Skip to content
  • دسته‌بندی‌ها
  • 0 نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
  • جدیدترین پست ها
  • برچسب‌ها
  • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
  • دوره‌های آلاء
  • گروه‌ها
  • راهنمای آلاخونه
    • معرفی آلاخونه
    • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
    • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
    • استفاده از ابزارهای ادیتور
    • معرفی گروه‌ها
    • لینک‌های دسترسی سریع
پوسته‌ها
  • Light
  • Cerulean
  • Cosmo
  • Flatly
  • Journal
  • Litera
  • Lumen
  • Lux
  • Materia
  • Minty
  • Morph
  • Pulse
  • Sandstone
  • Simplex
  • Sketchy
  • Spacelab
  • United
  • Yeti
  • Zephyr
  • Dark
  • Cyborg
  • Darkly
  • Quartz
  • Slate
  • Solar
  • Superhero
  • Vapor

  • Default (بدون پوسته)
  • بدون پوسته
بستن
Brand Logo

آلاخونه

  • سوال یا موضوع جدیدی بنویس

  • سوال مشاوره ای
  • سوال زیست
  • سوال ریاضی
  • سوال فیزیک
  • سوال شیمی
  • سایر
  1. خانه
  2. بحث آزاد
  3. کتابخانه رنگی
روز آخر ❤️
_
سلام به همه رفقای کنکوری اومدم یه تاپیک بزنم برای روز آخر کنکور، اینجا بچه‌هایی که می‌خوان روز آخر رو مفید درس بخونن، بیان برنامه‌هاشونو پارت‌بندی شده بزارن ️ و هم اونایی که تصمیم گرفتن دیگه درس نخونن و فقط ریلکس کنن، اینجا کنار هم باشیم ، حرف بزنیم ، استرسارو بریزیم دور، انرژی مثبت بدیم و بگیریم ... اگه برنامه‌ریزی برای روز آخر داری، بیا پارت‌هات رو بزار و تا لحظه آخر تلاش کن ( مثل خودم ایده همینه چون مجبورم ) ... اگه تصمیم گرفتی دیگه فقط استراحت کنی که خیلیم عالی ... اگه دکترای پارسالی هستی و تجربه شب قبل کنکور رو داری، لطفا بیا راهنمایی کن، آرامش و انرژی بده :)) ‌ فقط یه خواهش کوچولو دارم لطفا فضای تاپیک آروم و مثبت نگه داریم چون قرار نیست با کارای دیگه اتفاق خاصی بیفته اما با اینکارا اتفاق خاصی میفته @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @تجربیا
بحث آزاد
برگ انجیر.... ☘️🍀🌿
______
بِسْم رَبّ النور ️ سلام امیدوارم حال دلتون بهترین باشه..... برم سراغ حرف اصلی.... در فکر تاپیکی بودم که هر روز توش چند تا پست قشنگ بزارم و با چند تا عکس و متن نوشته و دل نوشته...... حالمون خوب بشه، انرژی بگیریم در طول روز.....️️ یه جورایی این تاپیک شبیه کانال یا چنل..... البته پست هایی که قرار بزارم برای خودم نیست و صرفا گلچینی از مطالبی که ممکنه توی فضای مجازی یا کتاب ها ببینم و بارگذاری بکنم..... اگر شما هم دوست داشتید خوشحال میشم همراه من بشید.... ️ [image: 1686940882701-img_-_.jpg] پ.ن:اسم تاپیک برگرفته از اسم یک کانالِ و در آخر دعا میکنم دلتون ذهنتون ابری باشه(:️️
بحث آزاد
رقیب
م
کسی هس ساعت مطالعه بالایی داشته باشه بخونیم این 20 روزو؟ ترجیحا دختر باشه تنهایی نمیتونم اگ یکی بود خیلی بهتر پیش میرفتم
بحث آزاد
خــــــــــودنویس
Dr-aculaD
Topic thumbnail image
بحث آزاد
👣ردپا👣
اهوراا
Topic thumbnail image
بحث آزاد
کنکور1405
M
سلام به همه. من بعد از یه مدت دوباره میخوام کنکور 405 رو شرکت کنم. ولی خب کسی رو پیدا نکردم که برای سال405 باشه. و دوستی پیدا نکردم تو این زمینه. هرکی هست بیاد اینجا حرف بزنیم
بحث آزاد
تروخدا بیاین
م
دیروز اشتبا کردم سلامت نخوندم الان چیکار کنم جزوه ای میدونین یکم جمعو جور باشه کتاب اصلن خونده نمیشه خیلی زیاده
بحث آزاد
دستاورد هایِ کوچکِ من🎈
AinoorA
سلام بچه ها امیدوارم حالتون خوب باشه و خیلی سرحال و شاد باشین خب از عنوان تاپیک یچیزایی مشخصه که قراره در مورد چی اینجا حرف بزنیم ولی بزارین توضیحات بیشتر بدم خیلی از ما یوقتایی هست که ممکنه احساس کنیم هیچ کاری نکردیم یا هیچ کاری ازمون برنمیاد و روزمون رو تلف کردیم و.. و ذهنمون ما رو با این افکار جور واجور و عجیب غریب مورد آزار قرار بده و احساس ناتوانی رو بهمون بده در حالی که در واقعیت اینطوری نیست و ما توانا تر از اون چیزی هستیم که توی ذهنمون هست اینجا قراره از موفقیت های کوچولومون حرف بزنیم و رونمایی کنیم تا به ذهنمون ثابت کنیم بفرما آقا دیدییی ما اینیم هر شب از کار های مثبت کوچولوتون بیاین و بگین و این حس مثبت و قشنگ مفید بودن رو به خودتون بدین مثلا کنکوری ها میتونن تموم شدن یه بخش از برنامه اشون رو بگن ، از انجام دادن کار هایی مثل مرتب کردن اتاق ، از گذروندن امتحانای سخت و آب دادن به گل ها و کلی کار کوچیک و مثبت دیگه منتظرتون هستم آلایی ها موفق باشین🥹️ دعوت میکنم از : @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء @دانشجویان-درس-خون @دانشجویان-پزشکی @دانشجویان-پیراپزشکی
