Skip to content
  • دسته‌بندی‌ها
  • 0 نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
  • جدیدترین پست ها
  • برچسب‌ها
  • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
  • دوره‌های آلاء
  • گروه‌ها
  • راهنمای آلاخونه
    • معرفی آلاخونه
    • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
    • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
    • استفاده از ابزارهای ادیتور
    • معرفی گروه‌ها
    • لینک‌های دسترسی سریع
پوسته‌ها
  • Light
  • Cerulean
  • Cosmo
  • Flatly
  • Journal
  • Litera
  • Lumen
  • Lux
  • Materia
  • Minty
  • Morph
  • Pulse
  • Sandstone
  • Simplex
  • Sketchy
  • Spacelab
  • United
  • Yeti
  • Zephyr
  • Dark
  • Cyborg
  • Darkly
  • Quartz
  • Slate
  • Solar
  • Superhero
  • Vapor

  • Default (بدون پوسته)
  • بدون پوسته
بستن
Brand Logo

آلاخونه

  • سوال یا موضوع جدیدی بنویس

  • سوال مشاوره ای
  • سوال زیست
  • سوال ریاضی
  • سوال فیزیک
  • سوال شیمی
  • سایر
  1. خانه
  2. بحث آزاد
  3. خاطره ای از دوران مدرسه
روز آخر ❤️
_
سلام به همه رفقای کنکوری اومدم یه تاپیک بزنم برای روز آخر کنکور، اینجا بچه‌هایی که می‌خوان روز آخر رو مفید درس بخونن، بیان برنامه‌هاشونو پارت‌بندی شده بزارن ️ و هم اونایی که تصمیم گرفتن دیگه درس نخونن و فقط ریلکس کنن، اینجا کنار هم باشیم ، حرف بزنیم ، استرسارو بریزیم دور، انرژی مثبت بدیم و بگیریم ... اگه برنامه‌ریزی برای روز آخر داری، بیا پارت‌هات رو بزار و تا لحظه آخر تلاش کن ( مثل خودم ایده همینه چون مجبورم ) ... اگه تصمیم گرفتی دیگه فقط استراحت کنی که خیلیم عالی ... اگه دکترای پارسالی هستی و تجربه شب قبل کنکور رو داری، لطفا بیا راهنمایی کن، آرامش و انرژی بده :)) ‌ فقط یه خواهش کوچولو دارم لطفا فضای تاپیک آروم و مثبت نگه داریم چون قرار نیست با کارای دیگه اتفاق خاصی بیفته اما با اینکارا اتفاق خاصی میفته @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @تجربیا
بحث آزاد
برگ انجیر.... ☘️🍀🌿
______
بِسْم رَبّ النور ️ سلام امیدوارم حال دلتون بهترین باشه..... برم سراغ حرف اصلی.... در فکر تاپیکی بودم که هر روز توش چند تا پست قشنگ بزارم و با چند تا عکس و متن نوشته و دل نوشته...... حالمون خوب بشه، انرژی بگیریم در طول روز.....️️ یه جورایی این تاپیک شبیه کانال یا چنل..... البته پست هایی که قرار بزارم برای خودم نیست و صرفا گلچینی از مطالبی که ممکنه توی فضای مجازی یا کتاب ها ببینم و بارگذاری بکنم..... اگر شما هم دوست داشتید خوشحال میشم همراه من بشید.... ️ [image: 1686940882701-img_-_.jpg] پ.ن:اسم تاپیک برگرفته از اسم یک کانالِ و در آخر دعا میکنم دلتون ذهنتون ابری باشه(:️️
بحث آزاد
رقیب
م
کسی هس ساعت مطالعه بالایی داشته باشه بخونیم این 20 روزو؟ ترجیحا دختر باشه تنهایی نمیتونم اگ یکی بود خیلی بهتر پیش میرفتم
بحث آزاد
خــــــــــودنویس
Dr-aculaD
Topic thumbnail image
بحث آزاد
👣ردپا👣
اهوراا
Topic thumbnail image
بحث آزاد
کنکور1405
M
سلام به همه. من بعد از یه مدت دوباره میخوام کنکور 405 رو شرکت کنم. ولی خب کسی رو پیدا نکردم که برای سال405 باشه. و دوستی پیدا نکردم تو این زمینه. هرکی هست بیاد اینجا حرف بزنیم
بحث آزاد
تروخدا بیاین
م
دیروز اشتبا کردم سلامت نخوندم الان چیکار کنم جزوه ای میدونین یکم جمعو جور باشه کتاب اصلن خونده نمیشه خیلی زیاده
بحث آزاد
دستاورد هایِ کوچکِ من🎈
AinoorA
سلام بچه ها امیدوارم حالتون خوب باشه و خیلی سرحال و شاد باشین خب از عنوان تاپیک یچیزایی مشخصه که قراره در مورد چی اینجا حرف بزنیم ولی بزارین توضیحات بیشتر بدم خیلی از ما یوقتایی هست که ممکنه احساس کنیم هیچ کاری نکردیم یا هیچ کاری ازمون برنمیاد و روزمون رو تلف کردیم و.. و ذهنمون ما رو با این افکار جور واجور و عجیب غریب مورد آزار قرار بده و احساس ناتوانی رو بهمون بده در حالی که در واقعیت اینطوری نیست و ما توانا تر از اون چیزی هستیم که توی ذهنمون هست اینجا قراره از موفقیت های کوچولومون حرف بزنیم و رونمایی کنیم تا به ذهنمون ثابت کنیم بفرما آقا دیدییی ما اینیم هر شب از کار های مثبت کوچولوتون بیاین و بگین و این حس مثبت و قشنگ مفید بودن رو به خودتون بدین مثلا کنکوری ها میتونن تموم شدن یه بخش از برنامه اشون رو بگن ، از انجام دادن کار هایی مثل مرتب کردن اتاق ، از گذروندن امتحانای سخت و آب دادن به گل ها و کلی کار کوچیک و مثبت دیگه منتظرتون هستم آلایی ها موفق باشین🥹️ دعوت میکنم از : @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء @دانشجویان-درس-خون @دانشجویان-پزشکی @دانشجویان-پیراپزشکی
بحث آزاد
تنهایی حوصله ندارم بیاین با هم نهایی بخونیم
م
سلام بچها هر ساعتی هر درسیو خوندین بیاین بگین این ساعت اینقدر فلان درس رو خوندم انگیزه میگیریم
بحث آزاد
بخدا سوالات اونقد سخت نیستن ولی وقتی میشینم سر جلسه اعداد کوه میشن واسم
م
بچها وقتی میشینم به ارومی حل میکنم سوالاتو میدونم حل میکنم مشکلی ندارم سر جلسه انگار اصن من نخوندم ی جوری میشم میترسم از سوالا مخصوصا سوالاتی ک عدد دارن عددا جلو چشام بزرگ میشن بخدا خنده داره ولی جدی میگم
بحث آزاد
من ِ فارغ 401 هم باید زمین ترمیم کنم؟؟
م
...............
بحث آزاد
شاید شد...چه میدانی؟!
Hg L 0H
مدت هاست که از نشست غبار سرد و تیره به قلبم میگذرد مدت هاست منِ تاریکِ گم شده، در خودم به دنبال روزنه هایی از نور میگردد نفس هایم سخت به جانم می نشینند اشک هایی که سرازیر نمی شوند وجود مرا به ستوه آورده اند دوست دارم بایستم سرم را بالا بگیرم و تا زمانی که صدایم خفه شود فریاد بزنم بماند در پس پرده ی خاکستری غم بماند که چه می شود... شاید شد....چه میدانی؟!
بحث آزاد
بحث آزاد
JaanaJ
دوستان من تازه وارو سایت شدم میخوام بدونم چطوری باید اسمم رو تغیر بدم درست کردم ولی باز دوباره اینو زده چیکار باید کنم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.........
بحث آزاد
تمام رو به اتمام
Hg L 0H
