خاطرات خواهر برادری

[sh.kh]

خیلیم خوب ولی بنظر من نباید در همچین مکانی از بحث درس دور بشیم و بشه مکانی ک ادم بیشتر وقتشو اینجا سپری کنه ولی تایم کمی ب درسش مربوط باشه
چ بسا لااقل الان ک زمان کمی تا کنکور مونده و فصل امتحاناته هرچه ادم از حاشیه های جدید دوری کنه ذهنش متمرکزتر میمونه
صدالبته ک من ب پیشنهاد شما این کتابو ب کتابایی ک بعد کنکور قراره بخونم اضافه کردم

[the end]

sh.kh خط آخرش دلیل شد واسه لبخند و حال خوب
من نظرم اینه که بچه ها انتخاب میکنن چه مطالبی رو دنبال کنن. مثلا ما تاپیک شعردانه داریم، موسیقی کده داریم و ...
من بالکلاینجام که بتونم به دوستام کمک کنم اگه نظر جمع اینه که ادامه دادنم لطمه میزنه به درسشون، چشم ادامه نمیدم

[the end]

من یه چندتا پست میذارم امشب، تهش پست قبلیمو دوباره میارم بالا که گم نشه، تگ هم میکنم که بچه ها نظرشونو بگن

[the end]

مداد رنگی در دنیای سوفی گفته است:

@philosopher چقد جالب من یه کمیشو خوندم اما خسته کننده بود واسم بیخیالش شدم اما هرکسی این کتابو خونده ستایشش کرده

چقد از کتابو خوندی؟ فصل اولشو اگه با حس حیرت بخونی خیلی جذاب میشه . ابروهات متفکرطور! تو هم باشه با اون ژست بخون من خودمو میذارم جای سوفی. تصور میکنم یه نفر داره باخودم همینکارو میکنه

[the end]

ویس بذارم؟

[the end]

خب بپردازیم به فصل اول کتاب
عنوانش هست: باغ عدن
...در نهایت باید یک روز چیزی از هیچ به وجود آمده باشد...
من فقط فصل اول یکم توضیح بیشتر میدم که فضا دستتون بیاد ولی بعدتر فقط به بخشی از مطلب اشاره میکنم که خودتون بقیشو از کتاب بخونین و لذت اصلیو خودتون ببرین با دنبال کردن سیر داستان
خب همونطور که گفتم سوفی آموندسن یه دختر نوجوونه. یه روز که از مدرسه به خونه برمیگرده، یه نگاهی به صندوق پست میندازه و متوجه یه پاکت کوچیک میشه که پشتش نوشته شده: سوفی آموندسِن، خیابان کلوا، پلاک سوم. و فرستنده نامه هم مشخص نیست!!!
سوفی به سرعت پاکتو باز میکنه و با یه نوشته مواجه میشه. کاغذی که روش نوشته شده : تو کی هستی؟!!

[the end]

بخشی از افکار اون روز سوفی:
(اگه داستانو بخونین قدم به قدم با سوفی میاین جلو. اولش خیلی ساده با این سوال برخورد میکنه . مثلا میگه:
تو کی هستی؟
در کمال شرمندگی چیزی در این مورد نمیدانست. البته او سوفی آموندسن بود. ولی خب او کی بود؟ هنوز درست نمی دانست. اگر یک اسم کاملا متفاوت مثل آنه کنودسن داشت، آن وقت چه؟ با این تغییر اسم تبدیل میشد به یک آدم دیگر؟ )
.
.
.
مسخره نبود که نمی دانست چه کسی است؟ غیرمنصفانه نبود که خودش نمیتوانست در مورد قیافه اش تصمیم گیرنده باشد؟ همه ی این چیزها به صورت اتفاقی از قبل تعیین شده بود. شاید میتوانست در انتخاب دوست تصمیم بگیرد اما خودش را انتخاب نکرده بود. حتی انتخاب نکرده بود انسان باشد!
انسان چه موجودی است؟
سوفی نگاهی به دختر توی آینه انداخت.
" فکر کنم بهتر است بروم به اتاقم و انجمن رو چک کنم (تکالیف زیست شناسی ام را انجام دهم)"
این جمله را بیشتر برای این گفت که بهانه ای برای خلاص شدن از این فکرها داشته باشد.