بحث آزاد
تنهایی حوصله ندارم بیاین با هم نهایی بخونیم
م
سلام بچها هر ساعتی هر درسیو خوندین بیاین بگین این ساعت اینقدر فلان درس رو خوندم انگیزه میگیریم
بحث آزاد
بخدا سوالات اونقد سخت نیستن ولی وقتی میشینم سر جلسه اعداد کوه میشن واسم
م
بچها وقتی میشینم به ارومی حل میکنم سوالاتو میدونم حل میکنم مشکلی ندارم سر جلسه انگار اصن من نخوندم ی جوری میشم میترسم از سوالا مخصوصا سوالاتی ک عدد دارن عددا جلو چشام بزرگ میشن بخدا خنده داره ولی جدی میگم
بحث آزاد
من ِ فارغ 401 هم باید زمین ترمیم کنم؟؟
م
...............
بحث آزاد
شاید شد...چه میدانی؟!
Hg L 0H
مدت هاست که از نشست غبار سرد و تیره به قلبم میگذرد مدت هاست منِ تاریکِ گم شده، در خودم به دنبال روزنه هایی از نور میگردد نفس هایم سخت به جانم می نشینند اشک هایی که سرازیر نمی شوند وجود مرا به ستوه آورده اند دوست دارم بایستم سرم را بالا بگیرم و تا زمانی که صدایم خفه شود فریاد بزنم بماند در پس پرده ی خاکستری غم بماند که چه می شود... شاید شد....چه میدانی؟!
بحث آزاد
بحث آزاد
JaanaJ
دوستان من تازه وارو سایت شدم میخوام بدونم چطوری باید اسمم رو تغیر بدم درست کردم ولی باز دوباره اینو زده چیکار باید کنم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.........
بحث آزاد
تمام رو به اتمام
Hg L 0H
حس خفقان، حتی نفس کشیدن هم سخت شده گلویم فشرده تر از قبل راه هوا را بسته پروازی را آغاز کردم که در سرم مقصدش بهشتی برین بود اما اکنون و در این زمان نمیدانم کجا هستم پروازم به سمت جهنم است یا بهشت؟ میشود یا نمیشود تمام وجودم را پر کرده تمام احساسات کودکی از کوچک و بزرگ به مغزم هجوم آورده و دارد تمامِ من را آرام آرام از من میگیرد نکند اینجا جای من است؟ در سرِ کودکیِ من چنین رویایی شکل گرفته بود؟ قلبم سیاه و چشمانم تار شده اند هوای پریدن دارم اما نگار لحظه به لحظه در همان جایی قرار دارم که ایستاده بودم انگار نمیشود قدم از قدم برداشت میخواهم رها باشم از افکاری که مرا خفت میکنند و تا مرز خفه شدن من را به دنبال خود میکشانند میل به رهایی آزادی ام را هم از من گرفته... شوق پریدن آرام آرام گویی دارد تبدیل به میل سقوط میشود مبادا چنین روزی برسد... مبادا....
بحث آزاد
به که باید دل بست؟
blossom.B
به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ سینه ها جای محبت , همه از کینه پر است. هیچکس نیست که فریادِ پر از مهر تو را گرم پاسخ گوید. نیست یک تن که در این راه غم آلوده ی عمر , قدمی راه محبت پوید. خط پیشانی هر جمع , خط تنهاییست. همه گلچینِ گلِ امروزند... در نگاه من و تو حسرت بی فرداییست. به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ نقش هر خنده که بر روی لبی می شکفد, نقشه‌ای شیطانیست. در نگاهی که تو را وسوسه ی عشق دهد حیله‌ای پنهانیست. خنده ها می شکفد بر لبها, تا که اشکی شکفد بر سرمژگان کسی. همه بر درد کسان می نگرند, لیک دستی نبرند از پی درمان کسی. زير لب زمزمه شادی مردم برخاست, هر کجا مرد توانائي بر خاک نشست . پرچم فتح برافرازد در خاطرِ خلق, هر زمان بر رخ تو هاله زَنَد گردِ شکست. به که بايد دل بست؟ به که شايد دل بست؟ از وفا نام مبر , آن که وفا خوست کجاست؟ ریشه ی عشق فسرد... واژه ی دوست گریخت... سخن از دوست مگو...عشق کجا؟دوست کجا؟ دست گرمی که زمهر , بفشارد دستت در همه شهر مجوی. گل اگر در دل باغ , بر تو لبخند زند بنگرش , لیک مبوی ! لب گرمی که زعشق , ننشیند به لبت به همه عمر مخواه ! سخنی کز سر راز , زده در جانت چنگ به لبت نیز مگوی ! چاه هم با من و تو بيگانه است نیِ صدبند برون آيد از آن... راز تو را فاش کند, درد دل گر بسر چاه کنی خنده ها بر غمِ تو دختر مهتاب زند گر شبي از سر غم آه کني. درد اگر سینه شکافد , نفسی بانگ مزن ! درد خود را به دل چاه مگو! استخوان تو اگر آب کند آتش غم, آب شو...آه مگو ! ديده بر دوز بدين بام بلند مهر و مه را بنگر ! سکه زرد و سپيدی که به سقف فلک است سکه نيرنگ است سکه ای بهر فريب من و تست سکه صد رنگ است . ما همه کودکِ خُرديم و همين زال فلک , با چنين سکه زرد , و همين سکه سيمينِ سپيد , ميفريبد ما را . آسمان با من و ما بيگانه زن و فرزند و در و بام و هوا , بيگانه خويش , در راه نفاق... دوست , در کار فريب... آشنا , بيگانه ... شاخه ی عشق شکست... آهوی مهر گریخت... تار پیوند گسست... به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟... -مهدی سهیلی