حس خفقان، حتی نفس کشیدن هم سخت شده گلویم فشرده تر از قبل راه هوا را بسته پروازی را آغاز کردم که در سرم مقصدش بهشتی برین بود اما اکنون و در این زمان نمیدانم کجا هستم پروازم به سمت جهنم است یا بهشت؟ میشود یا نمیشود تمام وجودم را پر کرده تمام احساسات کودکی از کوچک و بزرگ به مغزم هجوم آورده و دارد تمامِ من را آرام آرام از من میگیرد نکند اینجا جای من است؟ در سرِ کودکیِ من چنین رویایی شکل گرفته بود؟ قلبم سیاه و چشمانم تار شده اند هوای پریدن دارم اما نگار لحظه به لحظه در همان جایی قرار دارم که ایستاده بودم انگار نمیشود قدم از قدم برداشت میخواهم رها باشم از افکاری که مرا خفت میکنند و تا مرز خفه شدن من را به دنبال خود میکشانند میل به رهایی آزادی ام را هم از من گرفته... شوق پریدن آرام آرام گویی دارد تبدیل به میل سقوط میشود مبادا چنین روزی برسد... مبادا....
بحث آزاد
به که باید دل بست؟
blossom.B
به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ سینه ها جای محبت , همه از کینه پر است. هیچکس نیست که فریادِ پر از مهر تو را گرم پاسخ گوید. نیست یک تن که در این راه غم آلوده ی عمر , قدمی راه محبت پوید. خط پیشانی هر جمع , خط تنهاییست. همه گلچینِ گلِ امروزند... در نگاه من و تو حسرت بی فرداییست. به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ نقش هر خنده که بر روی لبی می شکفد, نقشه‌ای شیطانیست. در نگاهی که تو را وسوسه ی عشق دهد حیله‌ای پنهانیست. خنده ها می شکفد بر لبها, تا که اشکی شکفد بر سرمژگان کسی. همه بر درد کسان می نگرند, لیک دستی نبرند از پی درمان کسی. زير لب زمزمه شادی مردم برخاست, هر کجا مرد توانائي بر خاک نشست . پرچم فتح برافرازد در خاطرِ خلق, هر زمان بر رخ تو هاله زَنَد گردِ شکست. به که بايد دل بست؟ به که شايد دل بست؟ از وفا نام مبر , آن که وفا خوست کجاست؟ ریشه ی عشق فسرد... واژه ی دوست گریخت... سخن از دوست مگو...عشق کجا؟دوست کجا؟ دست گرمی که زمهر , بفشارد دستت در همه شهر مجوی. گل اگر در دل باغ , بر تو لبخند زند بنگرش , لیک مبوی ! لب گرمی که زعشق , ننشیند به لبت به همه عمر مخواه ! سخنی کز سر راز , زده در جانت چنگ به لبت نیز مگوی ! چاه هم با من و تو بيگانه است نیِ صدبند برون آيد از آن... راز تو را فاش کند, درد دل گر بسر چاه کنی خنده ها بر غمِ تو دختر مهتاب زند گر شبي از سر غم آه کني. درد اگر سینه شکافد , نفسی بانگ مزن ! درد خود را به دل چاه مگو! استخوان تو اگر آب کند آتش غم, آب شو...آه مگو ! ديده بر دوز بدين بام بلند مهر و مه را بنگر ! سکه زرد و سپيدی که به سقف فلک است سکه نيرنگ است سکه ای بهر فريب من و تست سکه صد رنگ است . ما همه کودکِ خُرديم و همين زال فلک , با چنين سکه زرد , و همين سکه سيمينِ سپيد , ميفريبد ما را . آسمان با من و ما بيگانه زن و فرزند و در و بام و هوا , بيگانه خويش , در راه نفاق... دوست , در کار فريب... آشنا , بيگانه ... شاخه ی عشق شکست... آهوی مهر گریخت... تار پیوند گسست... به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟... -مهدی سهیلی
بحث آزاد
ای که با من ، آشنایی داشتی
blossom.B
اِی که با من، آشنایی داشتی ای که در من، آفتابی کاشتی ای که در تعبیرِ بی مقدارِ خویش عشق را، چون نردبام انگاشتی ای که چون نوری به تصویرت رسید پرده ها از پرده ات برداشتی پشتِ پرده چون نبودی جز دروغ بوده ها را با دروغ انباشتی اینک از جورِ تو و جولانِ درد می گریزم از هوای آشتی کاش حیوان، در دلت جایی نداشت کاش از انسان سایه ای می داشتی -فریدون فرخزاد
بحث آزاد
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است...
blossom.B
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است اي بس غم و شادي که پس پرده نهان است گر مرد رهي غم مخور از دوري و ديري داني که رسيدن هنر گام زمان است تو رهرو ديرينه سرمنزل عشقي بنگر که زخون تو به هر گام نشان است آبي که برآسود زمينش بخورد زود دريا شود آن رود که پيوسته روان است باشد که يکي هم به نشاني بنشيند بس تير که در چله اين کهنه کمان است از روي تو دل کندنم آموخت زمانه اين ديده از آن روست که خونابه فشان است دردا و دريغا که در اين بازي خونين بازيچه ايام دل آدميان است دل برگذر قافله لاله و گل داشت اين دشت که پامال سواران خزان است روزي که بجنبد نفس باد بهاري بيني که گل و سبزه کران تا به کران است اي کوه تو فرياد من امروز شنيدي دردي ست درين سينه که همزاد جهان است از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند يارب چه قدر فاصله دست و زبان است خون مي چکد از ديده در اين کنج صبوري اين صبر که من مي کنم افشردن جان است از راه مرو سايه که آن گوهر مقصود گنجي ست که اندر قدم راهروان است -هوشنگ ابتهاج (سایه)
بحث آزاد
پروانه‌ی رنگین
blossom.B
*از پیله بیرون آمدن گاهی رهایی نیست در باغ هم پروانه‌ی رنگین گرفتار است این کشور آن کشور ندارد حس دلتنگی دیوار با هر طرح و نقشی باز دیوار است... -محمد‌علی جوشانی*
بحث آزاد
حواست بوده است حتما...
blossom.B
الا ای حضرت عشقم! حواست هست؟ حواست بوده است آیا؟ که این عبد گنه کارت که خود ، هیراد می‌نامد، چه غم ها سینه‌اش دارد... حواست بوده است آیا؟ که این مخلوق مهجورت از آن عهد طفولیت و تا امروزِ امروزش ذلیل و خاضع و خاشع گدایی می‌کند لطفت... حواست بوده است آیا نشسته کنج دیواری تک و تنها؛ که گشته زندگی‌اش پوچ و بی معنا! دریغ از ذره ای تغییر میان امروز و دیروز و فردا... حواست هست، می‌دانم... حواست بوده است حتما! ولیکن یک نفر اینجا، خلاف دیده‌ای بینا، ندارد دیده‌ای بینا -رضا محمدزاده
بحث آزاد
امیدوارم نشناسند مرا... پیش از این، ستاره بودم!
blossom.B
یک سالِ پیش، ستاره‌ای مُرد. هیچ کس نفهمید؛ همانطور که وقتی متولد شد، کسی نفهمیده بود. همه سرگرم خنده بودند؛ زمانی که مُرد. اما یادم نیست زمانی که متولد شد، دیگران در چه حالی بودند. در آن میان فقط من بودم که دیدم که آن همه نور، چطور درخشید و بزرگ شد.... خیلی زیبا بود؛ انگار هر شب درخشان تر می‌شد... پر قدرت می‌سوخت. برای زنده بودن، باید می‌سوخت... من بودم که پا به پای سوختن هایش، اشک ریختم... اشک هایم برای خاموش کردن بی قراری هایش کافی نبود... نتوانستم خاموش کنم درد را که در لا به لای شعله هایش، ستاره‌ام را می‌سوزاند. ستاره مُرد! این آخرین خاطره‌ایست که از او در ذهن دارم... نتوانستم تقدیرش را عوض کنم.‌‌.. سیاهچاله شد... اکنون حتی نمی‌توانم شعله‌ی شمعی در کنارش بگذارم تا او را در میان تاریکی ها ببینم. سیاهچاله ها نور را می‌گیرند... چه کسی گمان می‌کرد آن همه نور ، اکنون‌ این همه تاریک باشد؟ آن زمان که نورانی بود، کسی ندیدش... نمی‌دانم این کوردلان اکنون سیاهچاله بودنش را چگونه می‌بینند که می‌خندند... آری؛ ستاره مُرد.. همه خندیدند. امشب، به یاد آن ستاره، خواهم گریست.
بحث آزاد