[the end]

یه گربه داره به اسم شِرِکان، یه جا میگه: شرکان هم در حیاط است ولی مسلما به اندازه ی من از زنده بودن خودش خبر ندارد!
پ.ن یهویی 1: سوفی به نوعی تنهاییش رو با حیوونای خونه گیش پر میکنه
پ.ن یهویی 2: پ.ن یهویی ابداع خودم بود
کم کم با فکر کردن بیشتر به موجودیت خودش به ذهنش خطور کرد که نباید تا ابد اینجا باشد.
فکر کرد: " فعلا در این دنیا هستم اما یک روز خواهم رفت " آیا زندگی بعد از مرگ وجود دارد؟ این سوال برای گربه کاملا بی معنا بود.
این تیکه ش منو یاد مامان بزرگ خودم میندازه :
مدت زیادی از مرگ مادربزرگ سوفی نمی گذشت. تقریبا بیشتراز شش ماه هر روز برای مادربزرگش دلتنگی کرده بود. یعنی بی انصافی نیست که یک روز زندگی تمام شود؟
...

[the end]

همین اول کاری پ.ن این یکی پیش نوشته : بعضا قسمتایی که بولد میکنم جاهاییه که هی گفتم جانا سخن از زبان ما میگویی...

برای اولین بار در زندگی اش به فکر افتاد نمی شود بدون مطرح کردن این سوال که دنیا از کجا آمده است در این دنیا زندگی کرد.
.
.
.
دنیا از کجا آمده است؟
نه. نمی دانست. سوفی میدانست زمین سیاره ی کوچکی در فضایی بینهایت است. اما فضا از کجا آمده است؟!
البته میشود فکر کرد که فضا همیشه وجود داشته است و احتیاجی هم به پیدا کردن جواب این سوال نخواهد بود. اما مگر میشود چیزی همیشه وجود داشته باشد؟ چیزی در درونش اعتراض میکرد.
هرچیزی که وجود دارد باید شروعی داشته باشد. در نتیجه فضا هم باید از چیز دیگری به وجود آمده باشد. اگر فضا به طور ناگهانی از چیزی پدید آمده باشد پس آن چیز هم باید از چیز دیگری به وجود آمده باشد.
سوفی متوجه شد فقط در حال کش دادن موضوع است. در نهایت باید یک روز چیزی از هیچ به وجود آمده باشد. ولی آیا این غیرممکن نیست؟ آیا تصور اینکه دنیا همیشه وجود داشته هم به همین اندازه غیرممکن نیست؟
سوفی در مدرسه یاد گرفته بود که خدا دنیا را آفریده و حالا سعی کردبه خودش بقبولاند که این بهترین جواب برای این سوال مشکل ساز است. میتوانست قبول کند که دنیا را خدا آفریده باشد اما خدا را چه کسی پدید آورده است؟ آیا او خودش را از هیچ آفریده است؟
دوباره صدایی درونش اعتراض کرد. خدا میتوانست خالق همه چیز باشد، اما نمیتوانست خودش را آفریده باشد چون خودی وجود نداشته که با آن بتواند خودش را خلق کند! بنابراین تنها یک امکان باقی می ماند. خدا همیشه وجود داشته است. اما این احتمالا قبلا مردود شده بود. هر چیزی که وجود دارد باید شروعی داشته باشد.
-لعنتی!
دوباره پاکتها را باز کرد.
-تو کی هستی؟
-دنیا از کجا آمده است؟
چه سوالهای گیج کننده و در عین حال ساده ای.! این دو نامه از کجا آمده بود؟ این دو نامه هم مثل آن دو سوال مرموز بود.
چه کسی سوفی را از زندگی روزمره بیرون کشیده و یکدفعه در مقابل معماهای بزرگ جهان قرار داده بود؟

[the end]

مداد رنگی

یه احتمال دیگه هم وجود داره که نشری که کتاب تو رو منتشر کرده ترجمه ی روونی نداشته باشه . چه انتشاراتیه؟

[the end]

خب دوستان نظر دوستمونو بخونین:

sh.kh در دنیای سوفی گفته است:

خیلیم خوب ولی بنظر من نباید در همچین مکانی از بحث درس دور بشیم و بشه مکانی ک ادم بیشتر وقتشو اینجا سپری کنه ولی تایم کمی ب درسش مربوط باشه
چ بسا لااقل الان ک زمان کمی تا کنکور مونده و فصل امتحاناته هرچه ادم از حاشیه های جدید دوری کنه ذهنش متمرکزتر میمونه

جواب منم بخونین لطفا:

@philosopher در دنیای سوفی گفته است:

من نظرم اینه که بچه ها انتخاب میکنن چه مطالبی رو دنبال کنن. مثلا ما تاپیک شعردانه داریم، موسیقی کده داریم و ...
من بالکل اینجام که بتونم به دوستام کمک کنم اگه نظر جمع اینه که ادامه دادنم لطمه میزنه به درسشون، چشم ادامه نمیدم

اگه بودن این مطالب حواس و تمرکزتون رو کم میکنه و اذیت کننده ست میتونم دست نگه دارم.
نظرتون؟
@دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا

[Blank]

@philosopher بله
اگه امکانش هست دست نگه دارین:)
البته هرچی صلاح خودتونه..

[the end]

@U-T-H-O یعنی وسوسه میشی دنبال کنی و وقتتو میگیره؟

[Blank]

@philosopher یجورایی...

[the end]

@U-T-H-O اجازه بده بقیه هم نظرشونو بگن
هرچند خوشحالم که مطلبم جذابیت موضوعی داره

[Blank]

@philosopher حتما..
رای اکثریت

[the end]

ققنوس در دنیای سوفی گفته است:

چقدد جالبب منم امروززز در ب در تو کتاب فروشی دنبال این کتاب بودم پیداش نکردم

نسخه ی فیزیکی:
http://hermesbooks.ir/controllers/catalog/actions.php?action=productDetail&category=کالاها&product_url=دنیای سوفی
و
https://www.digikala.com/product/dkp-54130/کتاب-دنیای-سوفی-اثر-یوستین-گردر

نسخه ی دیجیتال:
https://fidibo.com/book/63281-کتاب-دنیای-سوفی

[MaryaM._.sh]

@philosopher من کاری ب پست شما ندارم اصلا
خیلیا رو میبینم ک ی سال تلاش کردن
خیلیارو میبینم امتحان نهایی دارن
خیلیا رو میبینم پشت کنکوری هستن وامسال میخوان برن دانشگاه
اما متاسفانه متاسفانه مهم ترین وقت شون دارن اینجا سپری میکنن
ی کنکوری باید تایم خوابش مشخص باشه
من خودم ی ادم شکست خورده هستم
اما تاجایی ک میتونم نمیام اینجا یا دنیا مجازی
بااینکه هدفم سال اینده س دارم از الان درس میخونم
بخدا مجازی تموم میشه
کسایی ک امتحان نهایی دارید ی ثانیه هم ی ثانیه هس برای شما اخه چرا
واقعاچرا
منم تلاش نکردم واسه نهایی هام الان پشیمونم پیشمون
میخوام ترمیم معدل انجام بدم
منم تلاش نکردم برا پزشکی
الان باید ترم دو پزشکی بودم ن هنوز ی کنکوری

[MaryaM._.sh]

این بحث ها تموم میشه
میدونم شاید الان همتون اعتراض کنید ب حرفام
همتون بگید آخه ب ت چ
اما وقتی دیروز دیدم ی بحث رو چقدر طول دادید وچند نفر پیگیر بودن واقعا تعجب کردم
مهم ترین زمان الانه
دوران جمع بندی
باید سعی بشه تمامی مطالب وتست های نشانه گذار رو خوند وحل کرد

[MaryaM._.sh]

خواستید چت هام رو حذف کنید
اما فقط ی چیزی میگم
من مریم همه کار کردم
از خوشگذرونی هام بااکیپم بگیر
از مهمونی هام بگیر
از بیخیال کنکور بودنم بگیر
از مجازی هام بگیر ک توهمش بودم مث اغلب شماها
ولی الان پشیمونم
پشیمون تراز هرکس
مگه من چ فرقی با رتیه برتر ها دارم ک الان باید کنکوری باشم
ی تفاوت من پشتکارم صفر هس
هدفم زندگیم نشده ک اگه شده بود الان اینجا نباید پست میذاشتم