بحث آزاد
ای که با من ، آشنایی داشتی
blossom.B
اِی که با من، آشنایی داشتی ای که در من، آفتابی کاشتی ای که در تعبیرِ بی مقدارِ خویش عشق را، چون نردبام انگاشتی ای که چون نوری به تصویرت رسید پرده ها از پرده ات برداشتی پشتِ پرده چون نبودی جز دروغ بوده ها را با دروغ انباشتی اینک از جورِ تو و جولانِ درد می گریزم از هوای آشتی کاش حیوان، در دلت جایی نداشت کاش از انسان سایه ای می داشتی -فریدون فرخزاد
بحث آزاد
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است...
blossom.B
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است اي بس غم و شادي که پس پرده نهان است گر مرد رهي غم مخور از دوري و ديري داني که رسيدن هنر گام زمان است تو رهرو ديرينه سرمنزل عشقي بنگر که زخون تو به هر گام نشان است آبي که برآسود زمينش بخورد زود دريا شود آن رود که پيوسته روان است باشد که يکي هم به نشاني بنشيند بس تير که در چله اين کهنه کمان است از روي تو دل کندنم آموخت زمانه اين ديده از آن روست که خونابه فشان است دردا و دريغا که در اين بازي خونين بازيچه ايام دل آدميان است دل برگذر قافله لاله و گل داشت اين دشت که پامال سواران خزان است روزي که بجنبد نفس باد بهاري بيني که گل و سبزه کران تا به کران است اي کوه تو فرياد من امروز شنيدي دردي ست درين سينه که همزاد جهان است از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند يارب چه قدر فاصله دست و زبان است خون مي چکد از ديده در اين کنج صبوري اين صبر که من مي کنم افشردن جان است از راه مرو سايه که آن گوهر مقصود گنجي ست که اندر قدم راهروان است -هوشنگ ابتهاج (سایه)
بحث آزاد
پروانه‌ی رنگین
blossom.B
*از پیله بیرون آمدن گاهی رهایی نیست در باغ هم پروانه‌ی رنگین گرفتار است این کشور آن کشور ندارد حس دلتنگی دیوار با هر طرح و نقشی باز دیوار است... -محمد‌علی جوشانی*
بحث آزاد
حواست بوده است حتما...
blossom.B
الا ای حضرت عشقم! حواست هست؟ حواست بوده است آیا؟ که این عبد گنه کارت که خود ، هیراد می‌نامد، چه غم ها سینه‌اش دارد... حواست بوده است آیا؟ که این مخلوق مهجورت از آن عهد طفولیت و تا امروزِ امروزش ذلیل و خاضع و خاشع گدایی می‌کند لطفت... حواست بوده است آیا نشسته کنج دیواری تک و تنها؛ که گشته زندگی‌اش پوچ و بی معنا! دریغ از ذره ای تغییر میان امروز و دیروز و فردا... حواست هست، می‌دانم... حواست بوده است حتما! ولیکن یک نفر اینجا، خلاف دیده‌ای بینا، ندارد دیده‌ای بینا -رضا محمدزاده
بحث آزاد
امیدوارم نشناسند مرا... پیش از این، ستاره بودم!
blossom.B
یک سالِ پیش، ستاره‌ای مُرد. هیچ کس نفهمید؛ همانطور که وقتی متولد شد، کسی نفهمیده بود. همه سرگرم خنده بودند؛ زمانی که مُرد. اما یادم نیست زمانی که متولد شد، دیگران در چه حالی بودند. در آن میان فقط من بودم که دیدم که آن همه نور، چطور درخشید و بزرگ شد.... خیلی زیبا بود؛ انگار هر شب درخشان تر می‌شد... پر قدرت می‌سوخت. برای زنده بودن، باید می‌سوخت... من بودم که پا به پای سوختن هایش، اشک ریختم... اشک هایم برای خاموش کردن بی قراری هایش کافی نبود... نتوانستم خاموش کنم درد را که در لا به لای شعله هایش، ستاره‌ام را می‌سوزاند. ستاره مُرد! این آخرین خاطره‌ایست که از او در ذهن دارم... نتوانستم تقدیرش را عوض کنم.‌‌.. سیاهچاله شد... اکنون حتی نمی‌توانم شعله‌ی شمعی در کنارش بگذارم تا او را در میان تاریکی ها ببینم. سیاهچاله ها نور را می‌گیرند... چه کسی گمان می‌کرد آن همه نور ، اکنون‌ این همه تاریک باشد؟ آن زمان که نورانی بود، کسی ندیدش... نمی‌دانم این کوردلان اکنون سیاهچاله بودنش را چگونه می‌بینند که می‌خندند... آری؛ ستاره مُرد.. همه خندیدند. امشب، به یاد آن ستاره، خواهم گریست.
بحث آزاد