خاطره ای از دوران مدرسه

زمان بندی شده سنجاق شده قفل شده است منتقل شده بحث آزاد
198 دیدگاه‌ها 31 کاربران 29.8k بازدیدها 28 Watching
  • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
  • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
  • بیشترین رای ها
پاسخ
  • پاسخ به عنوان موضوع
وارد شوید تا پست بفرستید
این موضوع پاک شده است. تنها کاربرانِ با حق مدیریت موضوع می‌توانند آن را ببینند.
  • ProfessorP آفلاین
    ProfessorP آفلاین
    Professor
    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
    #181

    منتظرم هاااا 😂
    0_1478807613591_81165.gif

    فااطمهف 1 پاسخ آخرین پاسخ
    2
    • ProfessorP Professor

      منتظرم هاااا 😂
      0_1478807613591_81165.gif

      فااطمهف آفلاین
      فااطمهف آفلاین
      فااطمه
      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
      #182

      @پروفسور در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:

      منتظرم هاااا 😂
      0_1478807613591_81165.gif

      🐉 🕶

      می باید به فضیلتهایت عشق ورزی زیرا که بر سر آنها فناخواهی شد

      1 پاسخ آخرین پاسخ
      2
      • ProfessorP آفلاین
        ProfessorP آفلاین
        Professor
        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
        #183

        رضا و محسن به خاطر تاخیرتون ۱۰۰۰ تا از اینا میرید 😂
        0_1478807896999_81112.gif

        1 پاسخ آخرین پاسخ
        2
        • _Mohammad_reza__ آفلاین
          _Mohammad_reza__ آفلاین
          _Mohammad_reza_
          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
          #184

          یادمه یه سری معلم دینیمون یه فلشی به یکی از دوستام دادش که واسش اپ اندروید بریزه...رفیقمم اومد فلش رو داد به من واسش اپ اندروید بریزم...فلش رو بردم خونه..خیلی نو بودش...وصل کردم به پی سی ..یخورده سیستم باهاش ور رفت..یهو فلش نیم سوز شدش 😂
          منم ترسیدم بدجور...16 گیگ فلش...یکم با فلش ور رفتم که درست شدش..ولی نگو تو کامپیوتر من درس کار میکردش...فرداش دادم به رفیقم گفتم چیزی نداشتم بریزم...برد داد به یکی از دوستایه دیگم ! اونم فرداش اورد فلش رو با یه سی دی...برگشت گفتش که حال نداشتم تو فلش بریزم واست سی دیشو اوردم 😂 نگو فلش کلن تموم کرده بوده..اینم واسه اینکه سوختنش رو به گردن نگیره برگشت گفته که تو فلش نریختم سی دیشو برات اوردم ! خلاصه ای دیگ اش نخورده و فلش سوخته !
          معلممون فهمیدا..ولی چیزی به رومون نیاورد !

