکنم اونی که از دیوار استخر سال سوم دبیرستان کشید بالا من بودم
اعتراف میکنم باعث و بانی همه ی آتیش سوزوندنای راهنمایی من بودم اما چون قیافم مظلومه هیچ کس هیچ وقت بهم شک نکرد:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
اعتراف میکنم اون برگه ای که موقع امتحانا دست به دست میشد و همه از روش مینوشتن مال من بود :|
اعتراف میکنم 7 8 سالگی من بودم که با دوچرخه با پسرای محله مسابقه دادم و تهش با مخ اومدم رو آسفالت:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
دیگه بزارین نگم :| -
اعتراف میکنم نصف زمان مدرسه رو پشت بوم مدرسم ک امتحانا رو بپیچونم
-
اعتراف میکنم :
الان دو ماهه دارم التماس میکنم که بهم اجازه بدن برم راهیان نورو اجازه هم دادن
ولی از ته دل راضی نیستن من برم
خلاصه فردا ساعت 8 میرم ولی اعتراف میکنم که خیلی ترسیدم@mahsaaaaa82 یادش بخیر......ترس چرا؟کلی خاطره میشه برات : )
-
@mahsaaaaa82 یادش بخیر......ترس چرا؟کلی خاطره میشه برات : )
آسمان ِ آبی قول بده نمیخندی بم
-
آسمان ِ آبی قول بده نمیخندی بم
این پست پاک شده! -
اعتراف میکنم :
الان دو ماهه دارم التماس میکنم که بهم اجازه بدن برم راهیان نورو اجازه هم دادن
ولی از ته دل راضی نیستن من برم
خلاصه فردا ساعت 8 میرم ولی اعتراف میکنم که خیلی ترسیدم@mahsaaaaa82 در اعتراف میکنم که....
گفته است:
اعتراف میکنم :
الان دو ماهه دارم التماس میکنم که بهم اجازه بدن برم راهیان نورو اجازه هم دادن
ولی از ته دل راضی نیستن من برم
خلاصه فردا ساعت 8 میرم ولی اعتراف میکنم که خیلی ترسیدمایشالا عمودی نری ، افقی برگردی.
یک توصیه : یه وقت احساساتی نشی بری جاهای پرت و دور ، سال های قبل به اتوبوس های راهیان نور تیر اندازی کردن. همیشه با یگانی که بردتت باش
-
اعتراف میکنم همیشه فکر میکردم پیر لوتی یه آدم پیره که چون خیلی مشتی و لوتی و بامرام بوده بش میگفتن پیر لوتی
وقتی فهمیدم طرف فرانسویه و تلفظ اسمش پی یر ه کل باورام فرو ریخت :|:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:@shining-way سلام