کتابخانه رنگی

زمان بندی شده سنجاق شده قفل شده است منتقل شده بحث آزاد
415 دیدگاه‌ها 99 کاربران 18.6k بازدیدها 100 Watching
  • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
  • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
  • بیشترین رای ها
پاسخ
  • پاسخ به عنوان موضوع
وارد شوید تا پست بفرستید
این موضوع پاک شده است. تنها کاربرانِ با حق مدیریت موضوع می‌توانند آن را ببینند.
  • VezraV آفلاین
    VezraV آفلاین
    Vezra
    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
    #265

    📚 %(#1eff65)[نیروی حال (اکهارت تله)] 📚
    بیش از 30 سال بود که گدایی در کنار جاده‌ای می‌نشست و گدایی می‌کرد. یک روز غریبه‌ای از کنار او رد شد. گدا در حالیکه از روی عادت کلاهش را بالا گرفته بود، به غریبه گفت: «کمی پول به من می‌دهی؟»

    غریبه پاسخ داد: «چیزی ندارم که به تو بدهم.» سپس از او پرسید: «روی چه چیزی نشسته‌ای؟»

    گدا پاسخ داد: «هیچ چیز، فقط یک جعبۀ قدیمی است، تا جایی که به یاد می‌آورم همیشه روی این جعبه می‌نشستم.»