          ProfessorP 1 پاسخ آخرین پاسخ
          5
          • _Mohammad_reza__ _Mohammad_reza_

            یادمه یه سری معلم دینیمون یه فلشی به یکی از دوستام دادش که واسش اپ اندروید بریزه...رفیقمم اومد فلش رو داد به من واسش اپ اندروید بریزم...فلش رو بردم خونه..خیلی نو بودش...وصل کردم به پی سی ..یخورده سیستم باهاش ور رفت..یهو فلش نیم سوز شدش 😂
            منم ترسیدم بدجور...16 گیگ فلش...یکم با فلش ور رفتم که درست شدش..ولی نگو تو کامپیوتر من درس کار میکردش...فرداش دادم به رفیقم گفتم چیزی نداشتم بریزم...برد داد به یکی از دوستایه دیگم ! اونم فرداش اورد فلش رو با یه سی دی...برگشت گفتش که حال نداشتم تو فلش بریزم واست سی دیشو اوردم 😂 نگو فلش کلن تموم کرده بوده..اینم واسه اینکه سوختنش رو به گردن نگیره برگشت گفته که تو فلش نریختم سی دیشو برات اوردم ! خلاصه ای دیگ اش نخورده و فلش سوخته !
            معلممون فهمیدا..ولی چیزی به رومون نیاورد !

            ProfessorP آفلاین
            ProfessorP آفلاین
            Professor
            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
            #185

            @Phenomenon در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:

            نگو فلش کلن تموم کرده بوده

            فلش تموم کرده بود
            وااااای رضا ترکیدم 😂

            1 پاسخ آخرین پاسخ
            2
            • عااطفهع آفلاین
              عااطفهع آفلاین
              عااطفه
              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
              #186

              یه خاطره میگم دیدم اینجا اثری ازش نیس
              .....
              مارو یه بار از طرف مدرسه بردن اردو شمال .....
              پاییز بودش
              رفتیم لب دریا ......مدیر گف کسی نباید بره تو اب ....
              اما مگه میشه ادم اروم قرار داشته باشه ....
              هیچی دیگه مام 5 6 نفر بودیم شلوووووووووغ ...
              دستای همو گرفتیم کفشامون در اوردیم بدو بدو تا تو اب .....
              هیچی دیگه یکم شلوارامون خیس شد دیگه گفتیم مهم نیس ما که خیس شدیم حداقل بزار یکم خوش بگذرونیم
              هی این کار تکرار کردیم تا اخر کل لباسامون خیس شده بود ..شدیم موش اب کشیده .....اونم لباسای مدرسه ......
              هیچی مدیر اومد ....عصبانی......سرزبون دارشونم فقط من بودم .....هرچی زبون ریختم که حالا عب نداره و یه بار اردو اصلن ...از نمره انضباط همه 2 نمره کم کرد از من 4 نمره .....
              رفتیم چن تا بسته مشنبا فریزر خریدیم جورابامون انداختیم توش
              مشنبا ها رو پاره کردیم مث جوراب کردیم پامون بعد از روش کفش پوشیدیم
              اتوبوسم ماشین بابای دوستم بودش برا اینکه اونم عصبانی نشه ....
              رفتیم از نونوایی مشنبای بزرگ گرفتیم تیکه کردیم انداختیم روی صندلی ماشین نشستیم روش ......تا قزوین .....لباس و بدنمون پر ررررررررررررررر از شن . ماسه
              رسیدیم قزوین اخر سر راننده اتوبوس اومد سراغ ما دید تمام شن شده
              یه دونه سطل اب و دسمال نفری داد بهمون کل اتوبوس شستیم تحویل دادیم بهش .....
              اخ اخ داغون شدیم اما خیلی خوش گذشت

              دختر !
              !این طور به من نگاه نکن !
              این چشم هایت اخر مراوادار به یک خبط بزرگ خواهد کرد!!!
              این خبط شما ارزوی من است !!!
              بزرگ علوی !چشم هایش !

              1 پاسخ آخرین پاسخ
              3
              • عااطفهع آفلاین
                عااطفهع آفلاین
                عااطفه
                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                #187

                یه خاطره ام من خودم خیلی دوسش دارم.........
                باشگاه که میرفتیم برا مسابقات از قبل خیلی تمرین میکردیم ....
                مربیمونم یکی دو روز مونده به بازی های والیبال ما رو برا تقویت روحیه و حرفای اخر مجبور میکرد بیایم باشگاه ...
                اما تقویت روحیمون چی بودش ......
                از اولین ساعتی که میومدیم باشگاه تا 20 مین اخر
                اهنگ میذاش زیاد میکرد دیگه فک کنین خودتون چه خبر میذاشتیم ما
                دیگه به این کار شرطی شده بودیم ....
                هر وق این کار میکرد مسابقه رو میبردیم
                هروق نه ....کل تیم خراب میکرد .....البته منکه کاپیتان بودم 😜 جرات خرابکاری نداشتم
                یادش بخیر خیلی تخلیه میشدیم

                دختر !
                !این طور به من نگاه نکن !
                این چشم هایت اخر مراوادار به یک خبط بزرگ خواهد کرد!!!
                این خبط شما ارزوی من است !!!
                بزرگ علوی !چشم هایش !

                DR.PeRshIAD 1 پاسخ آخرین پاسخ
                3
                • عااطفهع عااطفه

                  یه خاطره ام من خودم خیلی دوسش دارم.........
                  باشگاه که میرفتیم برا مسابقات از قبل خیلی تمرین میکردیم ....
                  مربیمونم یکی دو روز مونده به بازی های والیبال ما رو برا تقویت روحیه و حرفای اخر مجبور میکرد بیایم باشگاه ...
                  اما تقویت روحیمون چی بودش ......
                  از اولین ساعتی که میومدیم باشگاه تا 20 مین اخر
                  اهنگ میذاش زیاد میکرد دیگه فک کنین خودتون چه خبر میذاشتیم ما
                  دیگه به این کار شرطی شده بودیم ....
                  هر وق این کار میکرد مسابقه رو میبردیم
                  هروق نه ....کل تیم خراب میکرد .....البته منکه کاپیتان بودم 😜 جرات خرابکاری نداشتم
                  یادش بخیر خیلی تخلیه میشدیم

                  DR.PeRshIAD آفلاین
                  DR.PeRshIAD آفلاین
                  DR.PeRshIA
                  دانش آموزان آلاء
                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                  #188