    غریبه پرسید: «تا به حال داخل آن را نگاه کرده ای؟
    گدا گفت:《نه،اما چه فایده ای دارد؟داخل جعبه که چیزی نیست.
    غریبه اصرار کرد گدا داخل جعبه را نگاه کند. گدا کمی تلاش کرد تا درب جعبه را باز نماید و در کمال شگفتی و ناباوری دید که داخل جعبه پر از سکه‌های طلا بوده است.

    من همان غریبه‌ای هستم که چیزی ندارم به شما بدهم، اما به شما می‌گویم نگاهی به درون بیندازید. مسلماً اینجا جعبه‌ای وجود ندارد بلکه باید به جایی بسیار نزدیک‌تر و ژرف‌تر نگاه کنید: درون خودتان.

    1 پاسخ آخرین پاسخ
    4
    • SharllotS آفلاین
      SharllotS آفلاین
      Sharllot
      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط Sharllot انجام شده
      #266

      🔻سلیقه ثروتمندترین انسان‌های جهان برای کتاب خوانی

      ▫️جف بزوس، بنیانگذار شرکت آمازون - رمان "بازمانده روز"

      ▪️بیل گیتس، بنیانگذار شرکت ماکروسافت_رمان "ناطور دشت"

      ▫️استیو جابز، بنیانگذار شرکت اپل-کتاب "معضلات یک مخترع"

      ▪️تیم کوک، مدیر اجرایی شرکت اپل _کتاب "رقابت با زمان"

      ▫️مارک زاکربرگ، بنیانگذار شبکه اجتماعی فیس بوک_کتاب "زندگینامه یک فقیر"

      ▪️ایلیان ماسک، بنیانگذار دو شرکت تسلا و سبیس اکس_کتاب "بنجامین فرانکلین: زندگی آمریکایی"

      ▫️اندرا نیوری، رئیس اجرایی شرکت پپسی_کتاب "راهی به سوی شخصیت"

      ▪️ریچارد برانسون، بنیانگذار شرکت ویرجین_رمان "می‌دانم چرا پرنده محبوس آواز می‌خواند".

      1.gif

      1 پاسخ آخرین پاسخ
      7
      • K99_DrK آفلاین
        K99_DrK آفلاین
        K99_Dr
        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
        #267

        رمان رویای نیمه شب عالیه! خیلی هم بلند نیست ولی داستانش خیلیی قشنگه!

        1 پاسخ آخرین پاسخ
        7
        • 999 آفلاین
          999 آفلاین
          99
          اخراج شده
          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
          #268

          هیچ وقت نمی‌ شنوید ورزشکاری در حادثه‌ ای فجیع، حس بویایی‌ اش را از دست بدهد. اگر کائنات تصمیم بگیرد درسی دردناک به ما انسان‌ ها بدهد، که البته این درس هم به هیچ درد زندگی آینده‌ مان نخورد، مثل روز روشن است که ورزشکار باید پایش را از دست بدهد، فیلسوف عقلش، نقاش چشمش، آهنگساز گوشش و آشپز زبانش را. درس من؟ من آزادی‌ ام را از دست دادم و اسیر زندانی عجیب شدم که نیرنگ آمیزترین تنبیهش، سوای این که عادتم بدهد هیچ چیز در جیبم نداشته باشم و مثل سگی با من رفتار شود که معبدی مقدس را آلوده کرده، ملال بود.
          کتاب جزء از کل اولین رمان استیو تولتز

          1 پاسخ آخرین پاسخ
          7
          • 999 آفلاین
            999 آفلاین
            99
            اخراج شده
            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
            #269

            تازگی ها در برابر بی مهری آدم ها هیچ نمی گویم
            سکوت و سکوت و سکوت ..
            انگار که لال شده باشم ؛ شاید هم کور و کر
            دیگر نه انرژی توضیح دادن دارم و نه حتی حوصله اش را ..
            می دانی ؟ دیر .. دریافتم که مسئول طرز فکر آدم ها نیستم ..
            بگذار هرکه هرچه خواست بگوید !
            چه اهمیتی دارد ؟

            من در لاک خود راحت ترم .. آن جا می شود آرام و بی دغدغه زندگی کرد
            ماهی ها نه گریه می کنند .. نه قهر و نه اعتراض !
            تنها که می شوند .. قید دریا را می زنند و تمام مسیر رودخانه را تا اولین قرار عاشقیشان .. برعکس شنا می کنند ...