                  مارال در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:

                  یه خاطره ام من خودم خیلی دوسش دارم.........
                  باشگاه که میرفتیم برا مسابقات از قبل خیلی تمرین میکردیم ....
                  مربیمونم یکی دو روز مونده به بازی های والیبال ما رو برا تقویت روحیه و حرفای اخر مجبور میکرد بیایم باشگاه ...
                  اما تقویت روحیمون چی بودش ......
                  از اولین ساعتی که میومدیم باشگاه تا 20 مین اخر
                  اهنگ میذاش زیاد میکرد دیگه فک کنین خودتون چه خبر میذاشتیم ما
                  دیگه به این کار شرطی شده بودیم ....
                  هر وق این کار میکرد مسابقه رو میبردیم
                  هروق نه ....کل تیم خراب میکرد .....البته منکه کاپیتان بودم 😜 جرات خرابکاری نداشتم
                  یادش بخیر خیلی تخلیه میشدیم

                  الان تعرییف خاطره بوود کا تعریف کاپیتانیت؟😂

                  تو خودم بدونه تو مثله همیشه گم شدم گم شدم مثله همیشه بی نشونه تو خودم
                  پره برگه خشکه قلبم پر پاییزه دلم بعد تو واسه کسی دیگه نمیریزه دلم
                  بعد تو واسه کسی دیگه نمیریزه دلم

                  عااطفهع 1 پاسخ آخرین پاسخ
                  1
                  • DR.PeRshIAD DR.PeRshIA

                    مارال در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:

                    یه خاطره ام من خودم خیلی دوسش دارم.........
                    باشگاه که میرفتیم برا مسابقات از قبل خیلی تمرین میکردیم ....
                    مربیمونم یکی دو روز مونده به بازی های والیبال ما رو برا تقویت روحیه و حرفای اخر مجبور میکرد بیایم باشگاه ...
                    اما تقویت روحیمون چی بودش ......
                    از اولین ساعتی که میومدیم باشگاه تا 20 مین اخر
                    اهنگ میذاش زیاد میکرد دیگه فک کنین خودتون چه خبر میذاشتیم ما
                    دیگه به این کار شرطی شده بودیم ....
                    هر وق این کار میکرد مسابقه رو میبردیم
                    هروق نه ....کل تیم خراب میکرد .....البته منکه کاپیتان بودم 😜 جرات خرابکاری نداشتم
                    یادش بخیر خیلی تخلیه میشدیم

                    الان تعرییف خاطره بوود کا تعریف کاپیتانیت؟😂

                    عااطفهع آفلاین
                    عااطفهع آفلاین
                    عااطفه
                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط عااطفه انجام شده
                    #189

                    DR.PeRshIA در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:

                    مارال در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:

                    یه خاطره ام من خودم خیلی دوسش دارم.........
                    باشگاه که میرفتیم برا مسابقات از قبل خیلی تمرین میکردیم ....
                    مربیمونم یکی دو روز مونده به بازی های والیبال ما رو برا تقویت روحیه و حرفای اخر مجبور میکرد بیایم باشگاه ...
                    اما تقویت روحیمون چی بودش ......
                    از اولین ساعتی که میومدیم باشگاه تا 20 مین اخر
                    اهنگ میذاش زیاد میکرد دیگه فک کنین خودتون چه خبر میذاشتیم ما
                    دیگه به این کار شرطی شده بودیم ....
                    هر وق این کار میکرد مسابقه رو میبردیم
                    هروق نه ....کل تیم خراب میکرد .....البته منکه کاپیتان بودم 😜 جرات خرابکاری نداشتم
                    یادش بخیر خیلی تخلیه میشدیم

                    الان تعرییف خاطره بوود کا تعریف کاپیتانیت؟😂

                    اون موقع که داشتم از تیم جدا میشدم شما هنوز عضو نشده بودی تو انجمن همه میدونستن چه حالی داشتم یه چشم اشک بود یه چشم خون .......الان یاد اون روزا میوفتم که میرفتم......یاد کارامون
                    ولی خیلی خوب بودش
                    عین تالار عروسی میشد باشگاه همه دیونه بازی در میاوردیم 😂

                    دختر !
                    !این طور به من نگاه نکن !
                    این چشم هایت اخر مراوادار به یک خبط بزرگ خواهد کرد!!!
                    این خبط شما ارزوی من است !!!
                    بزرگ علوی !چشم هایش !

                    DR.PeRshIAD 1 پاسخ آخرین پاسخ
                    3
                    • عااطفهع عااطفه

                      DR.PeRshIA در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:

                      مارال در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:

                      یه خاطره ام من خودم خیلی دوسش دارم.........
                      باشگاه که میرفتیم برا مسابقات از قبل خیلی تمرین میکردیم ....
                      مربیمونم یکی دو روز مونده به بازی های والیبال ما رو برا تقویت روحیه و حرفای اخر مجبور میکرد بیایم باشگاه ...
                      اما تقویت روحیمون چی بودش ......
                      از اولین ساعتی که میومدیم باشگاه تا 20 مین اخر
                      اهنگ میذاش زیاد میکرد دیگه فک کنین خودتون چه خبر میذاشتیم ما
                      دیگه به این کار شرطی شده بودیم ....
                      هر وق این کار میکرد مسابقه رو میبردیم
                      هروق نه ....کل تیم خراب میکرد .....البته منکه کاپیتان بودم 😜 جرات خرابکاری نداشتم
                      یادش بخیر خیلی تخلیه میشدیم

                      الان تعرییف خاطره بوود کا تعریف کاپیتانیت؟😂

                      اون موقع که داشتم از تیم جدا میشدم شما هنوز عضو نشده بودی تو انجمن همه میدونستن چه حالی داشتم یه چشم اشک بود یه چشم خون .......الان یاد اون روزا میوفتم که میرفتم......یاد کارامون
                      ولی خیلی خوب بودش
                      عین تالار عروسی میشد باشگاه همه دیونه بازی در میاوردیم 😂

                      DR.PeRshIAD آفلاین
                      DR.PeRshIAD آفلاین
                      DR.PeRshIA
                      دانش آموزان آلاء
                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                      #190

                      مارال در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:

                      DR.PeRshIA در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:

                      مارال در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:

                      یه خاطره ام من خودم خیلی دوسش دارم.........
                      باشگاه که میرفتیم برا مسابقات از قبل خیلی تمرین میکردیم ....
                      مربیمونم یکی دو روز مونده به بازی های والیبال ما رو برا تقویت روحیه و حرفای اخر مجبور میکرد بیایم باشگاه ...
                      اما تقویت روحیمون چی بودش ......
                      از اولین ساعتی که میومدیم باشگاه تا 20 مین اخر
                      اهنگ میذاش زیاد میکرد دیگه فک کنین خودتون چه خبر میذاشتیم ما
                      دیگه به این کار شرطی شده بودیم ....
                      هر وق این کار میکرد مسابقه رو میبردیم
                      هروق نه ....کل تیم خراب میکرد .....البته منکه کاپیتان بودم 😜 جرات خرابکاری نداشتم
                      یادش بخیر خیلی تخلیه میشدیم

                      الان تعرییف خاطره بوود کا تعریف کاپیتانیت؟😂

                      اون موقع که داشتم از تیم جدا میشدم شما هنوز عضو نشده بودی تو انجمن همه میدونستن چه حالی داشتم یه چشم اشک بود یه چشم خون .......الان یاد اون روزا میوفتم که میرفتم......یاد کارامون
                      ولی خیلی خوب بودش
                      عین تالار عروسی میشد باشگاه همه دیونه بازی در میاوردیم 😂

                      میدوونم میدووونم شرایطو داشتم مام میرفتیم مسابقات همینجووری از این خل چل بازیا درمیاوردیم😂
                      کلا اردو خوش مگیزرههه
                      منم فعلا بخاطر کنکوووور جان نمیرم سرتمرین چون نمیرمم ی سالی محروم شدم ههه

                      تو خودم بدونه تو مثله همیشه گم شدم گم شدم مثله همیشه بی نشونه تو خودم
                      پره برگه خشکه قلبم پر پاییزه دلم بعد تو واسه کسی دیگه نمیریزه دلم
                      بعد تو واسه کسی دیگه نمیریزه دلم

                      DR.PeRshIAD 1 پاسخ آخرین پاسخ
                      2
                      • DR.PeRshIAD DR.PeRshIA

                        مارال در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:

                        DR.PeRshIA در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:

                        مارال در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:

                        یه خاطره ام من خودم خیلی دوسش دارم.........
                        باشگاه که میرفتیم برا مسابقات از قبل خیلی تمرین میکردیم ....
                        مربیمونم یکی دو روز مونده به بازی های والیبال ما رو برا تقویت روحیه و حرفای اخر مجبور میکرد بیایم باشگاه ...
                        اما تقویت روحیمون چی بودش ......
                        از اولین ساعتی که میومدیم باشگاه تا 20 مین اخر
                        اهنگ میذاش زیاد میکرد دیگه فک کنین خودتون چه خبر میذاشتیم ما
                        دیگه به این کار شرطی شده بودیم ....
                        هر وق این کار میکرد مسابقه رو میبردیم
                        هروق نه ....کل تیم خراب میکرد .....البته منکه کاپیتان بودم 😜 جرات خرابکاری نداشتم
                        یادش بخیر خیلی تخلیه میشدیم

                        الان تعرییف خاطره بوود کا تعریف کاپیتانیت؟😂

                        اون موقع که داشتم از تیم جدا میشدم شما هنوز عضو نشده بودی تو انجمن همه میدونستن چه حالی داشتم یه چشم اشک بود یه چشم خون .......الان یاد اون روزا میوفتم که میرفتم......یاد کارامون
                        ولی خیلی خوب بودش
                        عین تالار عروسی میشد باشگاه همه دیونه بازی در میاوردیم 😂

                        میدوونم میدووونم شرایطو داشتم مام میرفتیم مسابقات همینجووری از این خل چل بازیا درمیاوردیم😂
                        کلا اردو خوش مگیزرههه
                        منم فعلا بخاطر کنکوووور جان نمیرم سرتمرین چون نمیرمم ی سالی محروم شدم ههه

                        DR.PeRshIAD آفلاین
                        DR.PeRshIAD آفلاین
                        DR.PeRshIA
                        دانش آموزان آلاء
                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                        #191

                        DR.PeRshIA در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:

                        مارال در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:

                        DR.PeRshIA در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:

                        مارال در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:

                        یه خاطره ام من خودم خیلی دوسش دارم.........
                        باشگاه که میرفتیم برا مسابقات از قبل خیلی تمرین میکردیم ....
                        مربیمونم یکی دو روز مونده به بازی های والیبال ما رو برا تقویت روحیه و حرفای اخر مجبور میکرد بیایم باشگاه ...
                        اما تقویت روحیمون چی بودش ......
                        از اولین ساعتی که میومدیم باشگاه تا 20 مین اخر
                        اهنگ میذاش زیاد میکرد دیگه فک کنین خودتون چه خبر میذاشتیم ما
                        دیگه به این کار شرطی شده بودیم ....
                        هر وق این کار میکرد مسابقه رو میبردیم
                        هروق نه ....کل تیم خراب میکرد .....البته منکه کاپیتان بودم 😜 جرات خرابکاری نداشتم
                        یادش بخیر خیلی تخلیه میشدیم

                        الان تعرییف خاطره بوود کا تعریف کاپیتانیت؟😂

                        اون موقع که داشتم از تیم جدا میشدم شما هنوز عضو نشده بودی تو انجمن همه میدونستن چه حالی داشتم یه چشم اشک بود یه چشم خون .......الان یاد اون روزا میوفتم که میرفتم......یاد کارامون
                        ولی خیلی خوب بودش
                        عین تالار عروسی میشد باشگاه همه دیونه بازی در میاوردیم 😂

                        میدوونم میدووونم شرایطو داشتم مام میرفتیم مسابقات همینجووری از این خل چل بازیا درمیاوردیم😂
                        کلا اردو خوش مگیزرههه
                        منم فعلا بخاطر کنکوووور جان نمیرم سرتمرین چون نمیرمم ی سال محرومم کردن ههه

                        تو خودم بدونه تو مثله همیشه گم شدم گم شدم مثله همیشه بی نشونه تو خودم
                        پره برگه خشکه قلبم پر پاییزه دلم بعد تو واسه کسی دیگه نمیریزه دلم
                        بعد تو واسه کسی دیگه نمیریزه دلم

                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                        1
                        • پویاپ آفلاین
                          پویاپ آفلاین
                          پویا
                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط پویا انجام شده
                          #192

                          سلام دوشنبه همین هفته امتحان دینی زیست و زبان داشتیم زنگ اول دینی داشتم بعدمعلممون اومد سرکلاس که امتحان بگیره گفت من اول درس می دم بعد امتحان می گیرم خوب ماکه درسو گوش نکریم نخونده بودیم سر کلاش استفاده ای بر ای امتحان کردیم 20دقیقه اخر کلاس یکی از بچه های خر خون گفت امتحان بگیرید وقت نمیشه معلم کتاب تست داد بهش فتو بزنه وامتحان بگیره هرچی اصرار کردیم قبول نکرد تازمانی که برگه هارو بیا همه در حال لنعت کردن بچه خرخون بودیم 😡 بعداومد با دست خالی گفت دفتر داره برگه های کلاس دیگه رو میزنه زنگ تفریح بیا برگه هارو ببرید معلمون از خوشحال ما عصبانی شدگفت نمایده کلاس کی بعد گفت برو دفتر بگو برگه هارو بزند رفت بعد از چند اومد .............. %(#ff0033)[اگر گفتی چی گفت ........]
                          ...............
                          .

                          .

                          برگه ها داخل دستگاهه نمیشه بیرون بیارن زنگ تفریح بگیرید معلمون قبول کردامتحان نگرفت
                          اون که اخر کلاس نشسته بود گفت من دروغ گفتم رفتم توی حیاط دوری زدمو اومد 😧

                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                          3
                          • sahbaS آفلاین
                            sahbaS آفلاین
                            sahba
                            فارغ التحصیلان آلاء
                            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                            #193

                            ی دفعه محض اذیت ماژیک های وایت برد رو برداشتیم و از این مدل دیگه ک پاک نمیشن جاشون گذاشتیم
                            دبیر هم تخته رو پر کرد ما هم هی تو دلمون هیجان داشتیم ک اخ جون الان تخته رو بخواد پاک کنه ضایع میشه ما کیف می کنیم
                            ولکن از اونجایی که شانس نداریم در همین بین زنگ خورد و تخته رو پاک نکرد و ما ضایع شدیم :| زنگ تفریح هم مجبور شدیم تخته رو با مکافات بسیار پاک کنیم

                            کلید اسرار :"

                            وقتی تویی و بغض طنز و طنز بغض آلود...

                            sahbaS 1 پاسخ آخرین پاسخ
                            5
                            • DrrrrD آفلاین
                              DrrrrD آفلاین
                              Drrrr
                              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط Drrrr انجام شده
                              #194

                              نبینم اینجا بخوابه
                              دانش-آموزان-آلاء
                              دوم دبیرستان بودیم یکی از معلم شیمی مون ازش خوشمون نمییومد و خودش از سوسک بدش میومد عجیبم بدش میومد
                              اقا روز تولدش همه کلی سوسک جمع کردیم یکیمونم قرار بود جعبه بیاره همه رو ریختیم توش
                              اقا اومد با چه ذوقی و تشکرو اینا باز کرد همه ی سوسکا ریخت بیرون
                              وای خدااااا
                              دیگه از کلاس رفت که رفت کلا از مدسه رفت 😂

                              بدهکارم به دستایی که زد تو صورتم تا من بفهمم معنی دستای زحمتکش چیه
                              پدر :)

                              1 پاسخ آخرین پاسخ
                              2
                              • sahbaS sahba

                                ی دفعه محض اذیت ماژیک های وایت برد رو برداشتیم و از این مدل دیگه ک پاک نمیشن جاشون گذاشتیم
                                دبیر هم تخته رو پر کرد ما هم هی تو دلمون هیجان داشتیم ک اخ جون الان تخته رو بخواد پاک کنه ضایع میشه ما کیف می کنیم
                                ولکن از اونجایی که شانس نداریم در همین بین زنگ خورد و تخته رو پاک نکرد و ما ضایع شدیم :| زنگ تفریح هم مجبور شدیم تخته رو با مکافات بسیار پاک کنیم

                                کلید اسرار :"

                                sahbaS آفلاین
                                sahbaS آفلاین
                                sahba
                                فارغ التحصیلان آلاء
                                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                #195

                                sahba در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:

                                ی دفعه محض اذیت ماژیک های وایت برد رو برداشتیم و از این مدل دیگه ک پاک نمیشن جاشون گذاشتیم
                                دبیر هم تخته رو پر کرد ما هم هی تو دلمون هیجان داشتیم ک اخ جون الان تخته رو بخواد پاک کنه ضایع میشه ما کیف می کنیم
                                ولکن از اونجایی که شانس نداریم در همین بین زنگ خورد و تخته رو پاک نکرد و ما ضایع شدیم :| زنگ تفریح هم مجبور شدیم تخته رو با مکافات بسیار پاک کنیم

                                کلید اسرار :"

                                وای یادش بخیییییییر 🙂

                                وقتی تویی و بغض طنز و طنز بغض آلود...

                                1 پاسخ آخرین پاسخ
                                4
                                • 22ستاره2 آفلاین
                                  22ستاره2 آفلاین
                                  22ستاره
                                  دانش آموزان آلاء
                                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                  #196

                                  وای ما مدرسه نمونه بودیم خیر سرمون بعد خیلی سخت میگرفتن بهمون تو نظم و انظباط و اینا مدیر قبلیمون زد یه روز باز نشسته شد سال سوم دبیرستان بودیم زنگ تاریخ بود و همه ما هم یاچرت میزدیم تو کلاسش یا گوش نمیدادیم کلا حوصلمون نمیکشید هوا هم دقیقا یادمه بارونی بود تو همون زنگ که ما تو کلاس بودیم نگو مدیر جدید رو اوردن مدرسه و دارن معرفیش میکنن و مدیر جدبد اومده مدرسه خو ماهم نمیشناختیمش چون ندیده بودیمش اصلا درسو دبیرمون داد بعدش ولمون کرد به حال خودمون گفت هر کاری دوست دارید بکنید دوتا از بچها به عنوان شوخی کفش اون یکی رو گرفت گفت از پنجره پرتش میکنم پایینا اونم گفت پرت کن کلاس ماهم طبقه سوم بود و پنجرش هم حیاط مدرسرو نگا میکرد نگو تو همین حالم مدیر جدیده داره حیاط مدرسرو نگا میکنه کفشرو پرت کردن خورد تو سر مدیره بعد جالبش اینه چون هنوز نگفته بودن بهمون که این مدیره کسی نمیشناختش برگشتن گفتن بی زحمت کفش مارو از اون پایین پرت کن بیاد بالا دیدیم یکی با یه لنگه کفش اومد بالا به دختره گفت من اگه گذاشتم تو با این کفش بری خونه حالا ببین بدبخت یه ماه پدر مادرش مدرسه بودن همش هیچی دیگه دختره هم بدون یه لنگه کفشش رفت خونه اون روز ینی قیافه ها ما دیدنی بود مرده بودیم از خنده 😂 😂
                                  یاد ایام بخیر واقعا دلم تنگ شده برا اون روزا

                                  هیچکس همیشه سرش شلوغ نیست تنها بستگی به این داره که شماره ات توی لیست الویت هاشون چند باشه ...!