            فروغ فرخ زاد

            1 پاسخ آخرین پاسخ
            7
            • 999 آفلاین
              999 آفلاین
              99
              اخراج شده
              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
              #270

              فروغ پرسید:کی ازدواج می کنیم ؟؟
              گفتم : اگر ازدواج کردیم دیگر به جای تو باید به قبض های آب و برق و تلفن و قسط های عقب افتاده ی بانک و تعمیر کولر آبی و بخاری و آبگرمکن و اجاره نامه و اجاره نامه و اجاره نامه و شغل دوم و سوم و دویدن دنبال یک لقمه نان از کله ی سحر تا بوق سگ و گرسنگی و جیب های خالی و خستگی و کسالت و تکرار و تکرار و تکرار و مرگ فکر کنم .

              و تو به جای عشق باید به دنبال آشپزی و خیاطی و جارو و شستن و خرید و مهمانی و نق ونوق بچه و ماشین لباسشویی و جاروبرقی و اتو و فریرز و فریزر و فریزر باشی .

              هر دومان یخ میزنیم، بیشتر از حالا پیش همیم... ولی کمتر از حالا همدیگر رو می بینیم ؛

              نمی توانیم ببینیم ؛ فرصت حرف زدن با هم نداریم ؛ در سیاله زندگی دست و پا میزنیم ، غرق می شویم ... و جز دلسوزی برای یکدیگر کاری از دستمان ساخته نیست .

              ,,عشق,, از یادمان می رود و گرسنگی جایش را می گیرد .

              عشق روی پیاده رو / مصطفی مستور

              1 پاسخ آخرین پاسخ
              10
              • 999 آفلاین
                999 آفلاین
                99
                اخراج شده
                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط 99 انجام شده
                #271

                انسان هرگز نمیتواند از رویاهای خود دست بکشد. رویا خوراک روح است. همانطور که غذا خوراک تن است. در زندگی بارها رویاهامان را فرو ریخته، و تمناهامان را ناکام می بینیم، اما باید به دیدن رویا بپردازیم. اگرنه ، روحمان میمیرد.
                خاطرات یک مغ - پائولو کوئیلو

                1 پاسخ آخرین پاسخ
                5
                • 999 آفلاین
                  999 آفلاین
                  99
                  اخراج شده
                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                  #272

                  گر راست است که هر کسی یک ستاره روی آسمان دارد، ستارهٔ من باید دور، تاریک و بی‌معنی باشد-شاید من اصلاً ستاره نداشته‌ام!
                  صادق هدایت - بوف كور

                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                  4
                  • _MILAD__ آفلاین
                    _MILAD__ آفلاین
                    _MILAD_
                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                    #273

                    پس توهنوزم هستی کتابخونه رنگی
                    کتاب امیرارسلان نامدار رو بخونید
                    260صفحس فک کنم ولی خیلی جذابه شعرهاش خیلی آشناست به چشمتون و از خوندنش لذت میبرید

                    من تهی پیمانه بودم، سر کشیدم خویش را

                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                    6
                    • 999 آفلاین
                      999 آفلاین
                      99
                      اخراج شده
                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                      #274

                      در دل تمامی چالشها، دانه فرصنی است.
                      کتاب 1،2،3 بدرخش.شهاب اناری.

                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                      5
                      • fateme_mllhF آفلاین
                        fateme_mllhF آفلاین
                        fateme_mllh
                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط fateme_mllh انجام شده
                        #275

                        ولی یکی از قشنگ ترین کتابایی که خوندم کتاب کوری از ژوزه ساراماگو بود. که برنده جایزه نوبل ادبیات ۱۹۹۸ هم بوده.
                        بعد از کوری رمان بیناییش هم در ادامه نوشته که هنوز فرصت نکردم بخونم .

                        اینم یه تیکه از کتابش "تنها وضعیتِ وحشتناک‌تر از کوری، این است که تنها فردِ بینای جمع باشی."

                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                        7
                        • _MILAD__ آفلاین
                          _MILAD__ آفلاین
                          _MILAD_
                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                          #276

                          https://soundcloud.com/marzieh1/wwwgolchehrehcomparia-ahmad-shamlu

                          من تهی پیمانه بودم، سر کشیدم خویش را

                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                          3
                          • _MILAD__ آفلاین
                            _MILAD__ آفلاین
                            _MILAD_
                            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                            #277

                            ادمین
                            امکانش هست این تایپک قفل شه ؟ 🌹

                            من تهی پیمانه بودم، سر کشیدم خویش را

                            1 پاسخ آخرین پاسخ
                            1
                            • romisaR آفلاین
                              romisaR آفلاین
                              romisa
                              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط romisa انجام شده
                              #278

                              کتاب
                              %(#ff0000)[روی ماه خداوند را ببوس از مصطفی مستوری]
                              داستان زندگی شخصیه که توو برهه ای از زندگیش به وجود خدا شک می کنه و اتفاقایی که سر راهش میوفته....
                              امیدوارم بخونید و لذت ببرید