                                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                                  5
                                  • 22ستاره2 آفلاین
                                    22ستاره2 آفلاین
                                    22ستاره
                                    دانش آموزان آلاء
                                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                    #197

                                    یه بارم از طرف مدرسمون بردنمون کانون فرهنگی و اموزش تو همین سال دبیرستا ن ولی فک کنم اول بودیم یا دوم یادم نیست دقیق یه فیلم چرتی گذاشته بودن میگفتن ببینین فیلمه هم نه تهش معلوم بود نه سرش خلاصه خیلی مسخره بود یکی از دوستام دشویی رو بهونه کرد 4 نفرمونم دستشویی رو بهونه کردیم و رفتیم اخه ما اکیپی میگشتیم باهم میرفتیم دستشویی باهم تصمیم میگرفتیم اب بخوریم کلا باید باهم میرفتیمم همه جا خلاصه جیم شدیم رفتیم تو حیاط نشستیم برا خودمون تا وقت فیلمه بگذره بره برگردیم مدرسه یه مدرسه پسرونه دبیرستان هم دیوار به دیوار بود با کانونه نمیدونم چی به عقل من رسید یه سنگو برداشتم جو گرفتم میخواستم پرتش کنم الکی بالا اصلا قصد بدی نداشتم یادم نیس برا چی این سنگرو برداشتم فک کنم الکی میخواستم پرتش کنم اونور ولی نمیدونم چی شد چنان محکم پرت شد رفت افتاد تو مدرسه پسرونهه نگو زنگ تفریح اونا هم هس یهویی دیدم دیکی داد زد گفت اااااااااااخ هممون خشکمون زد اینقدر ترسیدیم نفهمیدیم چه شکلی برگشتیم تو سالن و بقیه فیلمرو دیدیم تازه من اینقدر هل شده بودم رفته بودم نشسته بودم اول اول سالن پیش یه عالمه مرد و دبیرو اینا الان که الانه نمیدونم چش شد پسره که داد زد خورد تو سرش سنگه خورد تو چشمش نفهمیدم ایشااله که خوب باشه

                                    هیچکس همیشه سرش شلوغ نیست تنها بستگی به این داره که شماره ات توی لیست الویت هاشون چند باشه ...!

                                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                                    4
                                    • 22ستاره2 آفلاین
                                      22ستاره2 آفلاین
                                      22ستاره
                                      دانش آموزان آلاء
                                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط 22ستاره انجام شده
                                      #198

                                      حتما خونده بشه این خیلی باحاله الانم یادم میفته خندم میگیره یادمه برا کلاسای مثل زیست که نیاز به شکل داشتیم واسه توضیح یه سالن بزرگ داشتیم بهش میگفتیم کلاس هوشمند خیلی بزرگ بود این تخته هوشمنده مثل سینما بود یه روز یکی از دوستام به دبیر زبانمون بود یا زیستمون دقیقا نمیدونم کدومش بودولی فکر کنم همون زیست بود ما کلاس اطلاعات عمومی برا زیست داشتیم راجب چیزایی که تو کناب نبود بحث میکردیمو اینا بعد یکی پرید گفت خانوم من یه سری مطالب علمی دارم مرتبط بازیست براتون بیارم اینجا بحث کنیم روش معلمه هم گفت بیار چه بهتر نمره هم داره تازه دو روز گذشت رسیدیم دوباره به زیست دختره فلششو داد که بزنن به سیستم مطالبش بیاد بالا چراغا هم کلا خاموش سالن تاریک تاریک یهو دیدیدم یه فیلم امریکایی پر صحنه و هات اومد بالا همه هنگ کردیم دبیره بدبخت خشکش زد دختره نگو یادش رفته فیلماشو پاک کنه از فلشه دبیره هم با اون یکی فایلا اشتباه گرفته بودش ولی دبیره فک کرد مطلب علمیش همینه 😂 از شانش گند دختره هم فیلمه سریالی بود دقیقا یه صحنه ی خیلی افتضاحش اومد بالا ما هم سوم بودیم اخرا سالم بود نزدیکا فصل 11 و اینا دیگه دختره بد بخت گریش گرفت اخر و کلی دعوا و همه دبیرا دیگه فهمیده بودن به مبحث ازدواج میرسیدیم تو دینی با تیکه بهمون درس میدادن به فصل 11 زیست میرسیدیم باز تیکه میپروندن خلاصه سوژه خوبی شده بودیم تو مدرسه مگه ولمون میکردن دختره هم حالا ازاین بچه مثبتا میخورد بهش باشه بیشتر تعجبمون از این بود که اینو این فیلما عجیب و بعید بود قیافه ها ما مسخره بود با چه دقتیم ذل زده بودیم به تختهه و منتظر مطلب علمی بودیم 😂

                                      هیچکس همیشه سرش شلوغ نیست تنها بستگی به این داره که شماره ات توی لیست الویت هاشون چند باشه ...!

                                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                                      5
                                      پاسخ
                                      • پاسخ به عنوان موضوع
                                      وارد شوید تا پست بفرستید
                                      • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
                                      • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
                                      • بیشترین رای ها


                                      • 1
                                      • 2
                                      • 6
                                      • 7
                                      • 8
                                      • 9
                                      • 10
                                      • درون آمدن

                                      • حساب کاربری ندارید؟ نام‌نویسی

                                      • برای جستجو وارد شوید و یا ثبت نام کنید
                                      • اولین پست
                                        آخرین پست
                                      0
                                      • دسته‌بندی‌ها
                                      • نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
                                      • جدیدترین پست ها
                                      • برچسب‌ها
                                      • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
                                      • دوره‌های آلاء
                                      • گروه‌ها
                                      • راهنمای آلاخونه
                                        • معرفی آلاخونه
                                        • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
                                        • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
                                        • استفاده از ابزارهای ادیتور
                                        • معرفی گروه‌ها
                                        • لینک‌های دسترسی سریع