                              1 پاسخ آخرین پاسخ
                              6
                              • ب آفلاین
                                ب آفلاین
                                باهآر
                                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                #279

                                چه بسیار سخنان که ناگفته می ماند، چرا که آنها را به هنگام نگفته ایم . . .
                                چه بسیار لبخندها که یک روز می بایست به چشمانِ ملتمس کودکی پیشکش کنیم، که نکردیم و خشکید-برای ابد.
                                چه بسا فریادهای اعتراضِ به هنگام.
                                چه بسا رزم های به هنگام.
                                چه بسا به هنگام ها که بی هنگام شد، و دیگر به کار نیامد و پوسید، و غبار شد
                                و در نبش قبر گذشته ها نیز استخوان های پوک آن یافته نشد که نشد؛
                                اما حسرتش ماند که ماند.
                                .
                                .
                                دیر نباید کرد.
                                .
                                .
                                این کاروان،معطّلِ من و تو نخواهد شد.

                                🌿 %(#3dcc00)[سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می‌آمد]
                                💚 %(#52eb11)[نادر ابراهیـــــمــــی]

                                1 پاسخ آخرین پاسخ
                                6
                                • ب آفلاین
                                  ب آفلاین
                                  باهآر
                                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                  #280

                                  روزی، در مجلس ختمی، مرد متین و موقری که در کنارم نشسته بود و قطره اشکی هم در چشم داشت، آهسته به من گفت: آیا آن مرحوم را از نزدیک می شناختید؟
                                  گفتم: خیر قربان! خویشِ دور بنده بوده و به اصرار خانواده آمده ام، تا متقابلا،در روز ختم من، خویشان خویش، به اصرار خانواده بیایند.حرفم را نشنید، چرا که می خواست حرفش را بزند.
                                  پس گفت:بله... خدا رحمتش کند! چه خوب آمد و چه خوب رفت. آزارش به یک مورچه هم نرسید. زخمی هم به هیچکس نزد. حرف تندی هم به هیچکس نگفت. اسباب رنجش خاطر هیچکس را فراهم نیاورد. هیچکس از او هیچ گله و شکایتی نداشت. دوست و دشمن از او راضی بودند و به او احترام می گذاشتند... حقیقتا چه خوب آمد و چه خوب رفت...

                                  گفتم: این، به راستی که بیشرمانه زیستن است و بیشرمانه مردن. با این صفاتِ خالی از صفت که جنابعالی برای ایشان بر شمردید، نمی آمد و نمی رفت خیلی آسوده تر بود، چرا که هفتاد سال به ناحق و به حرام، نان کسانی را خورد که به خاطر حقیقت می جنگند و زخم می زنند و می سوزانند و می سوزند و می رنجانند و رنج می کشند... و این بیچاره ها که با دشمن، دشمنی می کنند و با دوست دوستی، دائما گرسنه اند و تشنه، چرا که آب و نان شان را همین کسانی خورده اند و می خورند که زندگی را "بیشرمانه مردن" تعریف می کنند. آخر آدمی که در طول هفتاد سال عمر، آزارش به یک مدیر کلّ دزد منحرف، به آدم بدکار هرزه، به یک چاقو کش باج بگیر محله هم نرسیده، چه جور جانوری است؟ آدمی که در طول هفتاد سال، حتی یک شکنجه گر را از خود نرنجانده و توی گوش یک خبرچین خودفروش نزده است، با چنگ و دندان به جنگ یک رباخوار کلاه بردار نرفته،پسِ گردن یک گران فروش متقلب نزده،و تفی بزرگ به صورت یک سیاستمدار خودباخته ی وابسته به اجنبی نینداخته، با کدام تعریفِ آدمیت و انسانیت تطبیق می کندو به چه درد این دنیا می خورد؟ آقا ی محترم!ما نیامده ایم که بود و نبودمان هیچ تاثیری بر جامعه بر تاریخ، بر زندگی و بر آینده نداشته باشد. ما آمده ایم که با دشمنان آزادی دشمنی کنیم و برنجانیم شان، و همدوش مردان با ایمان تفنگ برداریم و سنگر بسازیم، و همپای آدمهای عاشق، به خاطر اصالت و صداقت عشق بجنگیم. ما امده ایم که با حضورمان، جهان را دگرگون کنیم، نیامده ایم تا پس از مرگمان بگویند: از کرم خاکی هم بی آزارتر بود و از گاو مظلومتر، ما باید وجودمان و نفس کشیدنمان، و راه رفتنمان، و نگاه کردنمان،و لبخند زدنمان هم مانند تیغ به چشم و گلوی بدکاران و ستمگران برود... ما نیامده ایم فقط به خاطر آنکه همچون گوسفندی زندگی کرده باشیم که پس از مرگمان، گرگ و چوپان و سگ گله، هر سه ستایشمان کنند...

                                  گمان می کنم که آن آقا خیلی وقت بود که از کنارم رفته بود، و شاید من هم،فقط در دل خویش سخن می گفتم تا مبادا یکی از خویشاوندان خوب را چنانبرنجانم که در مجلس ختمم حضور به هم نرساند...

                                  🌿 %(#34c400)[ابــــوالمشاغل]
                                  💚%(#45eb09)[نادرابراهیمی]

                                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                                  6
                                  • Marzieh.khM آفلاین
                                    Marzieh.khM آفلاین
                                    Marzieh.kh
                                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط Marzieh.kh انجام شده
                                    #281

                                    D1736488T16250361(web)(web)(b).jpg.jpeg

                                    • با خود می‌اندیشم: ای مرد بدبخت! تو نیز مانند سایر همنوعانت قلبی در سینه‌ات می‌تپد و اعصابی داری که در برابر غم‌ها و شادی‌ها حساسیت نشان می‌دهد. چرا بیهوده سعی می‌کنی عکس العمل قلب اعصابت را از شنیدن خبر این فاجعه پنهان داری؟ چرا می‌خواهی وانمود کنی که خونسردی و آرامش خود را از دست نداده‌ای؟ این کبر و غرور تو نمی‌تواند خدا را فریب دهد!

                                    #امیلی برونته
                                    #بلندی های بادگیر
                                    #:)

                                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                                    5
                                    • د آفلاین
                                      د آفلاین
                                      دااانااا
                                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                      #282

                                      الان دارم کتاب
                                      گلدسته ها و فلک
                                      از جلال آل احمد رو میخونم
                                      شاید زرق و برق کتابهای خارجی و مثلا فاز کتابهای آلبر کامو و ارنست همینگوی و یا کافکا و این اسامی دهان پر کن دیگر رو نداشته باشه ، اما هرچه هست صاف و ساده بیان ایرانی و حال و احوالی نه چندان دور از ماست ....
                                      هرچه هست به دل مینشیند
                                      توصیف ها و خاطرات و کلمات و تیکه هایی که شاید کمتر گفته و شنیده بشه در روزگاری که کلام و زبان مردم ملقمه ایست از فرانسه و انگلیس و غیره آنهم در هم و برهم و دری بری ...
                                      مدرسه شده mad در زبان دانش آموز امروز و الی آخر
                                      و الی ماشاءالله از این کثافتهای زبانی و غیره
                                      خلاصه هرچه هست به دل می نشیند جلال آل احمد

                                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                                      6
                                      • shiimmaS آفلاین
                                        shiimmaS آفلاین
                                        shiimma
                                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط shiimma انجام شده
                                        #283

                                        انسان بیش از هر چیز در جنگ و شاید در عشق خودش را نشان می‌دهد و رازش را فاش می‌کند؛

                                        #جنگ چهره ی زنانه ندارد/ سوتلانا آلکسیویچ

                                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                                        5
                                        • shiimmaS آفلاین
                                          shiimmaS آفلاین
                                          shiimma
                                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                          #284

                                          Screenshot (56).png
                                          خودت باش ختر📖
                                          ریچل هالیس🖊

                                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                                          6
                                          پاسخ
                                          • پاسخ به عنوان موضوع
                                          وارد شوید تا پست بفرستید
                                          • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
                                          • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
                                          • بیشترین رای ها


                                          • 1
                                          • 2
                                          • 12
                                          • 13
                                          • 14
                                          • 15
                                          • 16
                                          • 20
                                          • 21
                                          • درون آمدن

                                          • حساب کاربری ندارید؟ نام‌نویسی

                                          • برای جستجو وارد شوید و یا ثبت نام کنید
                                          • اولین پست
                                            آخرین پست
                                          0
                                          • دسته‌بندی‌ها
                                          • نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
                                          • جدیدترین پست ها
                                          • برچسب‌ها
                                          • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
                                          • دوره‌های آلاء
                                          • گروه‌ها
                                          • راهنمای آلاخونه
                                            • معرفی آلاخونه
                                            • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
                                            • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
                                            • استفاده از ابزارهای ادیتور
                                            • معرفی گروه‌ها
                                            • لینک‌های دسترسی سریع